سراج قمری

سراج قمری

شمارهٔ ۴

۱

چو لب تو غنچه نبود، چو رخت سمن نباشد

بر زلف تو چمن را، سر یاسمن نباشد

۲

سخن از دهان تنگت چو شکر شکسته زاید

چه بود خود آن دهانی که شکرشکن نباشد

۳

تو چه محنتی که شادی زتو هیچ جان نبیند

تو چه آفتی که بی غم زتو هیچ تن نباشد

۴

دل و جان خویشتن کس ندهد به دست عشقت

مگر آن کسی که او را غم خویشتن نباشد

۵

چه سخن بود که رانی سختی زدیده و دل

سخن از جهان و جان گو که در آن سخن نباشد

۶

چه غم ار به تیر غمزه دل قبریت بدوزی

دل مرغ کشته را خود غم بابزن نباشد

تصاویر و صوت

برگزیده اشعار سراج الدین قمری آملی به اهتمام یدالله شکری - سراج الدین قمری آملی - تصویر ۷۵

نظرات

user_image
یاسر
۱۴۰۱/۰۹/۱۶ - ۰۳:۳۹:۰۰
بیت ماقبل آخر "سخنی" به جای "سختی" احتمالاً بیت آخر به احتمال زیاد با توجه به تخلص شاعر باید "قمریت" باشد