
سراج قمری
شمارهٔ ۷
۱
ای نعل من از غمت در آتش
دل سوخته بر دلم هر آتش
۲
نبود عجب ار چو آب گردد
از خجلت روی تو تر آتش
۳
اندر خور چوب شد، که خود را
با روی تو داشت همبر آتش
۴
می بر لب چون می تو، گشته ست
اندر دل جام و ساغر، آتش
۵
آتش زحیای روی تو، آب
دود، از سخط خصلن برآتش
۶
از نسبت نور چهره ی توست
در عالم کون بر سر آتش
تصاویر و صوت

نظرات