عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی

شمارهٔ ۲۶ - فرهاد و بیستون

۱

شاخِ گل از نازکیّ یار یادم می‌دهد

برگ گل زان گلرخ رخسار یادم می‌دهد

۲

چون روم در کوه تا از یاد او فارغ شوم

می‌خرامد کبک و زان رفتار یادم می‌دهد

۳

هر کجا بینم گلی با خار می‌سوزم که آن

همدمیّ یار با اغیار یادم می‌دهد

۴

داستان تیشه فرهاد و کوه بیستون

خار خار سینه افکار یادم می‌دهد

۵

چون روم در گلستان کز خویش آسایم دمی

بانگ بلبل ناله‌های زار یادم می‌دهد

۶

رسته بودم از جفایش وه که جور روزگار

باز خونریزی آن خونخوار یادم می‌دهد

۷

جان شیرین سوزدم چون شعر محیی بشنوم

زانکه شیرینی آن گفتار یادم می‌دهد

تصاویر و صوت

نظرات