عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی

شمارهٔ ۴۷ - پهلوی دل

۱

تیر او پیوسته میخواهم که آید سوی دل

لیک میترسم، شود پیوسته در پهلوی دل

۲

دل ز من گم گشت اکنون روزگاری شد که غم

گرد کویش دربدر گردد به جست و جوی دل

۳

گل رخان را باید از غنچه وفا آموختن

کو به بلبل تا دم آخر نماید روی دل

۴

گر سگ کویش کند دیوانگی نبود عجب

چون دل من همدمش بود و گرفته خوی دل

۵

آتش از غیرت زنم خلوت سرای سینه را

گربود آنجا به جز درد تو هم زانوی دل

۶

ای پری رویان دل محیی بدست آرید باز

ورنه تا محشر نخواهد کرد ،گفت و گوی دل

تصاویر و صوت

نظرات