
عبدالقادر گیلانی
شمارهٔ ۵ - وعده دیدار
۱
از جمال لایزالی برنداری گر نقاب
عاشقان لاابالی را بماند دل کباب
۲
صدر جنت گر بود بی دوست گو قعر جهیم
هرکه شد کوته نظر گو سوی این ها می شتاب
۳
عاشقان نه حور خواهند نه بهشت از بهر آن
فارغند از کدخدایی خانمان کرده خراب
۴
قاصرات الطرف عین باشند حوران بهشت
خیمه های عاشقان بینی طناب اندر طناب
۵
پرده محشر بدرند عاشقان چون از لحد
سربرون آرند دل پرآتش و چشم پرآب
۶
با دل مجروح می گریند و می گویند کو
آن که کرده وعده دیدار خود روز حساب
۷
بی تماشای جمالت محیی گوید روز حشر
در صف بیگانگان یالیتنی کنت تراب
نظرات