عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی

شمارهٔ ۶ - آه مردم

۱

آه دردآلود مردم جان جانها را بسوخت

سینه مجروح هر مجنون و شیدا را بسوخت

۲

درجگرهای کباب این آه من زد آتشی

آه زین آه جگرسوزی که دلها را بسوخت

۳

بامدرّس گفتم از سوز دل خود شمّه ای

آتشی افتاده درجانش سراپا را بسوخت

۴

پیش یوسف گر رسی روزی بگو ای عزیز

آتش عشق تو سرتا پا زلیخا را بسوخت

۵

نو بهاران اشک ریزان جانب صحرا شدم

آه گرمم سبزه های کوه و صحرا رابسوخت

۶

محیی نادان است کان یاران به غفلت می روند

خرقه و تسبیح و مسواک و مصلّا را بسوخت

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
شہزاد احمد
۱۴۰۲/۰۲/۰۸ - ۱۳:۲۶:۴۸
وزنِ این مصرع چیست؟ پیش یوسف گر رسی روزی بگو ای عزیز  شاید این در بحر نیست  گر تصویر میسر شود معلوم بکنید
user_image
محمدصادق حسینی نژاد
۱۴۰۳/۰۱/۰۷ - ۰۲:۰۷:۲۴
سلام  بیت چهارم مصرع اول در کتابی چنین درج شده بود :پیش یوسف گر رسی روزی بگویی ای عزیز (که وزن این مصرع با مصرع های دیگر یکسان میشود:فاعلاتن فاعلاتن فاعلاتن فاعلن)    همچنین بیت آخر مصرع اول: محیی تا دانست کان یاران به غفلت میروند صحیح تر هست و در کتابی قدیمی به همین ترتیب نوشته شده بود.