عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی

شمارهٔ ۶۶ - طلب آمرزش

۱

نه چندانی گنه‌کار‌م که شرح آن توان دادن

خداوندا به‌روی من نیاری وقت جان دادن

۲

خداوندا مرا بستان ز شیطان هوای نفس

چه حاصل نامرادی را به دست دشمنان دادن

۳

دم آخر من ایمان را به‌تو خواهم سپرد از دل

که کار تو‌ست مرا از غارت شیطان امان دادن

۴

خدایا دوستان را چو به فضل خود کنی مهمان

به کلب کوی خود آن‌دم توان یک استخوان دادن

۵

بیامرز آخر عمر‌م که از لطف و کرم باشد

که در آخر دمی آب لبت با تشنگان دادن

۶

سر خاکم گواهی ده به نیکی کز نکویی‌هاست

پس از مردن به نیکویی گواهی بر بدان دادن

۷

نمی‌بینم ترا‌، از تو همی‌بینم من عاصی

خلاصی از عذاب این جهان وآن جهان دادن

۸

از آن برکنده‌ام دل را ز هر چه غیر توست ای دوست

که جان را وقت جان دادن به آسانی توان دادن

۹

منم مفلس‌ترین خلق و تو وعده کرده‌ای یا رب

که خواهم گنج رحمت را به دست مفلسان دادن

۱۰

به قعر دوزخم جا ده به چندان کز گنه بالله

من بد را دریغ‌ست جای در صدر جنان دادن

۱۱

غذای محیی در دنیا بجز خون جگر نبود

که دارد ضعف دل او را کباب خون چکان دادن

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
افسانه چراغی
۱۳۹۹/۱۱/۲۵ - ۱۱:۲۳:۵۷
مصرع اول بیت چهارم: چون درست است.تکلیف شاعر در این شعر با خودش مشخص نیست. در چندین بیت تقاضای رحم و بخشایش و لطف و کرم دارد بعد در بیت یکی مانده به آخر تقاضا می‌کند که خداوند او را در قعر دوزخ جای دهد.
user_image
ریما
۱۴۰۳/۰۶/۲۴ - ۰۴:۱۰:۱۰
این شعر رو خواننده شهرام منصوری خونده اما نمیتونستم تو لیست خوانندهایی که این شعر رو خواندن لیست کنم