عبدالقادر گیلانی

عبدالقادر گیلانی

شمارهٔ ۷۴ - بی وفا

۱

بی‌وفا یارا چنین تا کی جفا‌کاری کنی‌؟

نیست وقت آنکه به یک خنده وفاداری کنی؟

۲

این چه قسمت باشد ای بی‌رحم انصافی بده

بر من مسکین ستم با دیگران یاری کنی

۳

با وجود مردم دیگر نمی‌دانم چرا

میل دائم جانب رندان بازاری کنی

۴

وقت آن آمد که دستی بر دل زارم نهی

خون شد از دست تو دل تا چند خونخواری کنی

۵

خانهٔ دل گر فرو ریزد ز یاد روی توست

سهل باشد هر عمارت کش تو سرداری کنی

۶

شیون و زاری مکن محیی دگر کان سنگدل

جور افزون می‌کند هر چند تو زاری کنی

تصاویر و صوت

نظرات

user_image
یاسین
۱۳۹۷/۰۵/۰۱ - ۱۶:۳۰:۳۸
در مصراع دوم بیت اول کلمه«یک» اضافی می‌باشد
user_image
افسانه چراغی
۱۳۹۹/۱۱/۲۵ - ۱۱:۲۴:۴۵
کلا از مطالعه اشعار این شاعر، هنر شاعری و فنون ادبی استنباط نمی‌شود. در بیشتر ابیات غزلیاتش تکرار کلمه قافیه، سکته یا هجای اضافه که باعث به هم ریختن وزن می‌شود، کلمات ناهماهنگ در بیت‌ها و سبکی کلام و بار معنایی کم، دیده می‌شود. شعرها از استواری و معنای عمیق، خالی است.
user_image
افسانه چراغی
۱۳۹۹/۱۱/۲۵ - ۱۱:۲۷:۳۸
مصرع دوم بیت اول این طور صحیح است: نیست وقت آن به یک خنده وفاداری کنی؟