
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۱۲
۱
آن که رخسارِ تو را رنگِ گل و نسرین داد
صبر و آرام توانَد به منِ مسکین داد
۲
وان که گیسویِ تو را رسمِ تَطاول آموخت
هم تواند کَرَمَش دادِ منِ غمگین داد
۳
من همان روز ز فرهاد طمع بُبریدم
که عنانِ دلِ شیدا به لبِ شیرین داد
۴
گنجِ زر گر نَبُوَد، کُنجِ قناعت باقیست
آن که آن داد به شاهان، به گدایان این داد
۵
خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکن
هر که پیوست بدو، عمرِ خودش کاوین داد
۶
بعد از این دستِ من و دامنِ سرو و لبِ جوی
خاصه اکنون که صبا مژده فروردین داد
۷
در کفِ غصه دوران، دلِ حافظ خون شد
از فراقِ رُخَت ای خواجه قوامُ الدین، داد
تصاویر و صوت













نظرات
خسرو یاوری
امین کیخا
دکتر ترابی
فرهاد
نوشا
کمال
محدث
شمس شیرازی
رضا سامی
رضا
پاسخ وادارد وباپرداختن به کاوش، به گنج عظیمی که درکُنج قناعت است دست یابد وآن رااستخراج کند. ضمن آنکه حافظ پیش ازاین یا بعدازاین غزل نیز "قناعت" رابه کُنج تشبیه کرده است.هرآنکه کُنج قناعت به گنج دنیا دادفروخت یوسف مصری به کمترین ثمنیمعنی بیت: اگرازگنج وثروت بی نصیب هستم گِله ای نیست چراکه گوشه ی قناعت همیشه به رایگان دردسترس ماست دراین کُنج گنجی بهتراززَر دراختیارما هست،گنجی که بی پایان است و عزّت ونفس واعتمادمی آفریند. آن کس (خداوند) که گنج و ثروت رابه پادشاهان عطا فرموده، گدایان رانیزبی نصیب نکرده وگنجی عظیم درکُنج قناعت گذاشته وبه آنها بخشیده است.مرو به خانه ی ارباب بی مروّت دهرکه گنج عافیتت درسرای خویشتن است.خوش عروسیست جهان از رهِ صورت لیکنهر که پیوست بدو عمر خودش کاوین دادکاوین: کابین که مِهر زنان باشد و آن مبلغی است که در وقت نکاح کردن مقرّر کنند. "عمرخودش کاوین داد" بعضی معتقدند که دراصل "عمرخوشش" بوده است. "عمرخوشش" حافظانه تراست شاید ازخطای خطاطان به اشتباه (خودش) ثبت شده است.معنی بیت:ظاهروصورتِ جهان، بسیارفریبنده ووسوسه انگیزاست. مثال عروسیست که به واسطه ی آرایش وزیور وزینت،خیلی زیبا وچشم نوازبنظرمی رسد امّا درباطن عجوزه ای مکّار وبی وفاست. هرکه دل به چنین عروسی بسپارد عمرگرانبار خویش رامی بازد. مهریه ی این عروس عمرباارزش است که بایدبه این عجوزه بپردازی!مجودرستی عهد ازجهانِ سُست نهادکه این عجوزه عروس هزارداماداستبعد ازاین دست من و دامنِ سرو و لب جویخاصه اکنون که صبا مژده فروردین داددست به دامن کسی یاچیزی شدن یعنی ازاواستمداد خواستن، طلبِ نیاز وخواستهحافظِ عاشق پیشه،عاشق سروقدی شده که دسترسی بدان به سهولت میسّرنمی شود ناگزیردست به دامنِ سروِ لبِ جویباران شده تامگر بدینوسیله دلِ خون شده راتسلّی بخشد! صبا نیزبابشارتی که ازآمدن بهارمی دهدانگیزه ی حافظ راتقویت می کند.معنی بیت: ازاین به بعد کنار سرو ولبِ جویباران به عیش وعشرت خواهم پرداخت به ویژه آنکه بادصبا بشارت بهار وفروردین می دهد ومردم رابه عیش ونوش دعوت می کند.بعدازاین دست من ودامنِ آن سروبلندکه به بالای چَمان ازبُن وبیخم برکَند.در کفِ غصّه ی دوران دلِ حافظ خون شدازفراق رُخت ای خواجه قوام الدّین داددل حافظ درنبودِ تو ای خواجه قوام الدّین، ازرویدادهای غم انگیز زندگی خون شد! وقتی بودی همه چیز به خوبی وخوشی بود ازوقتی که نیستی خوبی وخوشی ازاینجارخت بربسته وجای خودرابه اندوه وغصّه سپرده است.رودبه خواب دوچشم ازخیال توهیهات!بودصبوردل اندرفراق توحاشاک!
رضا
صادق دولتی
برگ بی برگی
Ben Omar
حجت
ساز غم
دکتر صحافیان
در سکوت
احسان چراغی
رند
مظفر طاهری
بابک چندم