
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۲۳
۱
مطربِ عشق عجب ساز و نوایی دارد
نقشِ هر نغمه که زد راه به جایی دارد
۲
عالَم از نالهٔ عُشّاق مبادا خالی
که خوشآهنگ و فرحبخش هوایی دارد
۳
پیر دُردیکَش ما گرچه ندارد زر و زور
خوش عطابخش و خطاپوش خدایی دارد
۴
محترم دار دلم کاین مگسِ قندپَرست
تا هواخواهِ تو شد فَرِّ هُمایی دارد
۵
از عدالت نَبُوَد دور گَرَش پُرسد حال
پادشاهی که به همسایه گدایی دارد
۶
اشکِ خونین بنمودم به طبیبان گفتند
دردِ عشق است و جگرسوز دوایی دارد
۷
ستم از غمزه میاموز که در مذهبِ عشق
هر عمل اجری و هر کرده جزایی دارد
۸
نغز گفت آن بتِ ترسابچهٔ بادهپرست
شادیِ رویِ کسی خور که صفایی دارد
۹
خسروا حافظ درگاهنشین فاتحه خواند
وز زبان تو تمنای دعایی دارد
تصاویر و صوت









نظرات
خسرو
اکبر همایی از قروه ی درجزین همدان
مرتضی
کمال
محسن خانی
میلادی رومی
مصطفی
پاسخ داد که من غزل مطرب عشق حافظ هستم و دیگر پرندگان نیز دیگر غزلهای او هستند . البته صحت و سقم این مدعا را نمی دانم و فقط آن را از استاد الهی قمشی در یکی از سخنرانی هایشان شنیدم.
رضا
پاسخی شایسته دهی.می کندحافظ دعایی بشنو آمینی بگوروزی ما بادلعل شکّرافشان شما
Enigmatic Girl
احمد آذرکمان ۰۴۹۰۳۰۰۶۶۹.a@gmail.com
مهران
برگ بی برگی
مادر
دانیال مهرابی
حسین تمیمی
شاهین هاشمی نسب
دکتر صحافیان
در سکوت
برگ بی برگی
محمدعلی قاسمی فلاورجانی