
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۲۵
۱
شاهد آن نیست که موییّ و میانی دارد
بندهٔ طلعتِ آن باش که آنی دارد
۲
شیوهٔ حور و پری گرچه لطیف است ولی
خوبی آن است و لطافت که فُلانی دارد
۳
چشمهٔ چشمِ مرا ای گلِ خندان دریاب
که به امّیدِ تو خوش آبِ روانی دارد
۴
گوی خوبی که بَرَد از تو؟ که خورشید آن جا
نه سواریست که در دست عِنانی دارد
۵
دل نشان شد سخنم تا تو قبولش کردی
آری آری سخنِ عشق نشانی دارد
۶
خَمِ ابرویِ تو در صنعتِ تیراندازی
بُرده از دستِ هر آن کس که کمانی دارد
۷
در رَهِ عشق نشد کَس به یقین محرمِ راز
هر کسی بر حَسَبِ فکر، گُمانی دارد
۸
با خرابات نشینان ز کَرامات مَلاف
هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد
۹
مرغِ زیرک نزند در چمنش پرده سرای
هر بهاری که به دنباله، خزانی دارد
۱۰
مدعی گو لُغَز و نکته به حافظ مفروش
کِلکِ ما نیز زبانی و بیانی دارد
تصاویر و صوت









نظرات
ملیحه رجایی
حسین
اصغر
اصغر
کسرا
راست جو
محسن خانی
جاوید مدرس اول رافض
فرید نجف زاده اصل
امیرحسین
عبدالرحمان
عبدالرحمان
سمیرا تابش
بهادر
امیر
رضا
تماشاگه راز
پاسخی دندان شکن داده و گفته است که با من درنیفت زبان قلم من
پاسخگوی حرفهای بی مورد تو هست . بنظر این ناتوان از اینکه در این غزل دربیت هشتم حافظ می فرماید : با خرابات نشینان ز کرامات ملاف هر سخن وقتی و هر نکته مکانی دارد گویا طرف صحبت حافظ عماد ، عماد فقیه بوده باشد . اجمالاً این غزل از غزلهای بسیار خوب است که بسیار هنرمندانه و بلاغت کامل به مضامین سلمان ساوجی
پاسخ داده شده است . 2- یک مطلب اصلی و مستقلی را نیز به عنوان یک نظریه فلسفی در این غزل مطرح می کند که بسیار جالب است . شاعر در بیت هفتم می فرماید : هر چند شناخت مبداً خلقت از طریق عرفان و با هدایت عشق ( نه عقل ) بر طریق شرع رجان دارد اما با وجود این در این طریق هم تا به امروزهیچ کس پی به اصل راز خلقت نبرده وهرکس هم حرفی زده است به اندازه فهم و کمان و تصور خودش نبوده است .
تماشاگه راز
Ha_Af
Ha_Af
بیان
مادر
امیر
فرشیدورد
محمود
ابو سعید
در سکوت
دکتر صحافیان
محمود سیدهندی
برگ بی برگی
فاطمه یاوری
Arsha Br