
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۳۴
۱
بلبلی خونِ دلی خورد و گلی حاصل کرد
بادِ غیرت به صدش خار پریشاندل کرد
۲
طوطیی را به خیالِ شکری دلخوش بود
ناگَهَش سیلِ فنا نقشِ اَمَل، باطل کرد
۳
قُرَّةُ الْعینِ من آن میوهٔ دل یادش باد
که چه آسان بشد و کارِ مرا مشکل کرد
۴
ساروان بارِ من افتاد، خدا را مددی
که امیدِ کَرَمَم همرهِ این مَحمِل کرد
۵
رویِ خاکیّ و نمِ چشمِ مرا خوار مدار
چرخ فیروزه طربخانه از این کَهگِل کرد
۶
آه و فریاد که از چشمِ حسودِ مهِ چرخ
در لحد، ماهِ کمانابرویِ من منزل کرد
۷
نزدی شاهرخ و فوت شد امکان حافظ
چه کنم؟ بازی ایام مرا غافل کرد
تصاویر و صوت










نظرات
بزرگمهر وزیری
عرفی
امین کیخا
سید ابراهیم
مجتبی ارجون
ارسک
edi
edi
رامین
سارا
پرنیان
زهرا
غلام
افشین حسینی سیانکی
جاوید مدرس اول رافض
جاوید مدرس اول رافض
نادر..
رضا
فرشید س
مصیب مهرآشیان مسکنی
علی آب روشن
یاس
خاک
سعید
حسین
مبتدی۷۶
در سکوت
دکتر صحافیان
مهدی سیفی
دکتر محمدحسین بهاری