حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۱۶۴

۱

نفسِ بادِ صبا مُشک‌فشان خواهد شد

عالَمِ پیر دگرباره جوان خواهد شد

۲

ارغوان جامِ عقیقی به سمن خواهد داد

چشمِ نرگس به شقایق نگران خواهد شد

۳

این تَطاول که کشید از غمِ هجران بلبل

تا سراپردهٔ گل نعره‌زنان خواهد شد

۴

گر ز مسجد به خرابات شدم خرده مگیر

مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد

۵

ای دل ار عشرتِ امروز به فردا فکنی

مایهٔ نقدِ بقا را که ضِمان خواهد شد؟

۶

ماه شعبان مَنِه از دست قدح، کاین خورشید

از نظر تا شبِ عیدِ رمضان خواهد شد

۷

گل عزیز است غنیمت شِمُریدَش صحبت

که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شد

۸

مطربا مجلسِ انس است غزل خوان و سرود

چند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد؟

۹

حافظ از بهر تو آمد سویِ اقلیمِ وجود

قدمی نِه به وداعش که روان خواهد شد

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 241
دیوان حافظ به خط سلطانعلی مشهدی با تصاویر حاشیهٔ افزوده در دورهٔ گورکانی هند » تصویر 106
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 97
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در رمضان ۸۵۵ ه.ق توسط سلیمان الفوشنجی » تصویر 118
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 167
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 169
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۰۷
دیوان خواجه حافظ شیرازی (با تصحیح و سه مقدمه و حواشی و تکمله و کشف الابیات) به کوشش سید ابوالقاسم انجوی شیرازی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۸۰
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۳۳۶
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی به کوشش سید علی محمد رفیعی - خواجه شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۹۹
خاطر مجموع (جامع دیوان جامع حافظ بر اساس بیست و یک متن معتبر چاپی) تدوین و توضیح شفیع شجاعی ادیب - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۴۰۰
دیوان کهنه حافظ (از روی نسخه خطی نزدیک به زمان شاعر) به کوشش ایرج افشار - مولانا خواجه شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۸۶
دیوان حافظ بر اساس سه نسخه کامل کهن مورخ به سالهای ۸۱۳ و ۸۲۲ و ۸۲۵ هجری قمری به تصحیح اکبر بهروز و رشید عیوضی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۳۰
فریدون فرح‌اندوز :
سهیل قاسمی :
محسن لیله‌کوهی :
م. کریمی :
فاطمه زندی :
پری ساتکنی عندلیب :
فریبا علومی یزدی :
مریم فقیهی کیا :
احسان حلاج :
شاپرک شیرازی :
حجت الله عباسی :

نظرات

user_image
امین
۱۳۹۱/۱۰/۱۵ - ۰۸:۴۸:۰۲
من می خواستم این شعر رو جایی بنویسم.هر چه سعی کردم شعر رو خلاصه کنم طوری که به بیان حس و کلیت شعر ضربه نخوره نشد.واقعا شاهکاریه که به مرور زمان صیقل خورده و خودشو اثبات کرده.به علاوه به نظر من این شعر هیچ المانی که به امام زمان اشاره کنه نداره.من هیچ جایی منبعی از این که حافظ شیعه ی اثنی عشری بوده باشه ندیدم.اگرم بوده باشه هیچ ربطی به شعرش و این شعر وجود نداره.مگر اینکه بخواییم توجیه و تفسیر به رای کنیم.
user_image
سعید قبله مرکید
۱۳۹۱/۱۲/۲۲ - ۱۱:۲۱:۲۳
در این غزل آمدن ایام بهار و اتمام زمستان به زیباترین شکل بیان شده است. گل نرگس که ویژگی آن رویش در انتهای فصل زمستان است، با دیدن شقایق که رویش آن نشانگر آغاز فصل بهار است به موعد انتهای عمر خود پی می برد.
user_image
شرح سرخی بر حافظ
۱۳۹۳/۰۱/۳۱ - ۱۶:۱۶:۲۷
درود بر دوستان عزیز :این که دوستی این غزل را به حضرت مهدی ( عج ) نسبت دادند برداشت ایشان است . ولی این که حافظ شیعه نبوده و سندی نداریم صحیح نیست اسنادی هست هر چند ضعیف مثلا در حمله ی شاه منصور به شیراز که در تصرف تیمور بود آخرین روز های عمر حافظ 790 تقریبا حافظ نسروده است :کجاست آن دجال چشم ملحد کیش بگو که مهدی صاحب زمان آمد ...پس داریم و چند تا هم داریم اما هیچ کدام دلیل شیعه گری حافظ جبری نیست .اما این غزل داستان دیگری دارد و آن حمله ی شاه شجاع به شیراز جهت تصرف شیراز از برادرش شاه محمود است به سال 767 این تطاول که کشید از غم هجران بلبلتا سراپرده گل نعره زنان خواهد شدبلبل خود حافظ است که از دست محمود به فغان آمده است و در بیت مقطع حافظ به شاه شجاع می فرماید حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجودقدمی نه به وداعش که روان خواهد شدیعنی اگر زودتر نیایی و شیراز را تصرف نکنی حفظ از غصه خواهد مرد و ...غزل اصلا عرفانی نیست بیان جنگ شیراز به سال 767 است که به پیروزی شاه شجاع و شکست شاه محمود انحامید
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۵/۰۱ - ۲۰:۰۳:۲۰
اگه عرفانی نیست این بیت چیهماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشیداز نظر تا شب عید رمضان خواهد شد
user_image
ناشناس
۱۳۹۳/۰۵/۰۱ - ۲۰:۲۰:۳۹
با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ درد و رنج از جهان رخت برمی­بندد و شادی و نشاط جایگزین اندوه و تشویش می­شود. در آن هنگام حیات و زندگی راستین به زمین و اهل زمین باز می­گردد و عالم پیر و فرسوده نیز جوان و تازه خواهد شد.نفس باد صبا مشک فشان خواهد شدعالم پیر دگر باره جوان خواهد شدارغوان جام حقیقی به سخن خواهد دادچشم «نرگس» به «شقایق» نگران خواهد شد و در اواخر این غزل مطرح می­کند که روزی غم هجران عاشقان حضرت و درد هجر پایان می­پذیرد و عاشقان پس از تحمل اندوه و فراق از شدت رنجی که از بابت دوری محبوب کشیده­اند، بی­اختیار تا بارگاه دوست فغان کنان پیش می­روند.این تطاول که کشید از غم هجران بلبلتا سراپرده گل نعره زنان خواهد شدماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشیداز نظر تا شب عید رمضان خواهد شدو مراد از خورشید، حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ است که روزی ظهور خواهد کرد.
user_image
جاوید مدرس اول رافض
۱۳۹۳/۰۵/۱۸ - ۰۳:۱۲:۱۴
حافظ و ماه رضان، (صیام)حافظ به عنوان یک انسان آزاده و راد مرد و انسان کامل (با معیارنسبی) اهل مَستی و راستی در مقابل زاهد ریاکار و مکار جبهه گرفته است و از کلیه موارد وامکاناتی که اسباب ریاکاری برای این ظاهر پرستان و عیب جویانی که خود منشا فساد عظما هستند ،به دید انتقاد و طنز برخورد کرده است تا پرده از ریا و تز ویر این قوم مغرور و سالوس آنها بر دارد و همیشه سر سیتزبا این خود پرستان داشته است.ماه صیام که دوره و فرصتی برای این گران جانان بی خبر از مشی راستی استودر این ماه بر هر مجلس وعظ دامی برای ساده دلان نهاده اند و مست از تزویر و ریای خود بدروغ میلافند وامر بمعروف و نهی از منکر میکنند.حافظ میگوید : *زان می ناب کزو پخته شود هر خامی.......گر چه ماه رمضان است بیاور جامی.* مرغ زیرک به در خانقه اکنون نپرد.........که نهاده‌ست به هر مجلس وعظی دامی.* گر زمسجد بخرابات شدم خرده مگیر ......مجلس وعظ درازست و زمان خواهد شد..* عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلس ......که وعظ بی عملان واجب است نشنیدن.و زمانی که ماه رمضان تمام میشود و هلال ماه شوال عید فطر را خبر میدهدحافظ با خوشحالی چنین میسراید.*روزه یک سو شد و عید آمد و دل‌ها برخاست .....می ز خمخانه به جوش آمد و می باید خواست* نوبه زهدفروشان گران جان بگذشت..........وقت رندی و طرب کردن رندان پیداستهمچنین باز در غزلی دیگر همین مضمون را تکرار میکند و ظنز آمیز بر ریاکاران که در این دوره خودنمایی شایانی دارند میتازد.* ساقی بیار باده که ماه صیام رفت............درده قدح که موسم ناموس و نام رفت* وقت عزیز رفت بیا تا قضا کنیم..............عمری که بی حضور صراحی و جام رفت* مستم کن آن چنان که ندانم ز بیخودی..........در عرصه خیال که آمد کدام رفت* دل را که مرده بود حیاتی به جان رسید............تا بویی از نسیم می‌اش در مشام رفتزاهد خود پرست و مغرور خود را ایمن از هر چیز و گناهان و آتش دوزخ میداند بی خبر از اینکه رند گناهکار با مستی راستی خود اهل بهشت است.* زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه......................رند از ره نیاز به دارالسلام رفتشرح بیت: **- زاهد به علت تکبر و غروری که داشت به سلامت و رستگاری راه نیافت ; رند از راه نیاز و فروتنی به بهشت خدا رفت ،دارالسلام : نام یکی از هشت خلد یا هشت بهشت است و به عنوان یکی از القاب بهشت در آیه 127 از سوره الانعام (6) لَهُم دارُالسَلام ِ عِندَ رَبَهِم وَ هُوَ وَلیُهُم بِما کانُوا یَعمَلُون َ نیز آمده است ، معنی لغوی دارالسلام سرای سلامت است ، که با سلامت نبرد راه در مصراع اول مناسبت و ارتباط معنی پیدا می کند،می گوید زاهد بر اثر غروری که به علت زهد و عبادت به او دست داده بود نتوانست از راه سلامت و بی خطر به بهشت راه پیدا کند، ولی رند بی پروا که به عبادت خود مغرور نبود از راه فروتنی و نیاز به بهشت راه یافت ،**.............در عزلی دیگر باز مژده میدهد که گردش روزگار مثل ترکان یغما گر سفره گسترده ماه رمضان را غارت کرده ودر این سفره اعم ازاعمال صحیح و اعمال ریاکارانه همه را جمع و با خود برده است . حلول هلال ماه شوال عید فطررا به ارمغان آورده و هلال ماه تازه به دور قدح اشاره میکند باید می خورد و تزویر و ریای یک ماهه ریاکاران گران جان که به هر مجلس وعظ دامی نهاده بودند را فراموش کرد.و باید دانست که اعمال صحیح واجبات زمانی درست و مقبول است که بی ریا و برای رضای حق و خلق باشد و آن زمانی امکاندارد که انسان عاشق و ضمیرش عاری از ریا و تزویر باشد.* بیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد............هلال عید به دور قدح اشارت کرد* ثواب روزه و حج قبول آن کس برد ................که خاک میکده عشق را زیارت کردو ازین سبب است که میگوید آمدن ماه صیام هرجند موهبتی است برای تذهیب نفس و دوری از منکرات از طرفی دیگر رفتنش نعتمی است بدان سبب که بازار خود فروشان و خودپسندان دروغین از گرمی میافتد و خودنمایی آنان تمام میشود.* روزه هر چند که مهمان عزیز است ای دل ............صحبتش موهبتی دان و شدن انعامی تهیه و تدوین جاوید مدرس رافض
user_image
رضا
۱۳۹۳/۰۶/۰۷ - ۰۹:۰۲:۵۲
با سلام بابت تفسیر ها باید بگم خیلی زیاد و متنوع هست ولی در مورد بیت چشم نرگس باید عرض کنمنرگس گل زمستان است و شقایق گل بهار به همین دلیل نگران چون با اومدن شقایق و سمبل بهار سمبل زمستان. و نرگس باید رخت سفر ببندد
user_image
مظفر طاهری
۱۳۹۴/۱۲/۲۷ - ۰۹:۴۷:۵۱
در مورد بیت دوم : ارغوان جا م عقیقی به سمن خواهد دار چشم نرگس به شقایق نگران خواهدشدارغوان نماد معشوق است و سمن چون سفید ورنگ پریده است نماد عاشق و جام دادن به معنای احترام گذاشتن و تکریم کردن.در مصرع دوم هم چشم نرگس نماد معشوق است و شقایق چون دل سوخته است نماد عاشق .اما شاهکار و شگرد حافظ در واژه نگران است که ایهام دارد نگران به معنای نظاره گر و نگران به معنای تشویش و دل شوره.در باره این شاه بیت از روزنه های دیگری هم می توان نگاه کرد و صحبت نمود اما مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شد
user_image
بهمن
۱۳۹۵/۰۴/۲۳ - ۱۵:۱۸:۰۷
البته گل نرگس از لحاظ طبیعی ارتفاع بلند تر از شقایق را دارد و همینطور سر گل نرگس خمیده است و ترکیب گل ان هم معمولا از دو رنگ است که رنگ میانی مانند مردمک چشم و اطراف آن هم سفید است مانند سفیدی چشم. گل نرگس و شقایق در یک فاصله زمانی در دشت ها با هم میرویند چنین به نظر میرسد که چشم نرگس به شقایق می نگرد.و در تایید فرمایشات دوست گرانقدر شعر ربطی به امام زمان ندارد.
user_image
رضا
۱۳۹۶/۰۶/۰۶ - ۰۶:۴۹:۳۶
نفس بادِ صبا مُشک‏فشان خواهد شدعالم پیر دگرباره جوان خواهد شدغزلی نغز وناب، امیدبخش وفرح فزا،که نویدبخش ِ بهاری دل انگیزاست. امید دراین غزل موج می زند وآدمی را وادارمی کند که درمقابل ِ شکوهِ زندگانی،سرتسلیم فرودآورده وبه ندای زندگی
پاسخ ِ آری دهد. این غزل هرگزکهنه نمی شود وازخواندن ِآن هیچکس خسته نمی گردد. به لطفِ حضور گلهای رنگارنگی چون ارغوان ،یاسمن ،شقایق ولاله، آنقدرسرسبزومعطّراست که خود به تنهایی بهاری باطراوت و خیال انگیزمی باشد بااین تفاوت که به دنباله خزانی ندارد وهیچگاه صفا وسبزیِ آن به زردی نمی گراید.«مُشک» مادّه‏ ای خوش‏بوست که طَیِّ فرآیندی از نافِ آهو گرفته می‏شود. نفس ِبادِصبا به میمنتِ رویش ِ گل‏های خوش‏رنگ و بو به زودی مُشک‏فشان خواهدشد. عطری شامّه نواز که حتّا شمیم ِ آن ازواژه های غزل نیزبه مشام می رسد.«عالم پیر»: اشاره به دوران دارد که درحال ِ پشت سرگذاشتن زمستان است،حافظ به زیبایی این وضعیّت را به دوران پیری وبهار راجوانی تشبیه کرده است. معنی بیت: بزودی بافرارسیدن بهار ورویشِ گلهای رنگارنگ وخوش بو ومعطّرنفس باد صبا مُشک افشان خواهدشد وهمه جارا عطردل انگیزبهاروشادابی فرا خواهدگرفت. روزگارنیزکه ازسپیدی برفی که برسرش نشسته وبه پیری شبیه شده است به زودی جوانی آغازکرده وسرشارازنشاط و شادمانی خواهدشد. اَرغوان جام عقیقی به سَمن خواهد دادچشم نرگس به شقایق نگران خواهد شدحافظ درتصویرسازی نظیرندارد، اوباواژه ها وترکیباتِ بدیع نقّاشی می کند ونقّاشی را به رشته ی نظم درمی آورد. دراین غزل هردوحالت رُخ داده است. تصویری زیبا ازبهاری دل انگیز، گلِ اَرغوان جامی از شرابِ ارغوانی رنگ آماده کرده و به گل یاسَمن پیش‏کش می‏کند. درگوشه ای دیگرگلِ "نرگس" چشم‏انتظار آمدن شقایق نگرانست. "نگران" به معنی "نگاه‏کنان"نیزهست و هردومعنی مدِّ نظرشاعربوده است. حافظ دراین بیت غزل به گلها وبلبل وپدیده های طبیعت، شخصیّتِ انسانی داده وزندگی ووجودآنهارا برجسته ترنشان داده است.معنی بیت: وقتی بهارفرارسد گل ارغوان جام شرابی آماده کرده وبه گل یاسَمن تقدیم خواهدکرد وگل ِ نرگس که پیش ازرویش ِشقایق ها ازبین می رود، چشمانش منتظر روییدن شقایق ها خیره خواهدماند.بربرگِ گل به خون شقایق نوشته اندکانکس که پخته شدمِی چون ارغوان گرفتاین تطاول که کشید از غم هجران بلبلتا سراپرده‏ی گل نعره‏زنان خواهد شد"تَطاول"گردنکشی،گستاخی، دراینجا منظور همان ظلم وتَعدّیِ زمستان به بلبل، در تاخیر انداختن ِ شکوفایی گل است.معنی بیت:زمستان با سوز و سرمای خود، باعثِ به تاخیرافتادن ِ شکوفایی گل (معشوقه ی بلبل) شده وبه بلبلِ شیداوشیفته ی گل ، ظلم کرده واو رابادورنگاهداشتن ازگل آزردا خاطرکرده است."سراپرده" خلوتگاه وپشتِ پرده، اندرونِ غنچه، بلبلِ طاقت ازکف داده که انتظار زیادی کشیده وبی تاب وبیقرار شکفتن ِ گل است، فریاد زنان از ظلم وتعدّیِ زمستان، سعی خواهدکرد بی صبرانه به درونِ غنچه واردشده وگل راازخلوتسرای خویش بیرون بکشاند.دلم رفت وندیدم روی دلدارفغان ازاین تطاول آه ازاین زَجرگر زمسجد به خرابات شدم خرده مگیرمجلس وَعظ دراز است و زمان خواهد شد!حافظ دراینجابه واقعیّتِ روشنی اشاره دارد! مجلس ِوَعظ درازاست وزمان خواهدشد!حافظ از دستِ صحبت های زیاد ومجلس ِ کسالت بارِ واعظ والبته ازبی عملیِ او فرار کرده و می‏ فرماید:معنی بیت: برمن خُرده مگیرید اگر از مسجد به خرابات می‏روم ازمن دلگیر مشو زیرا که مجلس ِ وعظ طولانی وملال آورشده است. من اگروقت ِ خودرا درمجلس ِ متشرّعین ِ متعصّب ویکسویه نگر سنّی ها که تفکّری همانندِ داعش ِ امروزی دارند تَلَف کنم،مان برای شادخواری و لذّت بردن اززیبائیهای بهار وعشقورزی به پیرامون خویش از دست خواهد رفت!عنان به میکده خواهیم تافت زین مجلسکه وعظِ بی عَملان واجب است نشنیدنای دل اَرعشرتِ امروز به فردا فکنیمایه‏ی نقدِ بقا را که ضمان خواهد شد؟!ضمان: تضمین کننده ،ضامنمعنی بیت:درادامه ی بیتِ قبلی می‏فرماید: ای دل اگرفرصتِ شادیخواری وشادمانی(بهار) راازدست داده وعیش وعشرت وشادبودن را ازامروز به فردا بیندازی، چه کسی تضمین خواهد کرد که تا فردا زنده‏ خواهی ماند؟!سخن درپرده می گویم چوگل ازپرده بیرون آیکه بیش ازپنج روزی نیست حکم میرنوروزی ماهِ شعبان مَنه ازدست قَدح، کاین خورشید ازنظرتاشب عیدِ رمضان خواهد شدقدح: جام وکاسه ی شرابی که دوکس راسیرگرداند.معنی بیت: وقت رادریاب ماه شعبان است وعیش ونوش هنوزآزاداست قدح شادمانی وپیاله ی شادخواری راازدست مده و این فرصت راغنیمت دان که پس از ماهِ شعبان ماهِ رمضان فراخواهدرسید و به باده نوشان سخت خواهندگرفت و آفتابِ قدح ِ شراب، یک ماه از برابر چشمانمان دور خواهد شد. گرچه حافظ درماه رمضان نیزبه بهانه های مختلف قدح ازدست نداده وعیش ونوش خودراترک نکرده است. زان باده که درمیکده ی عشق فروشندمارادوسه ساغربده و گورمضان باش گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبتکه به باغ آمد از این راه وُ، از آن، خواهد شدغنیمت شمردن: قدردانستن، مواظبت کردنمعنی بیت:فلسفه ی وجودی "گل" برای لذّت بردن اززیبائیها،شادبودن وپرداختن به عیش ونوش است. بنابراین گل باارزش وعزیزاست هم نشینی و هم‏ صحبتی با گل را غنیمتی بدانیم چرا که گل درنگ نخواهدکردومنتظرکسی نخواهدماند. گل ناگشوده نقاب ازرُخ،آهنگِ رحلت سازخواهد کردو باهمان سرعتی که از یک در می آید باهمان سرعت ازدردیگرخارج شده وازنظرها ناپدیدمی گردد. دوران شادمانی رادریابید که خیلی زود دیرمی شود!می بیاورکه ننازدبه گلِ باغ جهانهرکه غارتگری بادخزانی دانست مطربا مجلس اُنس است غزل خوان و سرودچند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شد؟!مجلس اُنس: محفل خصوصی دوستان همدل وصمیمیمعنی بیت: ای مطرب،مجلس مجلسِ اُنس واُلفت ودوستیست. صحبت های متفرّقه راکوتاه کن،غزل هاوسرودهای عاشقانه وآبدار بخوان و صحبت‏های دیگر را رها کن.تاکی می خواهی ازگذشته وآینده تعریف کنی به حال واکنون توجّه کن که دوستانِ همدل وهمراه گِردِ هم آمده اند تابه عیش وعشرت بپردازند.مجلس اُنس وبهاروبحثِ شعراَندرمیاننستدن جام می ازجانان گرانجانی بُوَد حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجود قدمی نِه به وداعش که روان خواهد شداقلیم: سرزمین معنی بیت:حافظ تنهادلیل آمدنش به این دنیا را ،دیدن معشوق و عاشق شدن می‏داند.ورندانه از معشوق می‏خواهد حال که درزمان زندگی، لطف ومرحمتش را ازاومضایقه ودریغ کرده، حداقل اکنون که در حال رحلت ورخت بربستن از این دنیاست، بر سر بالین او بیاید و مرحمتی کند!می خواستم که میرم اَش اَندرقدم چوشمعاوخود گذربه ماچونسیم سحرنکرد
user_image
روفیا
۱۳۹۷/۰۲/۲۲ - ۰۵:۰۹:۲۸
ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنیمایه نقد بقا را که ضمان خواهد شد?who has guaranteed your survival
user_image
علی
۱۳۹۷/۰۲/۲۴ - ۰۵:۴۱:۰۸
سلامبه نظرم بهتر بود خوانشگر غزل‌ها (آقای قاسمی) هنگام تلفظ «ق» دقت بیشتری می‌کردند و «ق» رو عیناً «غ» تلفظ نمی‌کردند. در چندین غزل این خلط تلفظ رو دیدم. احتمالاً لهجه‌ی ایشون اینطوره که تفاوتی بین تلفظ این دو حرف نمی‌گذاره. اما، فی الواقع، بین این دو تفاوت هست.سپاس
user_image
علی
۱۳۹۷/۰۲/۳۰ - ۱۰:۲۴:۴۱
شعر از بهار سخن نمی گوید؛ بلکه از یک دگرگونی جدی تر حرف می زند.در بیت دوم: "ارغوان، جام عقیقی به سمن خواهد داد"، فکر می کنم اگر ی در عقیقی را ی نکره در نظر بگیریم و عقیق را به تنهایی صفت به شمار آوریم، شعر زیباتر خواهد شد. همان طور که مثلاً می گوییم "انگشتر عقیق" که در آن عقیق صفت است.در بیت "ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید ..." خورشید در واقع همان قدح است که حافظ به زیبایی از طلوع مجدد آن در "شبِ" عید رمضان سخن گفته. من فکر می کنم این که زاده ی نیمه ی شعبان را به خورشید پس ابر تشبیه کرده اند، ایده اش از همین بیت گرفته شده. و اساساً به نظرم می رسد بسیاری مفاهیم و کلمات دینی و ملی از اشعار حافظ گرفته شده باشند.در تصحیح جناب هوشنگ ابتهاج از دیوان حافظ، بیت آخر به صورت "حافظ از بهر تو آمد"ی" سوی اقلیم وجود" آمده که به نظر زیباتر است و اگر درست خوانده شود، ایراد وزنی هم ندارد.
user_image
مسعود
۱۳۹۷/۰۴/۲۵ - ۱۶:۲۹:۰۶
@علیبا سلامبنده هم با شما هم عقیده هستم.واقعاً نمیدونم بعضیا چه اصراری دارن که ق رو غ بخونن؟باور کن جناب قاسمی(خوانشگر) ق رو غ خوندن کلاسی نداره،کاملاً هم پیداست که از عمد اینجوری میخونه
user_image
شهروز
۱۳۹۷/۰۸/۰۶ - ۱۰:۲۵:۰۲
با عرض سلام. من نمیدونم یعنی بین این همه ادیب یک نفر پیدا نمیشه که اصلاح کنه معانیه اشتباهی که از تفسیر اشعار حافظ شده! بله درسته، اگر قرار به ربط دادن به موضوعی باشه به هر چیزی قابل تشبیه هست اما اگر دنبال معنی دقیق کلمه باشیم این شعر اینگونه خواهد بود.نفس باد صبا مشک فشان خواهد.رایحه ی حضور و امدن خداوند برای کمک تمام مشامت را پر خواهد کرد.عالم پیر دگر باره جوان خواهد شد.افکار نگران کننده و غمگین کننده و هر عامل دیگری که سبب ایجاد غم و اندوه در تو شده از بین خواهند رفت.ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد داد.خداوند به تو ای عاشق دلشکسته از جفای معشوق، جامی ارزشمند از ثروت و مادیات دنیوی نظیر پول و مقام خواهد داد و مقام تو را گرامی میدارد و به اوج میرساند.چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.معشوقه ی بی وفای تو نگران میشود که مباد حال که تو به جایی رسیده ای او را به سبب بی وفاییهایی که کرده طرد کنی و خواهان معشوقه ای تازه و جدید باشی.این تعریف کامل و دقیق این شعر. هیچ ربطی هم به امدن بهار و رفتن زمستان هم ندارد. قران که نیست در جنبه های گوناگون معنا پیدا کند. هرچند که بنده اشعار حافظ رو بیان و لحن دیگری از قران میدانم. قران فارسی!
user_image
manoch redparrot.۳۲@gmail.com
۱۳۹۷/۰۸/۲۴ - ۱۴:۲۶:۰۲
مناجات بسیار زیبایی برای حضرت قایم هست.که روایتگر روز تولد ایشان و برکت ماه شعبان. با اشاره به آن بیت حضرت حافظ که میفرمایند چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد.و در ادامه امید حضرت به دیدار و ظهور منجی در همان رمضان. خیلی توصیف و مناجات زیبایی بود. ممنونم از حضرت حافظ برای این وصف کم نظیر
user_image
نیکی
۱۳۹۷/۱۲/۲۹ - ۱۲:۲۶:۳۷
«چشم نرگس بشقایق نگران خواهد شد.» یعنی چی؟
user_image
م
۱۳۹۸/۰۱/۰۱ - ۰۰:۲۵:۲۵
نیکی!جوابتو اون بالا دادن.خلاصش اینه که درباره رویش گلها و عمر کوتاهشون و پژمرده شدنشونه.
user_image
محسن ، ۲
۱۳۹۸/۰۱/۰۱ - ۱۱:۲۱:۴۴
نیکی گرامیچشم نرگس بشقایق نگران خواهد شدچشم زیبا را به گل نرگس تشبیه می کننداین مصراع را به دو جور می توان تعبیر کرداول ، گل نرگس به شقایق صحرایی می نگرد و یا نگرانِ اوست.دوم ، چشمهای زیبا {نرگس چشمان } به شقایق ها می نگرند یا نگران شقایق ها هستند که نفس باد صبا چه بر سر گلهای شقایق می آورند
user_image
صابر
۱۳۹۸/۰۲/۰۱ - ۰۷:۵۸:۵۶
محمدصادق فطرت ناشناس خواننده چیره دست افغانستان این شعر را بسیار به زیبایی هایش در قالب یک آهنگ درآورده پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
دکتر محمد ادیب نیا
۱۳۹۸/۰۴/۰۶ - ۱۶:۲۴:۳۵
آری، با ظهور حضرت مهدی ـ علیه السلام ـ درد و رنج از جهان رخت برمی بندد و شادی و نشاط جایگزین اندوه و تشویش می شود. در آن هنگام حیات و زندگی راستین به زمین و اهل زمین باز می گردد و عالم پیر و فرسوده نیز جوان و تازه خواهد شد.نفس باد صبا مشک فشان خواهد شد / عالم پیر دگر باره جوان خواهد شدارغوان جام حقیقی به سخن خواهد داد / چشم «نرگس» به «شقایق» نگران خواهد شد و در اواخر این غزل مطرح می کند که روزی غم هجران عاشقان حضرت و درد هجر پایان می پذیرد و عاشقان پس از تحمل اندوه و فراق از شدت رنجی که از بابت دوری محبوب کشیده اند، بی اختیار تا بارگاه دوست فغان کنان پیش می روند.این تطاول که کشید از غم هجران بلبل / تا سراپرده گل نعره زنان خواهد شدماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشید/ از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد و مراد از خورشید، حضرت ولی عصر ـ علیه السلام ـ است که روزی ظهور خواهد کرد.والحمد لله رب العالمین علی کل حال
user_image
رضا س
۱۳۹۸/۰۷/۳۰ - ۲۰:۵۰:۲۲
این تفسیرها چیه که از شعبان میکنین. ماه شعبان قبل از رمضانه. در زمان شاه‌شجاع و احتمالا شاه‌ابواسحاق در ماه رمضان میکده‌ها رو در شیراز میبستن و با حلول عید فطر باز میکردن. از یک کلمه که نمیشه به چیزی که در ذهنمون داریم برسیم:عید است و آخر گل و یاران در انتظار/ ساقی به روی شاه ببین ماه و می بیاردل برگرفته بودم از ایام گل ولی/ کاری بکرد همت پاکان روزه‌داریابیا که ترک فلک خوان روزه غارت کرد/ هلال عید به دور قدح اشارت کرددرسته که حافظ در پرده سخن میگه ولی اینطور هم نیست که یک کلمه بیاره و اون یک کلمه رو مفسرین تفسیر کنن و معانی عجیب و غریب ازش پیدا کنن. کسانی که اینجوری معنی میکنن نه تنها با حافظ آشنا نیستن بلکه به قدرت شعر حافظ هم ایمان ندارن
user_image
امین سیفی
۱۳۹۸/۱۲/۱۵ - ۲۲:۲۶:۱۹
درود بر عزیزان،معنی و منظور گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبت و خصوصا مصرع دوم یعنی که به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شی چیه؟
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۹/۰۲/۰۱ - ۰۲:۱۰:۰۵
نفس باد صبا مشک فشان خواهد شدعالم پیر دگرباره جوان خواهد شد بادِ صبا در ادبیاتِ عارفانه استعاره ای از نَفَس و نفخه الهی ست که مُشک فشان است، یعنی چون اراده دمیدن کند عطرِ دل انگیزش هرچه را که بویِ کهنگی دهد متحول نموده، جوان و زیبا خواهد کرد، این نَفَس می تواند بر طبیعت دمیده شود و بهار یا شکوفا شدنِ گُل و گیاه و سبزه را به ارمغان آورد و یا بر انسان بدمد و او را از خمودگی و کسالتی که از دیرباز بر وی مستولی شده است رهانیده، طراوت و جوانی را به او باز گردانَد و با توجه به ابیاتِ پیشِ روی بنظر می رسد در این غزلِ زیبا و بی‌نظیر منظورِ حافظ اراده خداوند برای جوان شدنِ انسان است بطورِ عام که در این عالم برای هزاران سال در خوابِ ذهن بسر برده و پیر شده است. ارغوان جام عقیقی به سمن خواهد دادچشم نرگس به شقایق نگران خواهد شدارغوان نامِ گُلی ست که پیش از رویشِ برگهایش شکفته می گردد و تداعی کننده رنگِ شراب است، در اینجا استعاره ای از هُشیاریِ اصیل یا جانی که سایه جانان و بی‌نیاز از هرگونه ساز و برگی شکفته و قائم به ذاتِ خود است، سمن نمادِ انسانی ست که در قالبِ جسمانی پای به این عالم می‌گذارد و رنگِ رخسارش سفید یا بی رنگ است و عاری از هرگونه تعلقِ خاطری به این جهان، اما بتدریج می تواند و باید خودِ جدیدی را بر‌مبنایِ ذهن تنیده و امورِ جسمانیِ خود را مرتفع کند، پس‌حافظ می‌فرماید هر انسانی به محضِ اینکه پای در جهانِ هستی می گذارد ارغوان یا هشیاریِ خالصِ خدایی، خود را که جامی از شرابی ارزشمندِ و به رنگِ عقیق و از جنسِ الست است به سَمَن ( انسانی که تازه در این جهان حضور یافته)عرضه می کند، در مصراع دوم چشمِ نرگس یعنی چشمی که ورایِ چشمِ حسی می باشد یا چشمِ عدم بین که چشمِ خداوند یا زندگی ست، گلِ شقایق هم که معرفِ حضور همگان و نمادِ عاشقی ست اما عشق به جیزهایِ دنیوی، پس‌حافظ می‌فرماید با ارائه جامِ عقیق و شرابِ عشق توسطِ ارغوان ( که خود نیز شراب است و جانِ جان) به سمن یا انسانی که پای در این عالمِ فرم و ماده می گذارد، چشمِ نرگس و عدم بینِ ارغوان نگرانِ این مطلب خواهد شد که آیا این انسان، میِ الست و عشق را به یاد آورده و می پذیرد که از جنسِ ارغوان و هشیاریِ خالص( خداوند ) است یا خیر گرفتارِ شقایق و عشق به جذابیتهایِ این جهانی خواهد شد؟ انگشت شمار انسانهایی همچون ابراهیمِ خلیل در شروعِ زندگی در این جهان چشمِ نرگس را از نگرانی بیرون آورده و الست را تایید کردند و برخی نیز در جوانی و یا میانسالی به این کار پرداخته و می پردازند اما اکثریتِ ما تا پایانِ عمر  الست را به خاطر نیاورده ، با ستیزه و لجاجت همچنان چشمِ جان بینِ ارغوان و شرابِ عشق را در نگرانی باقی و پابرجا می‌گذاریم و دل به شقایق می سپاریم.این تطاول که کشید از غم هجران بلبلتا سراپرده گل نعره زنان خواهد شدتطاول در اینجا یعنی انتظار سخت و طولانی که باید حافظ و دیگر عرفا بکشند تا غمِ هجران را تجربه کرده، خود به ارغوان و جام عقیق زنده شده، عشق را باور کنند. پس چونان بلبلِ شیرین گفتار با نغمه سراییِ خود مصمم به یادآوریِ عشق به انسان می‌گردند تا پس از این انتظار سخت وغم هجران به خیمه گل که همان گنبد کبود یا این جهان و مکانِ زیستِ مادیِ گُل یا انسان است روان شده، فریاد زنان ، آنها را از این خواب گران بیدار نموده، یادآور شوند که موسم بیداری و جوان شدن رسیده و وقت آنست تا همه انسانها بخود آمده برای کار اصلی خود در خیمه این جهان بپا خیزند . بلبل پرنده نغمه سر میدهد و نعره نمی زند اما بلبلانی مانند حافظ نعره و فریاد میزنند تا انسان را از این خواب بیدار کنند، هر چند صد سال یک باری بلبلی نغمه خوان چون حافظ بنا به طرح خدا یا زندگی پای به خیمه این جهان میگذارد تا با چشمِ عدم بینِ خود نگرانِ دلبستگی انسان به شقایق و جاذبه هایِ جهانِ فُرم بوده، با نغمه های فریاد گونه عشقِ حقیقی و میِ الست و انگیزه حضور در این خیمه را به انسان یادآوری کنند، و این کار را تا رسیدنِ خود و انسان به اصل و جانِ برگرفته از جانان یا حضرت معشوق ادامه می دهند.گر ز مسجد به خرابت شدم خرده مگیر مجلس وعظ دراز است و زمان خواهد شداما حافظ به این انسان توصیه اکید میکند که برای کار اصلی خود در جهان که وفای به عهد برای زنده شدن به حضرت دوست است راه مسجد و وعظ و خطابه را انتخاب نکند و او نیز چنین کرده است و جای خرده گیری و سرزنش نیست چرا که این راهی بس طولانی و کسالت آور است و زمان از دست خواهد رفت . راه وعظ ترس از خدا و طمع به نعمتهای بهشت است و راه عرفان راه عاشقی و دلدادگی که انسان با شوق و به سر میرود و نه با شک و ترس از عقوبت و مکافات اعمال و به همین جهت بسیار زودتر به مقصد می رسد.ای دل ار عشرت امروز به فردا فکنیمایه نقد بقا را که ضمان خواهد شدو به دلیل همین وقت اندک انسان در این جهان حافظ از انسان میخواهد که امروز و فردا نکند چرا که فردا را کسی تضمین نمی کند پس از همه انسان‌ها می خواهد هم اکنون کار بر روی خود را شروع کنند تا به عشرت و شادی و سرزندگی که حاصل آن کار است دست یابند، مایه نقد سرمایه ارزشمندِ زیست و زندگی در سراپرده این جهان است که توسطِ زندگی یا خداوند در اختیارِ انسان قرار داده شده است و هیچکس ضمانتی برای بقا و ماندگاریِ این نقد نمی دهد.ماه شعبان منه از دست قدح کاین خورشیداز نظر تا شب عید رمضان خواهد شد حافظ که حضور در خرابات و عاشقی را به دلایلی و از جمله کمبودِ وقت بر مجلسِ و عظ و خطابه مقدم می داند در اینجا نیز قدح را به خورشیدی زندگی بخش تشبیه می کند که موجبِ جوان شدنِ عالمِ پیر می‌گردد، پس‌ می فرماید با فرا رسیدنِ ماهِ رمضان که انسان بر اساسِ باورهایِ خود مشغولِ عباداتِ ذهنی می گردد آن قدح و خورشیدِ زندگی بخش خواهد شد، یعنی قدحِ شرابِ خردِ ایزدی با عباداتی مانندِ روزه و نمازهایِ ریاکارانه سنخیتی ندارد، و لاجرم آن قدحِ خورشید صفت نیز تا شبِ عیدِ رمضان به مُحاق می رود، پس بهتر آنکه تا هنوز ماهِ شعبان است و فرصت باقی ست انسان از آن قدحِِ زندگی بخش بنوشد و آنقدر جوان شود که اعمالِ ذهنیِ کهنه و هزاران ساله قادر به رسوخ در وی نبوده و خللی در تأییدِ الست ایجاد نکند. گل عزیز است غنیمت شمریدش صحبتکه به باغ آمد از این راه و از آن خواهد شدحافظ می فرماید گل وجودِ هر انسانی در این جهان عزیز و گرانقدر است پس هم نشینی همراه با رضایت و شوق با او ( کارِ معنوی بر رویِ خویش) و همچنین با نیکان و بزرگانی مانند حافظ را مغتنم بشمارید چرا که مانند گل بوستان به چشم بر هم زدنی از این در وارد شده و از درِ دیگرِ بوستانِ زندگی خارج و از دست خواهند رفت .مراد از گل در اینجا هم خود حضرت حافظ و هم سایر انسان ها میباشد . مطربا مجلس انس است غزل خوان و سرودچند گویی که چنین رفت و چنان خواهد شدپس ای انسان که ذاتاً سراپا طرب و نشاط هستی این مجلس (زندگی ) مجلس الفت و مهربانیست ، تو به این جهان آمده ای که غزل و ترانه شادی و عشق بخوانی ، چرا اینقدر از گذشته و آینده سخن می رانی و به حال نمی پردازی ؟ انسان غالباً زندگی و شادی و خوشبختی را از آینده طلب میکند که گمان میبرد با رسیدن به آنها به شادی و آرامش میرسد . در برخی موارد نیز حسرت فرصت های از دست رفته گذشته را می خورد اما حافظ میفرماید که خوشبختی در همین لحظه میباشد . حافظ از بهر تو آمد سوی اقلیم وجودقدمی نه به وداعش که روان خواهد شددر انتها حافظ که خود به رسالتش در راهنمایی انسان های متوهم خواب زده واقف میباشد میفرماید که او بخاطر بیدار کردن انسان پای به جهانِ وجود و هستی گذاشته است پس تو نیز ای انسان با قدمی که در راهِ عشق می گذاری او را همراهی کن زیرا حافظ که خود لطیف و روان و از جنس خدا شده است خواهد شد . به عبارتی  دیگر با خضوع خود را در ردیف ما قرار داده و میگوید بیایید با هم بر روی خود کار کنیم تا به حضرت دوست زنده و بسوی او روان شویم.
user_image
..
۱۳۹۹/۰۲/۰۱ - ۰۶:۱۹:۰۴
غزلی خوش‌خبر وحاشیه‌ها بی‌خبری..
user_image
علیرضا ساعتچی
۱۳۹۹/۰۶/۲۰ - ۱۷:۰۷:۰۱
دوستان من بسیاری از شعرهای حافظ را صرفا دنیوی ‌و‌برای لذت بردن از زیبایی‌های این دنیا میدانم ولی این شعر حکایت دیگر دارد. کل شعر مربوط به زیبا دیدن مرگ و‌وصال به او‌در آن دنیاست که زیباست و‌بهار دل‌ها خواهد شد ولی بیت آخر به حدیث لولاک اما خلقت الافلاک اشاره دارد که همه ما طفیلی وجود حضرت ختمی مرتبت هستیم و‌بنابراین بیت : ماه شعبان منه از دست قدح... هم می‌تواند مربوط به ارادت حافظ به اهل بیت باشد که غیبت حضرت مهدی را بیان می‌کند تا روز ظهور . بنابراین حافظ که انسان ایده آلیستی هست معتقد به سرنوشت حتمی خوب برای دنیا و بعد از آن در مرگ است ولی تذکر می‌دهد نکند به هوای آن بهار اینجا و این عشرت را دست کم بگیری و‌لحظات را بیهوده سپری کنی بلکه لذت ببر ‌ولی وقت تلف نکن
user_image
Shm
۱۳۹۹/۰۷/۱۰ - ۰۳:۰۶:۲۸
لطفا آرایه استعاره را در مصراع چشم نرگس به شقایق نگران خواهد شد رو یکی بگه ؟
user_image
محمود
۱۳۹۹/۰۸/۲۰ - ۰۶:۱۷:۱۸
این غزل را استاد شجریان با همنوازی استاد احمد عبادی در برنامه موسیقی ایرانی اجرا کرده اند.
user_image
وفا
۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۹:۲۶:۲۰
با تشکر از دوستی که《اقلیم وجود》رو 《شیراز》تعبیر کرده یود.چرا حافظ شیراز رو اقلیم وجود نامیده؟
user_image
وفا
۱۳۹۹/۱۰/۱۷ - ۰۹:۲۷:۲۰
دوستان چرا اقلیم وجود رو به شیراز تفسیر کردن؟
user_image
هاشم قاسمی
۱۳۹۹/۱۲/۳۰ - ۱۷:۴۰:۵۲
به نظر می آید که در بیت " ماه شعبان منه از دست قدح کین خورشید -... " کلمه خورشید درست نباشد حتی اگر سعی کنیم برای آن معنایی فلسفی قایل باشیم . چرا که خورشید از هلال رمضان تا هلال شوال تقریبا 29 بار در نظر عیان می شود نه پنهان !! و صحیح آن به نظر این حقیر چنین است ; " ماه شعبان منه از دست قدح کین مه نو - از نظر تا شب عید رمضان خواهد شد . و معنایش این خواهد بود که در ظول رمضان یعنی از حلول رمضان تا هلال شوال ( که عید فطر خواهد شد ) باده در مرام عارقان ممنوع خواهد بود . پس تا ماه شعبان در حریان است باده را زمین مگذار چرا که هلالی که در اول رمضان دیده می شود از نظر تا عید فطر یعنی هلال شوال پنهان خواهد شد و باده ای در کار نخواهد بود . موفق باشید
user_image
کامیار هو
۱۴۰۰/۰۱/۱۶ - ۰۲:۵۳:۴۲
گزیده‌هایی از معانی باد صبا:- در اصطلاح سالکان باد صبا، اشارتست از نفحات رحمانیه که ازطرف مشرق روحانیات می‌آید- بعضی باد شرقی را گفته‌اند و بعضی بر آنند که بدان گل بشکفد- در تذکرةالاولیاء مذکور است، صبا بادی است که از زیر عرش برمی‌خیزد- باد فروردینبرای کسی که تجربه عرفانی داشته باشد، بُعد روحانی و بُعد طبیعی این شعر در تقابل با هم قرار ندارد و نمی‌تواند بهانه دعوا‌های کوچه بازاری باشد. وجه بیرونی این باد آن است در فروردین و یا دم‌صبح می‌وزد و مایه گشایش طبیعی‌ است و وجه درونی آن بادی است که ممکن است هر آن از عرش رحمانی بر دل هر کسی بنشیند و این عارف است که توجه‌اش به دریچه دل باعث ‌می‌شود غافل نباشد و گشایشی ‌بهار‌گونه را درون خود تجربه کند. گونه‌ای از تجربه که اگر چه در این عالم فقط لحظه‌ای باشد، درون خود عالمی و ابدیتی را همراه دارد و باقی شعر بسط آن است.اگرچه مانند هر شعر عرفانی دیگری می‌توان هزار و یک تفسیر از آن داشت، که هر کدام آیینه‌ایست از جهان‌بینی مفسر... آنچه در بازار مکاره ستیزه‌گری این تفاسیر با یکدگر گم می‌شود، درکِ تجربیِ حقیقتی تجربی است که از دل آن این واژه‌ها زاده شده‌اند.
user_image
علیرضا محمدی
۱۴۰۰/۱۱/۳۰ - ۰۲:۰۲:۳۰
بر خلاف تصورات دوستان که حافظ عارف رو به مادح دربار و شارب خمر تقلیل و تنزیل میدن، منظور از عبارت از دست ندادن قدح در ماه شعبان این هست که از نظر سالکین الی الله و از منظر احادیث و سنت اولین ماه سال عبادی ماه مبارک رمضان است و ماه شعبان آخرین ماه سال عبادی و عملی سالکین هست پس جناب حافظ اشاره دارد به غنیمت شمردن شعبان المعظم برای اصلاح رفتار سلوکی یکسال گذشته و هشدار برای جلوگیری از به بطالت گذراندن اوقات که ناگاه انسان دریابد که هلال عید فطر نیز طلوع کرده است و اولین ماه و بهار سال عبادی و سلوکیش یعنی ماه مبارک رمضان به بطالت گذاشته است زیرا سالی که نکوست از بهارش پیداست لذاست اشارات متعدد خواجه به می و جام و باده نوشی در ماه صیام برای غنیمت شمردن فرصت این ماه سرنوشت ساز که قلب آن شب قدر است که سلام فیه حتی مطلع الفجر.
user_image
در سکوت
۱۴۰۰/۱۲/۲۸ - ۰۹:۱۶:۳۲
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
محمدعلی شهیدی
۱۴۰۱/۰۲/۱۳ - ۲۲:۰۳:۲۹
در این شعر عبارت "خواهد شد" به صورت بسیار هنرمندانه و دقیقی در چند معنا به مار رفته است اما در جایی پیدا نکردم معنای این عبارت در هر بیت یا مصراع به صورت دقیق ذکر شده باشد از اساتید عزیز خواهش میکنم این کار ارزشمند را در جواب همین درخواست انجام دهند مخصوصا در بیت ماه شعبان قدح از دست منه...
user_image
داریوش م
۱۴۰۱/۱۰/۱۱ - ۱۴:۴۰:۵۸
درود 
user_image
سیّد محس سعیدزاده
۱۴۰۱/۱۱/۱۵ - ۱۸:۳۱:۲۶
*نفسِ بادِصبا مشک فشان خواهدشد عالم پیر دگرباره جوان خواهدشد معنی اش این است که دوره عسرت وسردی روابط که برحسب عوامل قهری مثل هجرت ودوری پدید آمده،سپری میشود.این مفهوم خیال انگیزازقانون گردش روزگاراستنجاج گردیده وآیت«ان مع العسر یسرا» را تلاوت می کند. *ارغوان جام عقیقی به سمن خواهدداد چشم نرگس به شقایق نگران،خواهدشد روزگار یک جام ارغوانی رقیق وصاف وبی دُرد به مهجور(عاشق ِ هجران چشیده) خواهدداد.وچشم عاشق نگران،ازنگرانی درخواهدآمد.«خواهد شد»یعنی:ازبین خواهد رفت. *این تطاول که کشیدازغم هجران بلبل تا سراپرده گل نعره زنان؛خواهد شد دست به دست شدن هجران به وصل ووصل به هجران یک تطاول بود وبی ثباتی محسوب می گشت.خود این بی ثباتی نیز ازمیان می رود وحالت ثبات برقرار می گردد. کل بیت اول تا«نعره زنان»،همه اش یک جمله (مبتدا)است؛وجمله «خواهد شد» خبر این مبتدا یا جمله متمّم این گزاره است. *گرزمسجدبه خرابات شدم،خرده مپیر  مجلس وعظ دراز است؛وزمان خواهدشد اگر می بینی که ازمسجد خارج وبه خرابات وارد شده ام برمن اشکال وایرادمگیر. چون مجلس وعظ طولانی بود وزمان رااز دست میدادم وعمر من کفاف این وعظ را نداشت .راه کوتاه تر یافتم وازراه طولانی واعظ که هیچ ثمری نیزنداشت وفقط اتلاف وقت بود،عدول کردم . *ماه شعبان قدح ازدست منه،کاین خورشید ازنظر تا شب عید رمضان خواهد شد درماه شعبان به پیشباز رمضان مرو،وترک جام می وعقیق رخ دلدارمکن؛که خورشید حرارت بخش زندگی تا شب عید فطر ازنظر غایب میشود.«قدح» را خورشید دانسته است ومنظور جوشش وحرارت درون قدح است؛قدح مثل خورشیدمایه زندگی وتحرک وفعالیّت انسان است.«وجعلنا النهار معاشا».
user_image
لیلا یوسف نژاد
۱۴۰۱/۱۱/۱۷ - ۰۲:۰۳:۳۹
چشم دل بینا که شد با نور عشق  جان بهاری میشود ارام ,خدایی می شود     
user_image
محمد بابامحمدی
۱۴۰۱/۱۱/۲۰ - ۱۲:۰۸:۲۱
عرض ادب استاد محمدرضا لطفی در کنسرت نیویورک (بداهه نوازی که به بعنوان گل زرد شناخته میشود) به اجرای این شعر پرداختند
user_image
دکتر صحافیان
۱۴۰۲/۰۱/۲۹ - ۰۷:۱۰:۵۴
با آمدن بهار دلکش، نسیم فرح بخش صبا، بوی خوش گل‌‌ها را منتشر می‌کند و جهان کهنسال دوباره جوان و شاداب می‌شود.۲- در این بزم گل ارغوان، جام شراب سرخ به گل یاسمن می‌دهد و نرگس در دلهره شیرین عشق به شقایق است.۳-اکنون بلبل عاشق پس از ستم طولانی هجران، تا سراپرده شاهانه گل نعره عاشقانه خواهد زد.۴- پس اگر از مسجد به خرابات رفتم، دلگیر نشو مجلس موعظه طولانی است و زمان حال خوش و دریافت بهار از دست خواهد رفت.۵- ای دل!حال خوش امروزت را به فردا نینداز! سرمایه زندگی را چه کسی برایت تضمین کرده است؟۶-قدح شراب را در ماه شعبان از دست نده، که این خورشید تا عید رمضان غروب خواهد کرد.۷- گل با ارزش است، هم نشینی‌اش را فرصت شمارید که از این در باغ بهار آمده و از در دیگر خواهد رفت.۸- خنیاگر عشق! مجلس مهرورزی است، غزل عاشقانه و سرود بخوان، تا کی به سرگذشت خویش مشغول‌مان می‌کتی؟!( از بیت ۴، پیوسته بر غنیمت شمردن فرصت حال خوش و هم‌سو شدن با بهار سخن می‌گوید.ضمن این‌که صوفیه در اشعار بهاری و نوروزی طبیعت ببرون را تابع افکار و اهداف عرفانی خود قرار می‌دهند.صرف وصف بهار بدون افکار عرفانی نزد ایشان لغو است:جهان از باد نوروزی جوان شدزهی زیبا که این جهان شدقفس بشکن کزین دام گلوگیراگر خواهی شدن اکنون توان شد .عطار،دیوان- نوروزیه‌ شرح شوق، ۲۱۹۵)۹- حافظ به شوقت، پا در عرصه هستی گذاشته است، به پیشوازش بیا که فرصت زندگی از دست خواهد رفت.  پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
بیقرار
۱۴۰۲/۰۶/۱۷ - ۱۸:۰۱:۳۷
درود بر همرهان  فارغ از مباحث عرفانی ، اوج تصویرگری حافظ در بیت :  ارغوان جام عقیقی به سمن ..... به کار گرفته شده ، از آنجاییکه این شعر نوعی بهاریه ست و آمدن فصل بهار را نوید می دهد و به توصیف آن می پردازد ، در این بیت بارش باران در مصراع اول و طراوت دشت در مصراع دوم به زیبایی به تصویر کشیده شده ، در مصراع اول : گل ارغوان مانند کاسه ای است که بر سر چوبی نهاده شده و با بارش باران پر می شود و البته سنگین ، و لاجرم بر اثر سنگینی خم شده و بر روی زمین یا سمن می ریزد و این کار به کرات تکرار می گردد ،  انگار هر بار جام شرابی پر می کند و در کام سمن یا چمن می ریزد ، مفهوم کلی مصرع به بارش باران اشاره دارد ، در مصراع دوم پس از باران ، نرگس ها و شقایق ها رشد کرده و زمین پر از گلهای متنوع می شود و نرگس به تماشای شقایق می نشیند ، البته نگران ایهام دارد ، نگران ( نگر : بن مضارع نگریستن + ان ) صفت فاعلی ساخته است به معنی در حال نگاه کردن ، و در معنای دوم نگران به معنی مضطرب می باشد که نرگس به خاطر کوتاهی عمر شقایق نگران او خواهد شد . که هر دو زیباست 
user_image
امید وکیل
۱۴۰۲/۰۸/۱۳ - ۰۶:۰۸:۴۹
تلفظ درست "ضَمان" است، به معنی تضمین و ضَمانت. 
user_image
راهنما_ اریس
۱۴۰۲/۰۹/۱۸ - ۰۰:۱۶:۲۸
نفس باد صبا : نفس میشود تنفس کردن . در انجام مراقبه و آگاهی از تنفس ،مراقبه گر پس از حضور در لحظه و خلق یک آگاهی مشاهده گر ، از بین موضوعاتی که به آگاهی وارد میشوند ، تنفس را انتخاب می نماید . پس از اینکه حدود ۴۰ دقیقه بتواند با تنفس بماند و دچار پچ پچ درونی و فکر نشود ، تنفس به عنوان یک مفهوم در دل شکل میگیرد . این مفهوم از تنفس ، آگاهی مشاهده گر را در حضور و در لحظه نگه میدارد تا به نور یا مه یا قمر یا بت یا یار برسد . پس تنفسی که بعنوان مفهوم ، آگاهی مشاهده گر را تا جلوی قمر یا مه رو می برد ، میشود نفس باد صبا . این نور که مقصود و هدف اول سالک است ، همان تصویر آگاهی ناب یا هوشیاری است . این مه یا قمر ، همان تصویر حقیقت خویشتن خویش بر درگاه دل است .که متعاقبا سالک، به جاناها یا آفتاب خورشید حق وارد میشود . حضرت شیخ بهائی : تا باد صبا پیچ سرزلف تو باز کرد ، سر زلف مه یا قمر منظور هست . چرا؟ چون اکثر مراقبه گران ، به نور آن بت ، مه می رسند اما جذب آن نمیشوند . بخاطر اینکه باید بتوانند تنفس را به عنوان یک مفهوم تا رویت قمر نگه دارند تا تنفس با یک قمر کامل و درخشان برخورد کند تا مراقبه گر وارد چهار جانای اول شود . نکته در اینجاست . در اشعار تمامی بزرگان ایران زمین ؛ جان یعنی آگاهی یا شمع ، جانا میشود آفتاب جانان یا مراحل جذبه ، گلشن ، گلزار . جانان میشود هوشیاری ناب یا خورشید یا شمس الحق . بت ، یار ، قمر ،مه رو و ... میشود رویت حقیقت خویشتن خویش بر پرده دل . آگاهی مشاهده گر میشود شحنه . آگاهی داننده میشود گاو ، اسب ، خر یا همان نفس ( ایگو) . سرو روان میشود آگاهی که در آن ،تنها دو عامل حضور در لحظه و تمرکز هست که دارد تبدیل به خنثی بودن و تعادل میشود . این اتفاق موجب جذب سالک به جانا میشود .سر زلف یار او را می کشد . این نقطه ای است که اکثر سالکان در آن ، جا می زنند ، چون باید نفس (ایگو) بیفتد تا تنها آگاهی وارد جانا شود . باید که جمله جان شوی  ، تا لایق جانان شوی
user_image
زهرا همتی اصل
۱۴۰۲/۱۲/۱۰ - ۱۲:۱۹:۳۵
سلام عرض ادب واقعا بی نظیر بود حافظ افتخاری ایرانی و مرد بزرگی بود روحش شاد یادش گرامی. دیوان حافظ که بیشتر در قالب موزیک نوشته شده است وعالی هستند، کمتر کسی هست که از شعرهای این بزرگ مرد نشنیده باشد، بیشتر در شب یلدا همه پناه میبرند به خواجه حافظ شیرازی.
user_image
سید حسین اخوان بهابادی
۱۴۰۲/۱۲/۱۴ - ۰۶:۵۱:۱۶
دخترکم گفت: بابا، شعر بخونم. گفتم: بله، حتماً، نفس بابا. گفت: چی بخونم؟ گفتم: نفس بابا، هرچی دوست داری بخون. گفت: حالا که اینجوری شد نفس بابا دوست داره نفس باد صبا را بخونه و بعد شروع به خوندن کرد و منم کیف کردم از نفس بابا و نفس باد صبا.
user_image
IRANHOLZ
۱۴۰۳/۰۳/۱۵ - ۱۰:۰۳:۲۵
این غزل را آقای نادر گلچین هم به زیبایی خوانده است لطفا یکی از علاقمندان زحمت کشیده و اضافه فرمایند بنده بلد نیستم
user_image
محمد علی کبیری
۱۴۰۳/۰۳/۲۱ - ۰۷:۴۶:۱۲
به نظرم مایه نقد، بقا را که ضمان خواهد شد مناسب تر است  آن چیزی که امروز فراهم  و مهیاست بقای اون را چه کسی ضمانت می کند؟