
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۶۶
۱
روزِ هجران و شبِ فُرقَتِ یار آخر شد
زدم این فال و گذشت اختر و کار آخر شد
۲
آن همه ناز و تَنَعُّم که خزان میفرمود
عاقبت در قدمِ بادِ بهار آخر شد
۳
شُکرِ ایزد که به اقبالِ کُلَه گوشهٔ گُل
نخوتِ بادِ دی و شوکتِ خار آخر شد
۴
صبحِ امّید که بُد معتکفِ پردهٔ غیب
گو برون آی که کارِ شبِ تار آخر شد
۵
آن پریشانیِ شبهایِ دراز و غمِ دل
همه در سایهٔ گیسویِ نگار آخر شد
۶
باورم نیست ز بدعهدی ایام هنوز
قصهٔ غصه که در دولتِ یار آخر شد
۷
ساقیا لطف نمودی قدحت پُر مِی باد
که به تدبیرِ تو تشویشِ خُمار آخر شد
۸
در شمار ار چه نیاورد کسی حافظ را
شُکرْ کان محنتِ بیحدّ و شمار آخر شد
تصاویر و صوت








نظرات
علی نوروزیان
یوسف
دکتر ترابی
دکتر ترابی
کسرا
آرش
مساوات
مهدی
jorda
علی
رضا ساقی
تماشاگه راز
حمید
مهدی ابراهیمی
مهدی ابراهیمی
ابراهیم
رضا
امیر
چشم به راه
برگ بی برگی
ملیکا رضایی
غمناک ابددوست
در سکوت
دکتر صحافیان