
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۷
۱
سینه از آتش دل، در غمِ جانانه بسوخت
آتشی بود در این خانه که کاشانه بسوخت
۲
تنم از واسطهٔ دوریِ دلبر بگداخت
جانم از آتشِ مهرِ رخِ جانانه بسوخت
۳
سوزِ دل بین که ز بس آتش اشکم، دلِ شمع
دوش بر من ز سرِ مِهر، چو پروانه بسوخت
۴
آشنایی نه غریب است که دلسوزِ من است
چون من از خویش برفتم، دلِ بیگانه بسوخت
۵
خرقهٔ زهدِ مرا، آبِ خرابات ببرد
خانهٔ عقلِ مرا، آتشِ میخانه بسوخت
۶
چون پیاله دلم از توبه که کردم بشکست
همچو لاله، جگرم بی می و خُمخانه بسوخت
۷
ماجرا کم کن و بازآ که مرا مردمِ چشم
خرقه از سر به درآورد و به شکرانه بسوخت
۸
ترک افسانه بگو حافظ و مِی نوش دمی
که نَخُفتیم شب و شمع به افسانه بسوخت
تصاویر و صوت









نظرات
'گلستانی
رامین شمشیری
محیا
مهدی
شادان کیوان
پاسخ به جناب مهدی عرض میکنم که به نظر من آتش اشک را برای حفظ آهنگ شعر باید با کسرهُ ما بین آتش و اشک خواند اما در معنا باید آنرا بدون کسره و بصورت صفت مرکب و مخفف آتشین اشک دانست . همانگونه که سنگین دل را سنگدل و سیمین بر را سیمبر خوانده و خلاصه میکنیم. باین ترتیب آتش اشکم میشود آتشین اشک هستم ( پس میم میشود ضمیر متصل فاعلی ) و این اشک آتشین بخاطر شدت سوز دل است و باقی قضایا.
هانی
پاسخ به سوال نخستین در رابطه با بیت "ماجرا کم کن و ..." به عقیده بنده این بیت اشاره به غمازی اشک چشم دارد. به عبارتی، عاشق چندان در هجر معشوق خویش گریسته و اشک چشم او چندان از این عشق پرده دری کرده است که در نزد خرقه پوشان رسوا شده است. چرا که در نزد خرقه پوشان عشق و عاشقی مذموم است. بنابراین و از تاثیر این غمازی چشم، جایی برای ریا و تظاهر در خرقه تزویر نمانده و تنها دلخوشی عاشق دیدن دیدار دلدار است. "غماز بود اشک و عیان کرد راز من"
جمشید پیمان
کیوان
رسته
محمدحسن سورانی surany.dr@gmail.com
رند
رند
رند
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
ستاره
عبدالرضا کوهی-اراک
حسین
عباس نصر
رضا
محمدامین مروتی
کمال
Juki
ناشناس
جاوید مدرس اول رافض
میر ذبیح الله تاتار
علی۱۱۰
کسرا
محمد طهماسبی دهنو
م ، س
م ، س
پریشان روزگار
پریشان روزگار
مهناز ، س
مهناز ، س
...
...
پریشان روزگار
...
مهناز ، س
...
پریشان روزگار
nabavar
nabavar
...
پریشان روزگار
...
پریشان روزگار
پریشان روزگار
...
پریشان روزگار
...
پریشان روزگار
پریشان روزگار
...
سعدی استاد سخن
سعدی استاد سخن
مرتضی
سیدغلامعباس موسوی نژاد
رضا
نیکومنش
نیکومنش
مزدک
مهراد فانی
مهراد فانی
شاخه نبات
تماشاگه راز
ه طالبی
R.H
محدث
دکتر صحافیان
حمید سامانی
محسن ، ۲
۸
احمد خرمآبادیزاد
یکی (ودیگر هیچ)
یکی (ودیگر هیچ)
رحمت مقصودلو
رحمت مقصودلو
پیمان
کمانگیر
نادری
پاسخ به سوال مهدیز بس آتش اشکم یعنی از بسیاری آتش اشکمخواجه میفرماید سوزش دل مرا ببین که تا چه حد است که دیشب از حرارت زیادِ اشک چشمم، دل شمع از سر مهر چون پروانه بر من سوخت.
نادری
پاسخ به سوال مهدیز بس آتش اشکم یعنی از بسیاری آتش اشکم خواجه میفرماید:
مهلا
معراجی
قلندر
ملیکا رضایی
فرزانه
فرزانه
در سکوت
Mahmood Shams
Mahmood Shams
Mahmood Shams
حمید آ
رضا تبار
حمزه حکمی ثابت
جاوید مدرس اول رافض