
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۷۲
۱
عشقِ تو نهالِ حیرت آمد
وصلِ تو کمالِ حیرت آمد
۲
بس غرقهٔ حالِ وصل کآخر
هم بر سرِ حالِ حیرت آمد
۳
یک دل بنما که در رَهِ او
بر چهره نه خالِ حیرت آمد
۴
نه وصل بِمانَد و نه واصل
آن جا که خیالِ حیرت آمد
۵
از هر طرفی که گوش کردم
آوازِ سؤالِ حیرت آمد
۶
شد مُنهَزِم از کمالِ عزّت
آن را که جلالِ حیرت آمد
۷
سر تا قدمِ وجودِ حافظ
در عشق، نهالِ حیرت آمد
تصاویر و صوت












نظرات
کزمی
انوش بهمنش
ملیحه رجائی
بهزاد سلیمانی
طغرل toghrol۷@gmail.com
ناشناس
زهراهـ
متحیر
یکی از مردم
پاسخ به پرسش شما به جای آوردن چند مثال تاریخی چه چیزی جز کم سوادی این دوست محترم می تواند باشد؟!!!!!توضیح آن روایت هم در جای خودش نیاز به بحث و بررسی دارد...شاید وقتی دیگر
سهیل قاسمی
رضا
پاسخی برای سئوالاتم بیابم،تنهاچیزی که شنیدم سئوالاتِ حیرت افزابود! ازهرطرف که رفتم جزوحشتم نیافزودزینهارازاین بیابان، وین راهِ بی نهایتشد مُنهَزم از کمال ِ عزّتآن را که جلالِ حیرت آمدمُنهَزم: شکست خوردههرکسی که شکوه وجلالِ حیرت رادریافت ودرک نمود، تمام ِ کمالات وعزّتش درهم می شکند وازدست می رود. امّا کدام کمالات وعزّتش می شکند؟ کمالاتِ علم ودانش، کمالاتِ اخلاقیّات، عزّتِ اجتماعی، شوکت وثروتِ دنیوی، مقام دینی وخلاصه به هرعزّتی که رسیده باشد ازدست می دهد. چراکه جلال وشوکتِ حیرت فراتر ازسایرجلال وشکوه وشوکت هاست. درهم شکننده ی عزّتهاست. نمونه ی بارز آن شیخ صنعان است. شیخی که عزّت وشوکت داشت ،مرید وپیروانِ زیادی داشت، درحوزه ی دین ومذهب جایگاهِ والایی داشت، به یکباره آن هم پس ازهفتادسال زهدوپارسایی، بادیدن یک فروغ ِ رویِ معشوق اَزلی درسیمای معشوقی زمینی، همه ی داشته های خودرا ازدست داد،بی آبرو وبی حیثیّت شد،بدنامی رابه جان خرید،مریدانش راازدست داد،جایگاهش درهم شکست وهرچه ساخته بودفروریخت.چون جلالِ حیرت بروی غالب گشته بود!بنابراین کسی که جلال و عظمتِ حیرت را دریافت نمود و به این مقام دست یافت، از هر چه عزّت و بزرگیست، گریزان می شود و در برابر عزّتِ عشق(حیرت) سرتسلیم فرودمی آورد..گرمُریدِ راهِ عشقی فکربدنامی مکنشیخ صنعان خرقه رهن خانه ی خمّارداشت!سر تا قدم ِ وجودِ حافظدر عشق نهال حیرت آمدسرا پای ِ وجودِ حافظ،در طریق ِعشق، همانندِ نهال حیرت است که هرچه رشد ونموّمی کند به سرگشتگی وبُهتِ اوافزوده می گردد. روشن است که اگراین نهال به ثمردهی برسد جزشگفتی وتحیّر میوه ای نخواهدداشت.زانجا که فیضِ جام سعادت فروزتوستبیرون شدن نمای زظلماتِ حیرتم
مریم
جاوید مدرس اول رافض
جاوید مدرس اول رافض
رضای دیگر
در سکوت
بابک بامداد مهر
Ali Sarhaddi
دکتر صحافیان
پاسخ حیرت است.۶- آنکه بزرگی حیرت را یافت از این عزت بینظیر، از هم پاشید و محو شد.( این بیت در خانلری نیست)۷- اکنون به سبب عشق، تمام وجود حافظ از این نهال حیرت به بار نشسته است.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح
برگ بی برگی
جلال ارغوانی