
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۷۳
۱
در نمازم خَمِ ابرویِ تو با یاد آمد
حالتی رفت که محراب به فریاد آمد
۲
از من اکنون طمعِ صبر و دل و هوش مدار
کان تحمّل که تو دیدی همه بر باد آمد
۳
باده صافی شد و مرغانِ چمن مست شدند
موسمِ عاشقی و کار به بنیاد آمد
۴
بویِ بهبود ز اوضاعِ جهان میشنوم
شادی آورد گل و بادِ صبا شاد آمد
۵
ای عروسِ هنر از بخت شکایت مَنِما
حجلهٔ حُسن بیارای که داماد آمد
۶
دلفریبانِ نباتی همه زیور بستند
دلبرِ ماست که با حُسنِ خداداد آمد
۷
زیرِ بارند درختان که تعلّق دارند
ای خوشا سرو که از بارِ غم آزاد آمد
۸
مطرب از گفتهٔ حافظ غزلی نَغز بخوان
تا بگویم که ز عهدِ طربم یاد آمد
تصاویر و صوت










نظرات
ناشناس
بهزادی
هانا
امین کیخا
mamali۱۳۷۷
وحید
ناشناس
رهگذر
منصور عالی پور
محمد منصوری پور
شیرازی
فرهاد
یا حق
حسین
شرح سرخی بر حافظ
شرح سرخی بر حافظ
اشک هدی
نیما
صبور
بهمن
سهیلس
ناشناس
شفیق الله افغان
احمد
حامد
روفیا
آرش
سهیل قاسمی
هادی
هادی
مسعود قیصری منوچهری
رادوین
رضا
محرض دیار
جاوید مدرس اول رافض
پاسخ نامه یی که حافظ از شاه دریافت کرده بوده برای او فرستاده است . این استنباط از اینجا ناشی می شود که شاعر در مطلع غزل پس از اظهار اشتیاق و ذکر چشم انتظاری بلافاصله مطلبی را عنوان می کند که می تواند
پاسخی به دستور توصیه صبر و شکیبایی از طرف شاه شجاع بوده باشد. شاعر می فرماید دیگر در حال حاضر بیش از این از توقع نمی رود که صابر وشکیبا و خونسرد و مسلط بر خود باشم . آن صفات و مشخصات را که قبلاً دیده بودی در غیاب تو همگی از دست رفته است . خلقِ چنین مضمونی در بیت دوم غزل حکایت از این داردکه غزل ، ایهام دارو
پاسخ گویی مطالب ردّ و بد شده در مکاتبه فیما بین است . همچنین مفاد بیت چهارم غزل می رساند که مفاد این غزل بازگو کننده اوضاع سیاسی آن روز است .زیرا شاعر صراحتاً می گوید : بوی بهبود ز اوضاع جهان می شنوم و نسیم صبا و قاصد برای من خبری خوش آورده که بزودی روبراه خواهد شد. خطاب شاعر در بیت پنجم به خودش است و خود را دلداری می دهد که اینقدر شاکی وبی صبر مباش بزودی شاه فاتحانه باز می گردد . شاهی که با زور بازوی خود وبدون کمک دیگران برنده بازی خواهد بود . توضیحاً اشعار می دارد پس از این که شاه شجاع برادر خود شاه محمود را بخشیده و به حکومت اصفهان منصوب کرد. شاه محمود قلباً ازبرادر ناراضی و به منظور تسلط بر شیراز با سلطان اویس جلایر در خفا همدست شد و به کمک قوای امدادی سلطان اویس به سال 765 از اصفهان بیرون آمده روبه شیراز نهادو و پس از یکسری کشمکشها محمود بر شیراز مسلط شد و شاه شجاع به ابرقو رفت و از آنجا به طرف سیرجان و کرمان حرکت کرد و پس از یک سلسله اقدامات که شرح آن در تواریخ ضبط است شیراز را از برادر باز پس گرفت. حافظ، شاه محمود وهمدستان اورا به دلفریبان نباتی تشبیه کرده که به کمک هم چندصباحی خود نمایی کردند و دلبر خود شاه شجاع را که با تدبیر خود بر اوضاع مسلط شده ( عنقریب خواهد شد) می ستاید و می گوید دلبر ماست که حسن خداداد آمد . بالاخره حافظ در بیت هفتم می گوید آنها که زیر بار منت دیگران رفتند اکنون در بندگی آنها هستند ولی شاه شجاع که به کمک تدبیر خود بر اوضاع مسلط شده همیشه آزاد است . مفادد و ایهامات این ابیات کاملاً باز گو کننده دقایق تاریخی این برها از زمان است که به اختصار یاد شد.شرح جلالی بر حافظتهیه تدوین :جاوید مدرس (رافض)
رضا ساقی
رهگذر
رها
ابوالفضل
رضا س
میثم
سهیل قاسمی
..
دختر پاییز
برگ بی برگی
مرتضی morteza.elyasi۶۱۶۲@gmail.com
در سکوت
مسلی۷۳
محمد شکری
fatemeh najafi
سامان
Ali Kabiri
دکتر صحافیان
علی میراحمدی
محمد مقدم
زهرا صالحی