
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۸۰
۱
ای پستهٔ تو خنده زده بر حدیثِ قند
مشتاقم از برای خدا یک شِکَر بخند
۲
طوبی ز قامتِ تو نیارد که دَم زند
زین قصّه بگذرم که سخن میشود بلند
۳
خواهی که برنخیزدت از دیده رودِ خون
دل در وفایِ صحبتِ رودِ کسان مَبَند
۴
گر جلوه مینمایی و گر طعنه میزنی
ما نیستیم معتقدِ شیخِ خودپسند
۵
ز آشفتگیِ حالِ من آگاه کِی شود؟
آن را که دل نگشت گرفتارِ این کمند
۶
بازارِ شوق گرم شد آن سروْقد کجاست؟
تا جانِ خود بر آتش رویش کُنم سپند
۷
جایی که یارِ ما به شِکَرخنده دَم زند
ای پسته کیستی تو، خدا را به خود مخند
۸
حافظ چو تَرکِ غمزهٔ تُرکان نمیکنی
دانی کجاست جای تو؟ خوارزم یا خُجَند
تصاویر و صوت







نظرات
محمدرضا موسوی مقدم
محمدرضا موسوی مقدم
جاوید مدرس اول رافض
سیدعلی ساقی
سهیل قاسمی
زهرا گلشن
نادر..
فرخ مردان
جاوید مدرس اول رافض
دانش آموز
۷
تحقیق گر
Mamad Z۶۵
در سکوت
دکتر صحافیان