
حافظ
غزل شمارهٔ ۱۹۵
۱
غلامِ نرگسِ مستِ تو تاجدارانند
خرابِ بادهٔ لعلِ تو هوشیارانند
۲
تو را صبا و مرا آبِ دیده شد غَمّاز
و گر نه عاشق و معشوق رازدارانند
۳
ز زیرِ زلفِ دوتا چون گذر کُنی بِنْگر
که از یَمین و یَسارت چه سوگوارانند
۴
گذار کن چو صبا بر بنفشه زار و ببین
که از تَطاوُلِ زلفت چه بیقرارانند
۵
نصیبِ ماست بهشت ای خداشناس برو
که مُستَحَقِّ کرامت گناهکارانند
۶
نه من بر آن گُلِ عارض غزل سُرایم و بس
که عَندَلیبِ تو از هر طرف هزارانند
۷
تو دستگیر شو ای خضرِ پی خجسته که من
پیاده میروم و هَمرَهان سوارانند
۸
بیا به میکده و چهره ارغوانی کن
مرو به صومعه کآنجا سیاه کارانند
۹
خلاصِ حافظ از آن زلفِ تابدار مباد
که بستگانِ کمندِ تو رستگارانند
تصاویر و صوت













نظرات
دکتر ترابی
عباس
سلحشور
چنگیز گهرویی
دکتر ترابی
محمدرضا موسوی مقدم
مهدیه
شبستان خیال
ستاره
دکتر ترابی
Mehr
Merce
دکتر ترابی
Merce
Merce
دکتر ترابی
Merce
Mehr
دکتر ترابی
علیرضا
ناشناس
ناشناس
دکتر ترابی
شبرو
پیر خرابات
پیر خرابات
ناشناس
پیر خرابات
پیر خرابات
ناشناس
پیر خرابات
فرهاد
سعید
ایرانی
منصور خضری
ساسان کمالی
گمنام-۱
سهیل قاسمی
خرم روزگار
همایون
همایون
رضا
همایون
بی سواد
همایون
بی سواد
همایون
بی سواد
بی سواد
همایون
پاسخ ندادید...!اما قرار نیست هرگاه سخن از بنفشه شد منتظر سوگواری باشید و هرگاه از زلف, در انتظار بیقراری.در کدام یک از ابیات زیر رنگ سوگواری می بینید یا اثر بیقراری؟!مسعود سعد؛ بند سر زلف تاب داده گل را ز بنفشه آب داده نظامی؛بنفشه زلف را چندان دهد تاب که باشد یاسمن را دیده در خوابیا همین بیتی که شما مرقوم فرمودید؛ تاب بنفشه میدهد طره ی مشک سای تو پرده ی غنچه میدرد خنده ی دلگشای توهمه ی این ابیات در وصف زیبای های یار و یا بنفشه رقم خورده اند. بنده لطافت کلام حافظ را در همین بیت به شما دوست عزیز یادآور میشوم تا دریابید که هیچ ردی از سوگواری یا بیقراری بچشم نمیخورد.تاب= پیچ و خم بنفشه =گل میدهد= بخاطر می آورد, تداعی میکندطره= زلف, گیسو, قسمتی از موی زنان که در چپ و راست سر قرار دارد و در گذشته به حالتی پیچ و تاب خورده از دو طرف صورت و کنار گوش می آویختند.مشک سای= آنچه که از آن رایحه ی خوش پراکنده شود.زلف تاب خورده ی تو پیچ و تاب بنفشه را بخاطر می آورد و بوی خوش میدهد و وقتی میخندی گویی گل از غنچه می شکفد. زلف یار را به پیچ و تاب بنفشه و خنده ی او را به شکفتن گل مانند دانسته. خوش باشید.
همایون
بی سواد
بی سواد
همایون
بی سواد
همایون
بی سواد
بی سواد
همایون
منصور
حمید
۸
۸
۸
محسن
شعر حافظ
رضا س
مهدی ابراهیمی
فرهاد ۲
فرهاد ۲
علی
میثم
دکتر رحمانی
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
برگ بی برگی
آمیز
آمیز
علی اکبر
میــــرِ سلطان احمـــد
حنّان
در سکوت
علیرضا م
دکتر صحافیان