
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۰
۱
روزه یک سو شد و عید آمد و دلها برخاست
می ز خُمخانه بهجوش آمد و میباید خواست
۲
نوبهٔ زهدفروشانِ گرانجان بگذشت
وقتِ رندی و طرب کردنِ رندان پیداست
۳
چه ملامت بُوَد آن را که چنین باده خورَد؟
این چه عیب است بدین بیخردی، وین چه خطاست؟
۴
بادهنوشی که در او روی و ریایی نَبُوَد
بهتر از زهدفروشی که در او روی و ریاست
۵
ما نه رندانِ ریاییم و حریفانِ نفاق
آنکه او عالِم سِرّ است، بدین حال گواست
۶
فرضِ ایزد بگزاریم و به کس بد نکنیم
وان چه گویند روا نیست، نگوییم رواست
۷
چه شود گر من و تو چند قدح باده خوریم؟
باده از خونِ رَزان است، نه از خون شماست
۸
این چه عیب است کز آن عیب، خلل خواهد بود
ور بُوَد نیز چه شد؟ مردم بیعیب کجاست
تصاویر و صوت







نظرات
علی
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
مهرداد
شادان کیوان
ناشناس
قاسم ف
قاسم ف
امین کیخا
امین کیخا
امین کیخا
کوسار
امین کیخا
امین کیخا
کوسار
کوسار
امین کیخا
شکوهی
امین کیخا
جاوید مدرس اول رافض
ضیایی
حمید کائنی
الیما
مختار
مختار
مختار
روفیا
علی عبدی
محدث
عبدالعزیز میرخزیمه
پاسخ داد تا دچار اعوجاجات شخصیتی نشویم :ما عیب کس به مستی و رندی نمیکنیملعل بتان خوش است و می خوشگوار , هم
فرهاد
...
حمید رضا۴
مقامی
یونس
پاسخ به دوستانی که شراب مذکور در اشعار شعرای بزرگ را از جنس شراب انگوری میدانند باید عرض کنم که برای فهم یک واژه در یک متن تاریخی روشی به نام ایجاد شبکه معنایی مطرح کرده اند که اجمالا به معنای فهم شبکه ای و منسجم یک واژه در اندیشه کلی نویسنده است. حال باید پرسید که این دوستان ابیاتی را نظیر این بیت حافظ که "مستی عشق نیست در سر تو رو که تو مست آب انگوری" و امثال آن که در اشارات شعرایی مثل حافظ و سعدی کم نیست و به وضوح خودشان را از شراب انگوری مبرا میکنند چگونه با دیدگاهشان سازگار میکنند؟همینطور اشعار دیگری که به وضوح در اوج عرفان هستند و حتی درباره همین شراب هم ابیاتی دارند که به هیچ وجه نمیتوانند از جنس شراب انگوری باشند. مثل "بیخود از شعشعه پرتو ذاتم کردند باده از جام تجلی صفاتم دادند" یا" به آب روشن می عارفی طهارت کرد علی الصباح که میخانه را زیارت کرد" و... . حالا این دوستان جواب بدهند که چطور شراب انگوری را با این ابیات منطبق میدانند؟بعلاوه وقتی میبینیم که برخی عرفای بزرگ نظیر ابن عربی و مولانا و ابن فارض و شیخ شبستری و علامه طباطبایی و غیرهم نیز برای بیان مرادشان از همین واژه های شراب و ساقی و... در اشعار استفاده وافر کرده اند, ایا باز هم انها را شرابخوار و اهل میخانه میدانید یا فقط حافظ این میان استثناست؟؟اگر پیش از هرگونه پیش داوری بروید سراغ خود این بزرگان میبینید که خودشان مرادشان را از این عبارات توضیح داده اند. برای مثال دیوان شیخ شبستری بطور کامل منظور از می و ساقی و میخانه را توضیح داده.فکر میکنم همه دیدگاه هایی که اینجا مطرح شد در کتاب عرفان حافظ از شهید مطهری بطور مبسوط مورد نقد و بحث قرار گرفته و دوستان میتوانند برای توضیحات جامعتر به آن کتاب مراجعه کنند.
Alireza behrouzi
...
مصطفی
میر ذبیح الله تاتار
میر ذبیح الله تاتار
محمد
رضا
علیرضا
مزدک
محسن
آرمین شکری اصیل
maria Dastgheib
maria Dastgheib
دکتر صحافیان
کیوان
حمید علیزاده
امین صدقی
V.RN
محسن
امیرعلی
مجید عبدالحسینی
هیچکس
هیچکس
هادی
ا.ه.هیچ
معراجی
قلندر
فرزانه
مسعود هوشمندی حقوقدان
رضا تبار
در سکوت
برگ بی برگی
ابوالفضل گودرزی
iamadelabbasi
حسین فرزند ماه جمال و منصور محمدنظامی
راشد میرزاده
Sheyda Eb
جاوید مدرس اول رافض
مهدی
علی جان نثاری