
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۰۴
۱
یاد باد آن که نَهانَت نظری با ما بود
رَقَمِ مِهرِ تو بر چهرهٔ ما پیدا بود
۲
یاد باد آن که چو چَشمت به عِتابم میکُشت
مُعْجِزِ عیسَویَت در لبِ شِکَّرخا بود
۳
یاد باد آن که صَبوحی زده در مجلسِ انس
جز من و یار نبودیم و خدا با ما بود
۴
یاد باد آن که رُخَت شمعِ طَرَب میافروخت
وین دلِ سوخته پروانهٔ ناپروا بود
۵
یاد باد آن که در آن بزمگَهِ خُلق و ادب
آن که او خندهٔ مستانه زدی صَهبا بود
۶
یاد باد آن که چو یاقوتِ قدح خنده زدی
در میانِ من و لعلِ تو حکایتها بود
۷
یاد باد آن که نگارم چو کمر بَربَستی
در رکابش مَهِ نو پیکِ جهان پیما بود
۸
یاد باد آن که خرابات نشین بودم و مست
وآنچه در مسجدم امروز کم است آنجا بود
۹
یاد باد آن که به اصلاحِ شما میشد راست
نظمِ هر گوهرِ ناسُفته که حافظ را بود
تصاویر و صوت










نظرات
داریوش
د.خ
محمد رضا
گزنفون
محمد
بابک خرم دین
سعید
مسعود حاتمی
اخمد
روفیا
روفیا
پاسخ اقای محمد رضای گرامی به اقای داریوش گرامی و دخ گرامی موافقم .حافظ در این بیت به علم body language اشاره میکند .او با زیرکی دریافته وقتی چند نفر معشوق مشترکی دارند بسته به نوع رابطه شان با معشوق زبان بدنشان متفاوت است .او که معشوق نظر بدو دارد در چهره اش امید موج می زند و رقم مهر معشوق بر چهره اش پیداست و دیگری یقینا چهره اش بسته به نوع عواطف و احساساتش به گونه ای دیگر است .ایا لذت نمی برید از اینکه شعرای قرن ها پیش سرزمین مادریتان به چنین دانش مدرنی اگاه بودند ؟
lyam
بابک
کسرا
کسرا
حسین
مسعود حاتمی
پاسخهایی که دادید.
ن آ
ن آ
جاوید مدرس اول رافض
وفایی
رامتین
رضا
نیکومنش
منوچهر تقوی بیات
منوچهر تقوی بیات
۸
عباسعلی محمدابادی
تماشاگه راز
غلامرضا گرامی مقدم
غلامرضا گرامی مقدم
غلامرضا گرامی مقدم
غلامرضا گرامی مقدم
محسن
علی قربانی
حمید
برگ بی برگی
در سکوت
amir ali nasiri
دکتر صحافیان