
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۰۹
۱
قتلِ این خسته به شمشیرِ تو تقدیر نبود
ور نه هیچ از دلِ بیرحمِ تو تقصیر نبود
۲
منِ دیوانه چو زلفِ تو رها میکردم
هیچ لایقترم از حلقهٔ زنجیر نبود
۳
یا رب این آینهٔ حُسن چه جوهر دارد؟
که در او آهِ مرا قُوَّتِ تأثیر نبود
۴
سر ز حسرت به درِ میکدهها بَرکردم
چون شناسایِ تو در صومعه یک پیر نبود
۵
نازنینتر ز قَدَت در چمنِ ناز نَرُست
خوشتر از نقشِ تو در عالمِ تصویر نبود
۶
تا مگر همچو صبا باز به کویِ تو رَسَم
حاصلم دوش به جز نالهٔ شبگیر نبود
۷
آن کشیدم ز تو ای آتشِ هجران که چو شمع
جز فنای خودم از دستِ تو تدبیر نبود
۸
آیتی بود عذابْ اَنْدُهِ حافظ بی تو
که بَرِ هیچ کَسَش حاجتِ تفسیر نبود
تصاویر و صوت








نظرات
وحیدرضا شعبانیان
پاسخ: طبق پیشنهاد شما تغییر کرد.
محمدغفاری
سعیده اسدی
علی اسفندیاری
روفیا
امین کیخا
امین کیخا
بهرام مشهور
پاسخ به دوستان : آخرین بیت ، همان آیتی بود درست است زیرا با وزن مناسب تری در مصرع دوم سازش دارد :که برِ هیچ کسش حاجت تفسیر نبود . یعنی نزد هیچ کسی نیاز به تفسیر و تبیین نداشت از بس واضح بود
omid
رضا
نیکومنش
بیگانه
برگ بی برگی
در سکوت
دکتر صحافیان