
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۱۷
۱
مسلمانان مرا وقتی دلی بود
که با وی گفتمی گر مشکلی بود
۲
به گِردابی چو میافتادم از غم
به تدبیرش امیدِ ساحلی بود
۳
دلی همدرد و یاری مصلحت بین
که اِستِظهارِ هر اهلِ دلی بود
۴
ز من ضایع شد اندر کویِ جانان
چه دامنگیر یا رب منزلی بود
۵
هنر بیعیبِ حِرمان نیست لیکن
ز من محرومتر کِی سائلی بود؟
۶
بر این جانِ پریشان رحمت آرید
که وقتی کاردانی کاملی بود
۷
مرا تا عشق تعلیمِ سخن کرد
حدیثم نکتهٔ هر محفلی بود
۸
مگو دیگر که حافظ نکتهدان است
که ما دیدیم و محکم جاهلی بود
تصاویر و صوت








نظرات
ف-ش
ف-ش
ملیحه رجائی
تارا
ناشناس
"شب" Hamid
روفیا
پاسخ به ف-ش گرامیشیخ محمود تکلیف دین موروثی را اینگونه روشن کرده است :به باطن نفس ما چون هست کافرمشو راضی بدین اسلام ظاهربرو هر لحظه ایمان تازه گردانمسلمان شو مسلمان شو مسلمانمعلوم میشود اسلام توقف در یک نقطه نیست بلکه حقیقتی پویا و رو به رشد است .با جزمیت و تعصب تضاد ماهوی دارد و قدرت انطباق با واقعیت های سیاسی و اجنماعی و فرهنگی در زمان ها و مکان های مختلف دارد .اسلام واقعی باید اینگونه باشد تا بتواند
پاسخگوی نیاز فکری هر بشری باشد .ایا قبول دارید قوانینی بر کائنات حکمفرماست .مثل قانون :جهان را چنین است ساز و نهادکه جز مرگ را کس ز مادر نزادتعبیر شخصی من از اسلام قبول و تسلیم و به رسمیت شناختن همه نیرو های حاکم بر جهان و تلاش برای کشف و درک قوانین حاکم بر اناست . اسلام یعنی فکر کردن به کنش و واکنش ها و فهمیدن انها و تسلیم شدن در برابر نیروی غالب .این یک حرکت مداوم رو به جلو است . در طول تاریخ هر چه انسان ها قوانین و فرمول های بیشتری را کشف کردند بیشتر به کوچکی خود اقرار داشتند چرا که دریافتند در اقیانوس بیکرانی از هوش و تکنولوژی قطره ای بیش نیستند .یعنی به کوچکی خود و بزرگی هوش برتری پی بردند .و تسلیم شدند .و اسلام اوردند .
محمد
فرخ مردان
رضا
تماشاگه راز
لاله مرادی
مهتا حسینی
Ehsan Unco
در سکوت
دکتر صحافیان