حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۲۲۳

۱

هرگزم نقشِ تو از لوحِ دل و جان نَرَوَد

هرگز از یادِ من آن سروِ خرامان نَرَوَد

۲

از دِماغِ مَنِ سرگشته خیالِ دَهَنَت

به جفایِ فلک و غُصهٔ دوران نرود

۳

در ازل بست دلم با سرِ زلفت پیوند

تا ابد سر نَکشَد، وز سرِ پیمان نرود

۴

هر چه جز بارِ غمت بر دلِ مسکینِ من است

برود از دلِ من وز دلِ من آن نرود

۵

آن چُنان مِهر توام در دل و جان جای گرفت

که اگر سر برود، از دل و از جان نرود

۶

گر رَوَد از پِی خوبان دلِ من معذور است

درد دارد چه کُنَد کز پِی درمان نرود

۷

هر که خواهد که چو حافظ نشود سرگردان

دل به خوبان ندهد وز پِی ایشان نرود

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 281
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 95
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 170
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 178
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۲ (ملحقات، غزلیات، قصاید، مثنویات، قطعات و رباعیات) - حافظ شیرازی - تصویر ۳۶
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۳۸
دیوان خواجه حافظ شیرازی (با تصحیح و سه مقدمه و حواشی و تکمله و کشف الابیات) به کوشش سید ابوالقاسم انجوی شیرازی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۱
دیوان مولانا شمس الدین محمد حافظ شیرازی به اهتمام دکتر یحیی قریب - حافظ شیرازی - تصویر ۱۵۶
فریدون فرح‌اندوز :
سهیل قاسمی :
محسن لیله‌کوهی :
فاطمه زندی :
سارنگ صیرفیان :
پری ساتکنی عندلیب :
فریبا علومی یزدی :
احسان حلاج :
مریم فقیهی کیا :
افسر آریا :

نظرات

user_image
ملیحه رجائی
۱۳۸۹/۰۸/۲۰ - ۰۰:۳۵:۰۵
هرگزم = هرگز + م مضاف الیه برای جانسرو خرامان = محبوب ، یاردِماغ = فکر سرگشته = حیران ، عاشق ( صفت مفعولی ) ازل = ابتدا ، آغازسرنکشد = سرباز نمی زندبار غم = بار اندوه ( اضافه تشبیهی )پیوند = عهد و پیمانمعنی بیت 1= نقش صورت زیبای تو هرگز از دل و جان من بیرون نمی رود و هرگز آن قامت چون سرو خرامانت از خاطرم فراموش نمی شود.معنی بیت 2: خیال رخ تو از فکر من عاشق سرگشته با ستم فلک و غصه دوران هم بیرون نمی رود یعنی شدت علاقه و محبت من به تو به اندازه ایست که حتی با ستم و با غم اندوه هم فراموش نمی شود.معنی بیت 4: هرچه دردل من هست تماماً از خاطرم می رود اما تنها بار غم تو است که همیشه باقی می ماند.معنی بیت 6: اگر دل من به دنبال زیبا رویان می رود جایز و معذور است زیرا درد دارد چه کند ؟ دنیال درمان می رود.
user_image
جمال
۱۳۹۰/۱۰/۰۸ - ۰۴:۵۷:۱۳
آیا "خوبان" در بیت 6 با "خوبان" در بیت 7 و "تو" که مخاطب شعر است یکیست؟یا "خوبان" بیت 6 (و7) دیگرانی بجز "تو" مخاطب شعرند.
user_image
مهدی مقدم
۱۳۹۳/۰۷/۱۱ - ۰۴:۵۱:۵۵
در جواب آقا جمال باید عرض کنم که بیت 6 سوالی است و مخاطب آن معشوق یا "تو" می باشد و خوبان در این بیت جدا از معشوق اند. اما بیت 7 مخاطب عام دارد و معشوق یا "تو" نیز جزء خوبان است.البته این برداشت من از توضیحات و متن کتاب دکتر خطیب رهبر می باشد.
user_image
فاضل
۱۳۹۴/۰۳/۰۷ - ۱۲:۲۱:۰۰
من به عزیزان توصیه میکنم بیت آخر حضرت حافظ رو جدی بگیرن...
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۲ - ۱۳:۳۶:۳۴
جناب فاضل... نمیشه دل به خوبان ندی :-( دلتو میگیرن با اینکه نمیخوای بدیش ... اما دیگه پسشم نمیدن...
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۴/۱۲ - ۱۳:۳۹:۰۸
بیت اول... سوم و پنجم فووووووووق العادن... نه اینکه خدایی نکرده بیت های دیگه بد باشنا... اما به نظر من این 3 تا 1 چیز دیگه ان...
user_image
Hamishe bidar
۱۳۹۴/۰۹/۰۵ - ۰۴:۵۸:۴۷
گر رود از پی خوبان دل من معذور استدرد دارد چه کند کز پی درمان نرودهر که خواهد که چو حافظ نشود سرگرداندل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرودحضرت حافظ ایجا عذر میخواهد که به دنبال خوبان است که درد خود را درمان کند. اینجا به خوبی می توان مشاهده کرد که سالک در آغاز چاره ندارد مگر حق را در آینه تماشا کند و از طریق خلقِ حق به حق واصل شود٬ که البته این راهی دراز و طولانی است که در آغاز با تلاش ولی در مراحل بالا فقط با فیض حضرت حق پیموده میشود، و البته در این راه همینطور که حافظ میفرماید سرگردانی هم هست. این, بنده حقیر را به یاد دعای عرفه امام حسین (ع) می اندازد, آنجا که حضرت فرمودند: خدایا! فرمان رجوع به آثار را دادی، پس مرا با پوششی از نورها و به راهنمایی مشاهده و استبصار، به سوی خود بازگردان، تا از طریق آن‌ها به تو بازگردم، چنانچه از طریق آن‌ها به کوی تو داخل شدم یا همان‌طور که ماوراء نظر به آثار، به سوی تو وارد شدم، در حالی که ضمیرم از نظر به آثار مصون، و همّتم از اتکای بر این آثار بالاتر باشد، این است تقاضای من از تو و تویی که بر هر چیز قادری، تقاضای مرا برآورده ساز، تا همواره مصون از این‌که پدیده‌ها را مستقل بنگرم و از تو محجوب شوم، تو را بنگرم، چه قبل از رؤیت آثار و چه بعد از رؤیت آن‌ها.در این بخش حضرت اباعبدالله (ع) به خدای سبحان عرض می‌کنند: «خدایا! اگرچه در قرآن فرمودی؛ سراسر عالم نشانه‌های توحید است، ولی مرا به نشانه‌ها ارجاع مده، زیرا اگر مرا به آثار آفاقی و انفسی ارجاع دهی تا از نشانه‌ها به صاحب‌نشان برسم، باید مسیری بس طولانی را طی کنم، خودت را به من نشان ده، این نشانه‌ها توان آن‌که تو را به طور کامل نشان دهند ندارند، تا بتوانم در بهترین حالت «وقت» خود، با تو به‌سر برم.این به نظر حقیر همان نکته است که حافظ آنرا سرگردانی میداند، ولی به فیض خداوند راه کوتاهتری برای رسیدن به کوی دوست است که سالک که "دل به خوبان ندهد وز پی ایشان نرود" ولی به کوی دوست برسد که البته این راه نه با فقط کوشش بلکه فقط با فیض دوست پیموده میشود.با احترام!
user_image
شمس شیرازی
۱۳۹۴/۰۹/۰۵ - ۰۶:۱۰:۰۰
این همشهری، هم چون بسیاری از واعظان غیر متعظ است .خود را معذور میداند و دیگران را از دل دان به خوبان بر حذر میدارد. چه کنیم ار نه دل به خوبان دادن؟؟با اینکه نیک می دانیم ' سنگی اندر گلشان بود و همان شد دلشان! "
user_image
سعادت
۱۳۹۵/۰۵/۲۸ - ۱۸:۰۹:۴۰
به نظر مندربیت اول حضرت حافظ اشاره به عالم ذر داره که خداوند وجود خود را به فطرت تمامی انسانها ، از اولین تا آخرین، عرضه داشتند و آنجا بود که فطرت انسان با دیدن آن موجود کامل و عشق کامل عاشقش شد .ولی خب در مورد عمده انسان ها غبار مادیات بر روی اولین عشق نشسته و اجازه ی تجلی به این نور نمیده که حافظ میفرماید هیچ وقت اون نور و تجلی از یادم نمیره.بیت دومُ میشه اینطور بررسی کرد که اشاره داره به دمیدن روح به جسم خاکی بشر که اون عشقی که باعث جنش انسان شد از دهان معشوق خارج و از دماغ عاشق وارد هستی انسان شد و او را به حرکت واداشت.در بیت سوم دوباره به عهد و پیمان بسته شده در عالم ذر اشاره میکنه و میفرماید هیچ وقت اون پیمانُ فراموش نخواهد کرد و از عاشق هیچ وقت عهدشکنی دیده نخواهد شد.در بیت چهارم میفرماید تنها غمی که در وجود من غلیان میکند ، غم دوری توست و دیگر هیچبیت پنجم اشاره دارد به اینکه انسان عاشق نیازی به عقل ندارد و تنها وجود دل برایش کافیست و مهر و محبت را تنها در دل قرار میدهند پس با از دست دادن سر جایگاه آن محفوظ خواهد ماند.میفرماید وقتی تو که سرچشمه ی خوبی بودی و خودتو یه بار نشون دادی و دلمُ عاشق خودت کردی ، حالا که این دل عاشق دنبال خوبیها میره ، عذرش قابل پذیرشه اگرنه که خودتُ دوباره نشون بده تا برای درمان به هر سمت و سو متمایل نشه.درنهایت توصیه میکنند که اگه میخواین مثه من سرگردان نشید دل به خوبان ندید و صبر پیشه کنید .
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۵/۲۸ - ۲۱:۳۳:۵۹
گمان نمی رود مراد شاعر از دماغ در بیت دوم همان باشد که بینی می گوییم و به تازگی برخی برادران نیز آنرا به دست کارد پزشکان می سپارند!! و البته جای رفت ُو آمد خیال هم نیست!( جای دکتر کیخا خالی است ، "کارد پزشک " گویا در گذشته های دور نیاکان ما به بسیار جراحت !، آفرینان می گفته اند) باری اگر چنین باشد که خداوند از دهان مبارک به دماغ آدمیان چیزی وارد کرده باشند باید ذات پروردگار را دارای لب و دهان و دست و پا بدانیم ، به هیات مردم و این همان است که فرقه اهل تفریط ( مشبهه حشویه )بدان باور دارند و میگویند می توان به دیدار حق رسید و و ویرا پرماسید و باقی ماجرا.. این البته مشکل همه آنان را که اشعار روشن و زمینی شاعران را به خدا مربوط میکنند به آسانی می گشاید.
user_image
گمنام
۱۳۹۵/۰۵/۲۸ - ۲۱:۴۰:۱۰
ببخشایید ، صبح به خیر را فراموش کردم و اینکه صبح است و قدحی پر شراب در کاسه چشم و سه گانه ای از پس دوگانه .
user_image
راویان
۱۳۹۵/۱۲/۰۲ - ۱۰:۰۵:۱۰
سلاماین غزل همچنان که در دیوان ناصر بخارایی توضیح داده شده و قبل تر از آن آقای دکتر پرویز خانلری طی مقاله چاپ شده در مجله سخن سال 1345 نوشته‌اند، از حافظ نیست و سراینده آن ناصر بخارایی، شاعر همدوره حافظ است. و دیگر آنکه آقای ابتهاج هم در جدیدترین تصحیح دیوان حافظ به سعی سایه این غزل را نیاورده‌اند، و جالب‌تر آنکه حتی در قسمت غزل‌های مشکوک نیز که به حافظ منسوب است و در فصل آخر آورده‌اند، این غزل نیست.لذا پیشنهاد می‌شود؛ اگر مشی گنجور بر آن است که طبق تصحیحات قدیمی حفظ امانت کند! لااقل یک بخش در سایت با نام یافته های جدید و یا هرنام دیگر ایجاد نمایند و اشعاری را که صحت آن در انتساب نام شاعر مشخص گردیده، در آن بخش درج نمایند. اینجانب نیز ده‌ ها مورد از آن را با ذکر مأخذ تقدیم خواهم نمود.ضمناً چند مورد از آن را می‌توانید در لینک زیر مشاهده نمایید.پیوند به وبگاه بیرونی/
user_image
علی
۱۳۹۶/۰۲/۰۷ - ۲۰:۵۰:۲۶
سعدی خیلی خوب جواب بیت آخر حافظ رو داده : سعدی ز کمند خوبرویان تا جان داری نمی توان جست...
user_image
رضا
۱۳۹۶/۰۵/۲۷ - ۱۲:۱۹:۵۰
هرگـزم نـقـش تـــو از لوح دل و جان نــرود هرگز از یــاد مـن آن سـرو خـرامـان نــــرود نقش: تصویرلوح: هرچیزصافی که بتوان روی آن نوشت.خرامان: بانازواِفاده رونده، باغرور وعشوه روندهمعنی بیت:تصویرشکل وشمایل توچنان درلوح دل وجان من ثبت است که باهیچ وسیله ای پاک شدنی نیست.هرگزیاد وخاطره ی قدوبالای همچون سروخرامان توازذهن وخاطر من زدوده نخواهدشد. تامن هستم تصویرزیبای توبرابرچشمانم خواهدبود وهرلحظه بایاد وخاطره ی توزندگی خواهم کرد. وخیال روی توازمن جداشدنی نیست حتّاپس ازمرگ!خیال خال تو باخودبه خاک خواهم برد که تازخال توخاکم شودعبیرآمیزازدِماغ مـن سرگـشـته خیال دهـنـت بـه جفای فـلک و غـصّـه‌ی دوران نرود دِماغ :ذهن، مغز دراینجا به معنای تفکّر و تخیلخیال : 1- پندار وقوّه‌ی تخیل 2- تصویر و شکل معنی بیت: ازذهن وخیال منِ حیرت زده ومبهوت، شکلِ دهان تو،باوجودِجوروجفای روزگار ،به رغم فرازونشیبی که داردباوجودِغصّه هاوقصّه های گوناگونش هرگزاز بین نمی رود.سوادِدیده ی غمدیده ام به اشک مشویکه نقش خالِ تواَم هرگز ازنظرنرود.در اَزل بـست دلـم بـا سـر زلفـت پـیــونـــدتا ابـد سـر نـکـشد وز سـر پـیـمـان نــــرودسرنکشد: هم به معنای "سرکشی نکند" هست هم به معنای "سرازحلقه ی زلفت بیرون نکشد" هم به معنای سرزلفت رانکشد.ازهمان آغازین روزپیدایش هستی، دلم سرزلفِ تماشائیت را دید (وخودراچونان پروانه ای عاشق به آتش ِ عشقت سپرد) وباآن پیمانِ عاشقی بست.(حافظ گرفتارشدن دل درحلقه های زلفِ یاررابه زیبایی "پیمان بستنِ دل باسرزلفش" تعبیرکرده است) تاآخرین روزحیات امکان ندارد ازپیمان خود کنار برود همچنان وفادارعشق توخواهدماند. دلم با زلفِ تو پیمان بسته‌است و تا ابد هم نافرمانی و پیمان شکنی نمی‌کند.صبابرآن سرزلف اَردل مرابینیزروی لطف بگویش که جانگه داردهرچه جز بارغمت بر‌دل مسکیـن من‌است بـرود از دل مـن ، وز دل مـن آن نــــرود به جزغم واندوهِ عشق ات هرچه دردل ِ ناتوان وبی کس من ازغم ودردوغصّه بوده باشد رفتنیست. الّا غم وغصّه ی عشق توکه هرگز زدودنی نیست وتاابدپایدارخواهدماند وچیزی ازآن کم نخواهدشد. من هرگزازعشق توبه هیچ بهانه ای رویگردان نخواهم شد.حافظ گمشده راباغمت ای یارعزیزاتّحادیست که درعهدقدیم افتادستآنچنان مهر تـو أم در دل و جان جای گرفت که اگـر سـر بـرود ، از دل و از جــان نــرود مهرومحبّت توآنچنان دردل وجان من جای گرفته وتثبیت شده است که اگرسرازتنم جداشودبازهم محبّتِ تو دردل وجان من باقی وپایدار خواهدماند.محمودبودعاقبت کاردراین راهگرسربرودبرسرسودای ایازمگر رود از پـی خوبـان دل من مـعـذور است درد دارد ، چـه کـنـد کــز پـی درمـان نــرود اگردل من دنبال خوبان وزیبارویان می رود ازروی نیازمندی به مهرومحبّت وعشقبازیست. ازپرداختن به عشق ومحبّت هیچ دلی گناهکار محسوب نمی شود،دل حق دارد چراکه دردمنداست ودنبالِ مداوا ودرمان می رود.ازاین مرض به حقیقت شفانخواهم یافتکه ازتودردِ دل ای جان نمی رسدبه علاجهرکه خواهد که چو حافظ نشود سرگردان دل بـه خوبـان نـدهـد ، وز پـی آنـان نــرود عاشقی درد دارد، دربدری دارد، سرگردانی وبی سروسامانی دارد،هرکسی می خواهد مانند حافظ آواره و دربدر نشود عاشقی پیشه نگیرد وبه دنبال خوبرویان نباشد.کس به امیدوفاترکِ دل ودین مکنادکه چنانم من ازاین کرده پشیمان که مپرس
user_image
رضا سامی
۱۳۹۶/۱۰/۱۳ - ۰۶:۲۹:۰۱
درد دارد چه کند (( گر )) پی درمان نرودبا توجه به تفاوت رسم الخط در قدیم، مطمئنم که درستش همینه. هم از لحاظ معنا و دستور زبان و هم از لحاظ ساختار و موسیقی درونی شعر.لطفاً گردانندگانِ گنجور منو توجیه کنن.
user_image
رضا سامی
۱۳۹۷/۰۱/۲۸ - ۰۵:۰۶:۴۶
با جنابِ راویان موافقم. بنا به همون دلایلی که استاد خانلری ارائه دادن، این غزل از حافظ نیست.
user_image
مالک مهدیان
۱۳۹۸/۰۴/۲۶ - ۱۵:۰۷:۰۹
این شعر رو حسام الدین سراج در آلبوم یاد یار خونده که در پیش فرض سایت گنجور آلبوم مورد نیست!
user_image
سین کاف
۱۳۹۸/۰۶/۱۹ - ۰۸:۳۴:۰۳
سیدالشهدا به یارانش فرمود هر که عاشورا با من بماند، سر از تنش جدا خواهد شد و حافظ چه زیبا
پاسخ آنان را گفته که:آن چنان مهر توام در دل و جان جای گرفتکه اگر سر برود از دل و از جان نرود...
user_image
حفیظ احمدی
۱۳۹۹/۰۱/۲۴ - ۰۶:۱۳:۴۷
با سلام و خسته نباشیداحمد مرید آوازخوان افغان این شعر لسان الغیب را در آهنگی خوانده است.پیوند به وبگاه بیرونی
user_image
علی
۱۳۹۹/۰۸/۰۹ - ۱۵:۳۶:۰۳
وزن شعر فاعلاتن فعلاتن هست نه فعلاتن فعلاتن
user_image
جعفر عسکری
۱۳۹۹/۰۹/۰۷ - ۰۱:۵۳:۳۸
سلام.این غزل از حافظ نیست.از ناصر بخارایی هم نیست.جالبه که همه ی ایران مفسر اشعار جناب حافظن!!بدون اینکه مطمئن باشن.ناصرالدین بجّه‌ای ( بجه قصبه‌ای از متعلقات رامجرد ) بیشتر در شیراز زیسته و از معاصران سعدی است. دیوانش در دست نیست و در اشعارش تاثیر سبک و سخن سعدی و مولوی دیده می‌شود. وفاتش را به سال 715 قمری در شیراز نوشته‌اند. غزلی معروف و زیبا از سروده‌های او به دیوان حافظ راه یافته با مطلع زیر:هرگزم نقش تو از لوح دل و جان نرودهرگز از یاد من آن زلف پریشان نرود..‌.این غزل در برخی نسخه‌های دیوان ناصر بخارائی نیز وارد شده و در دیوان چاپی او آمده‌است.دکتر محمود مدبری با استناد بر چند جنگ‌ و تذکره‌ 815 بیت از اشعار ناصر بجه‌ای را بازیافته و در سال 75 دیوانچه‌ای از اشعار او ترتیب داد. علاوه بر منابع مورد استفاده ایشان، 7 غزل ( در مجموع 67 بیت ) از ناصر در انیس‌الخلوه و 14 غزل در جنگ منصور بن کمال‌الدین حسینی ( 10 غزل نویافته مشتمل بر 100 بیت ) توسط دکتر میلاد عظیمی در سال 95 و 96 در مجله بخارا منتشر شد.جنگ خطی شماره 5319 کتابخانه ملک حاوی بیشترین تعداد ابیات از اشعار ناصر بجه‌ای است. در فهرست نسخه‌های کتابخانه ملک تاریخ کتابت این جنگ سده 10 دانسته شده، و دکتر مدبری آن را متعلق به سده 11 نوشته‌است. دکتر عظیمی تاریخ تدوین ( و نه کتابت ) جنگ را سده هشتم می‌داند.
user_image
علیرضا محمدی
۱۴۰۰/۱۰/۲۳ - ۰۰:۳۲:۴۴
منظور بیت الغزل یعنی بیت آخر نهی حقیقی نیست یعنی منظور این نیست که دل به خوبان ندهیم بلکه در حقیقت تعریض و کنایه‌‌ای هست به مدعیان دروغین و عافیت طلبان و گرنه در بیت قبل درمان درد را منحصر به رفتن در پی خوبان دانستن خطاست!
user_image
در سکوت
۱۴۰۱/۰۱/۳۰ - ۰۳:۲۴:۵۳
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
آینهٔ صفا
۱۴۰۲/۰۱/۱۶ - ۱۱:۴۳:۴۹
Your image, from the tablet of my heart and soulshall never be goneYour prancing Evergreen stature, from my memoryshall never be gone   The fantasy of your Lipsfrom the mind of I, the vagrantEven by the cruelty of Heavensand the sorrow of Fateshall never be gone   At the time before timemy heart made a covenant with your tressForever, it shall abide and its pledgeshall never be gone   Whatever weighs on my wretched heartsave for your sorrow’s loadShall be gone from my heartfor, “That” from my heartshall never be gone   Your Love residedon my heart and soul, much so thatIf the head is severedstill, "That” from my heart and soulshall never be gone   If my heart goes after the Beautifulit should be forgivenIt is in pain, what’s it to doif not in search of a curebe forever gone   Whoever wishes notto become a vagrant like HafezShould refrain from falling in Lovewith the Beautiful and in pursuit of themshould never be gone  
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۸/۲۵ - ۱۷:۰۵:۵۱
در تمام خوانش‌های صوتی بالا، کلمه «خرامان» را غلط می‌گویند. درستش خِرامان است.
user_image
فرهود
۱۴۰۲/۰۸/۲۶ - ۰۳:۴۹:۳۶
تلفظ خِرامان با (کسره خ) درست است (لغت نامه دهخدا)
user_image
دکتر صحافیان
۱۴۰۳/۰۵/۲۷ - ۰۱:۳۲:۰۴
هبچ‌گاه صورت زیبایت که در صفحه دلم حک شده است،از میان نمی‌رود.آری از خاطرم آن بلند زیبای خرامنده نخواهد رفت.( حصرت حق را مثل نیست ولی مثال هست. رایت ربی فی احسن صوره شاهد این معنی است تمهیدات ص ۵۸، ۷۶، ۲۹۴در محل دیگر فرمود: شب معراج پروردگارم را به صورت نوجوانی مجعدمو دیدم-ترجمه رساله قشیریه ص ۱۳۱ تمهیدات ص ۳۲۱-)۲- هیچ‌گاه تخیل دهان شیرینت، از خاطر جان من عاشق، با ستم زمان و غصه زمانه نخواهد رفت.۳- آری پیمان عشق من و تو پیمانی ازلی با سر زلفت بود و دلم هیچ‌گاه از این پیمان دست برنمی‌دارد.۴- غم عشقت چنان شیرین و به یاد ماندنی است که هر چیزی جز آن از دلم پاک می‌شود جز آن.۵- آری عشق تو در دل و جانم چنان خانه کرده است که اگر قالب تهی کنم نیز از جانم نمی‌رود.۶- دلم اگر پی زیبارویان می‌رود عذرش را بپذیرید درد عشق دارد و درمان پیش ایشان است.۷- اما اگر می‌خواهید مثل حافظ سرگردان عشق نشوید، دل به زیبارویان ندهید و به دنبال آنها نروید.این غزل در نسخه خانلری نیست.دکتر مهدی صحافیانآرامش و پرواز روح پیوند به وبگاه بیرونی