
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۲۹
۱
بخت از دهانِ دوست نشانم نمیدهد
دولت خبر ز رازِ نهانم نمیدهد
۲
از بهرِ بوسهای ز لبش جان همیدهم
اینم همیسِتانَد و آنم نمیدهد
۳
مُردم در این فِراق و در آن پرده راه نیست
یا هست و پرده دار نشانم نمیدهد
۴
زلفش کشید بادِ صبا چرخِ سِفله بین
کانجا مجالِ بادِ وَزانَم نمیدهد
۵
چندان که بر کنار چو پرگار میشدم
دوران چو نقطه رَه به میانم نمیدهد
۶
شِکَّر به صبر دست دهد عاقبت ولی
بدعهدیِ زمانه زمانم نمیدهد
۷
گفتم رَوَم به خواب و ببینم جمالِ دوست
حافظ ز آه و ناله امانم نمیدهد
تصاویر و صوت










نظرات
امین کیخا
رسته
پاسخ امین کیخااگر مساله ریشه یابی و تطبیق واژه هاست چرا بوسۀ فارسی را با "بسه" از مصدر baiser فرانسه مقایسه نمی کنید که تقریبا مثل هم تلفظ می شوند و تحقیقا در معنا یکی هستند.
امین کیخا
جهانگیر
احمد
جاوید مدرس اول رافض
محمد حافظ دوست
عباس بروجردی
سیدعلی ساقی
پاسخش راخواهیم یافت .تجربه نشان داده که حافظ به هیچ عنوان واژه ای رابی دلیل انتخاب نکرده وبرای انتخابِ کلمات وواژه ها بیشترین وسواس راخرج نموده است.سرگشتیِ عاشق و دورزدنِ دورِ کعبه ی منزلِ معشوق، وحیران ومبهوت درخویش فروماندنِ معشوق ،ودرآخربی حاصلی وراه پیدانکردنِ به داخلِ منزلِ مقصود،بصورتی زیبا وخیال انگیز به حرکاتِ پرگارتشبیه شده است. (یک پای پرگاردرخویش فرومانده وپایِ دیگرش درحالِ گردش به دورِنقطه یِ مرکزیست تاراهی به درونِ نقطه یِ اسرارآمیز کشف کند ،همانگونه که عاشقِ فرومانده درحیرت، درحوالیِ منزلِ معشوق پرسه می زندوراهی به درونِ خانه پیدانمی کند) .دوران به معنیِ روزگار وهمچنین تداعی کننده یِ دور زدن وحالتِ دَوَرانیِ پرگارنیز هست.روزگار همانندِ نقطه {که به پرگار اجازه یِ ورودنداد}،به من اجازه ومجالِ ورود به درون را نداد.تمام عمرهرچه طواف کردم به درونِ حرم راهم ندادند. مفهوم وجانِ کلام دربیتِ نخست که:{ دهانِ یار به رازِ نهان (نقطه ی سربسته) تشبیه شده وعاشق را راهی به میانِ آن نیست،} درلابلایِ تمامِ غزل جاریست وذهنِ مخاطب به این موضوع برگشت داده می شودتاپرگارِکلام نیز برمدارِ همان نقطه یِ"دهانِ دوست"بچرخد.شکّر بـه صـبـر دست دهـد عاقبت ، ولیبـد عـهـدی زمـانـــه امـانــم نـمـیدهــــدگرچه این یک قانونِ نانوشته هست که: همه جاباتلاش وصبوری وشکیبایی وانجامِ مراحلِ: {کاشت- داشت وبرداشت}سرانجام ثَمر(شَکَر)حاصل می گرددولی دریغ و افسوس که روزگارِ بدعهد وچرخِ سفله،بامن لجبازی می کند.من هرچه صبروتحمّل می کنم تامن نیزمجال وفرصتی یابم وثمره یِ بردباری وشکیباییِ خویش رابرداشت نمایم توفیقی حاصل نمی شود.{
پاسخ سئوالِ مطرح شده درموردِ چراییِ پستیِ روزگار}شکر دراینجا استعاره از بوس وکنار وشیرینیِ وصال است.طمع درآن لبِ شیرین نکردنم اولاولی چگونه مگس از پیِ شکرنرود.؟گـفتم روم به خواب و ببینم جمال دوستحـافــظ ز آه و نـالـه امـانـم نـمـیدهـــددر این غزل از اول تا آخر بحثِ کشف نشدن رازوسِرّ (دهان یار) و عدم حصولِ وصال است .حال که بااین همه تلاش وکوشش توفیقی درعالمِ بیداری حاصل نشد باخویش گفتم بخواب بروم به این امیدکه شاید جمال یار را در خواب ببینم ، اما افسوس که آه و ناله واشگ وزاری فرصتِ خوابیدن رانیز ازمن گرفته اند ومن چه بدشانس وبدطالع هستم.شاعرازهرراهی که بنظرش می رسدقصدِ واردشدن برداخلِ کعبه یِ مقصودرادارد اماهرگزتوفیقی پیدا نمی کند ونداسرمی دهدکه:من ازاین طالعِ شوریده به رنجم وَرنهبهره مندازسرکویت دگری نیست که نیست.
سهیل قاسمی
سهیل قاسمی
نادر..
آتنا.MD
تماشاگه راز
مفقود الاثر
Mawson Lilehkoohi
مصطفی بغدادی
مهدی
برگ بی برگی
در سکوت
محمد حافظ دوست
محمد حافظ دوست
مهدی هزاران
مهدی هزاران