
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۳۵
۱
زهی خجسته زمانی که یار بازآید
به کامِ غمزدگان غمگُسار بازآید
۲
به پیشِ خیلِ خیالش کشیدم اَبلقِ چشم
بدان امید که آن شهسوار بازآید
۳
اگر نه در خمِ چوگان او رَوَد سَرِ من
ز سر نگویم و سر خود چه کار بازآید
۴
مقیم بر سرِ راهش نشستهام چون گرد
بدان هوس که بدین رهگذار بازآید
۵
دلی که با سرِ زلفین او قراری داد
گمان مَبَر که بدان دل قرار بازآید
۶
چه جورها که کشیدند بلبلان از دی
به بویِ آن که دگر نوبهار بازآید
۷
ز نقش بندِ قضا هست امید آن حافظ
که همچو سرو به دستم نگار بازآید
تصاویر و صوت








نظرات
خسرو یاوری
س.م.ر
چنگیز گهرویی
چنگیز گهرویی
چنگیز گهرویی
ساقی
مهدی ابراهیمی
تماشاگه راز
علی
سعید حبیب زاده
برگ بی برگی
در سکوت