
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۳۹
۱
رسید مژده که آمد بهار و سبزه دمید
وظیفه گر برسد، مصرفش گُل است و نَبید
۲
صَفیرِ مرغ برآمد، بَطِ شراب کجاست؟
فَغان فتاد به بلبل، نقابِ گُل که کشید؟
۳
ز میوههای بهشتی چه ذوق دریابد
هر آن که سیبِ زَنَخدانِ شاهدی نَگَزید
۴
مَکُن ز غُصه شکایت که در طریقِ طلب
به راحتی نرسید آن که زحمتی نکشید
۵
ز رویِ ساقی مَه وَش گلی بچین امروز
که گِردِ عارضِ بُستان خطِ بنفشه دمید
۶
چُنان کرشمهٔ ساقی دلم ز دست بِبُرد
که با کسی دِگَرَم نیست برگِ گفت و شَنید
۷
من این مُرَقَّعِ رنگین چو گُل، بخواهم سوخت
که پیرِ باده فروشش به جُرعهای نخرید
۸
بهار میگذرد دادگسترا دریاب
که رفت موسم و حافظ هنوز مِی نچشید
تصاویر و صوت









نظرات
محسن
پاسخ: با تشکر، تصحیح شد.
جواد
پاسخ: با تشکر، تصحیح ایشان اعمال شد.
دوستدار
ساقی
پریشان روزگار
پوریا
سرباز صفر درجه
مهدی ابراهیمی
مهدی ابراهیمی
تماشاگه راز
رضا
برگ بی برگی
حسام بیگ مرادبیگ
فرهاد
Polestar
در سکوت
مهدی هزاران
دنیای پرشور شعر فارسی