
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۴
۱
مطلب طاعت و پیمان و صلاح از من مست
که به پیمانهکشی شهره شدم روز الست
۲
من همان دم که وضو ساختم از چشمهٔ عشق
چار تکبیر زدم یکسره بر هر چه که هست
۳
می بده تا دهمت آگهی از سر قضا
که به روی که شدم عاشق و از بوی که مست
۴
کمر کوه کم است از کمر مور این جا
ناامید از در رحمت مشو ای باده پرست
۵
به جز آن نرگس مستانه که چشمش مرساد
زیر این طارم فیروزه کسی خوش ننشست
۶
جان فدای دهنش باد که در باغ نظر
چمن آرای جهان، خوشتر از این غنچه نبست
۷
حافظ از دولت عشق تو سلیمانی شد
یعنی از وصل تواش نیست به جز باد به دست
تصاویر و صوت










نظرات
شادان کیوان
سیدمصطفی
مصطفی علزاده
arash
قاسم ف
ع.کبیر
ستاره
ستاره
ستاره
کامران
دکتر ترابی
احمد
روفیا
پاسخ به کیوان گرامیحافظ
پاسخ شما را جای دیگری داده است .گره به باد مزن گرچه بر مراد رودکه این سخن به مثل مور با سلیمان گفتچکیده دو بیت این است که هر چند از دولت وصل تو چون سلیمان حاکم بر باد شدم ولی باد خودش نشانه تغییر و ناپایداری است و باید این را دانست که همه چیز در رهگذر باد است .
ف
مهدی
محدث
مجتبی خراسانی
ناشناس
سودابه
غبار
زهرا
میر ذبیح الله تاتار
دان یئلی
گمنام-۱
کاوه
نادی
daavar
daavar
رضا
مهرداد پارسا
محمد عسگری - وفا -
صالح
رضا ۲
نوروز فولادی
دکتر محمد ادیب نیا
محسن ، ۲
دکتر محمد ادیب نیا
دکتر محمد ادیب نیا
کوروش روحانی
دکتر صحافیان
نیلوفر
چالیست
روان
محسن
ارس آرامی
مجید
مجید
منصفی
زهره
میترا شاهسونی
سجاد
حسین ادهمی
سجاد کیهان
معراجی
قلندر
رضا عباسی
در سکوت
سفید
سفید
رضا تبار
حمیدرضا
محمد فکوری جویباری
وحید احمدنژادیان
هوتن دهقان