
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۴۵
۱
الا ای طوطیِ گویایِ اسرار
مبادا خالیات شِکَّر ز مِنقار
۲
سَرَت سبز و دلت خوش باد جاوید
که خوش نقشی نمودی از خطِ یار
۳
سخن سربسته گفتی با حریفان
خدا را زین معما پرده بردار
۴
به رویِ ما زن از ساغر گلابی
که خواب آلودهایم ای بختِ بیدار
۵
چه رَه بود این که زد در پرده مطرب
که میرقصند با هم مست و هشیار
۶
از آن افیون که ساقی در مِی افکند
حریفان را نه سَر مانَد نه دَستار
۷
سِکَندَر را نمیبخشند آبی
به زور و زر مُیَسَّر نیست این کار
۸
بیا و حالِ اهلِ درد بشنو
به لفظِ اندک و معنی بسیار
۹
بُتِ چینی عدویِ دین و دلهاست
خداوندا دل و دینم نگه دار
۱۰
به مستوران مگو اسرارِ مستی
حدیثِ جان مگو با نقشِ دیوار
۱۱
به یُمنِ دولتِ منصور شاهی
عَلَم شد حافظ اندر نظمِ اشعار
۱۲
خداوندی به جایِ بندگان کرد
خداوندا ز آفاتش نگه دار
تصاویر و صوت













نظرات
امیر
مرتضی
امیر
ارسک
امین کیخا
تانیا
محدث
محدث
امید
عایشه
سعید
مهناز ، س
سیدعلی ساقی
جو شارک
جو شارک
جو شارک
جو شارک
جو شارک
سمیره
سمیره
مهدی
فواد روستائی
Behzad Behzadi
Behzad Behzadi
طاهره
سوره ص.
در سکوت
امیر "گمنام"
یوسف شیردلپور