حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۲۵۵

۱

یوسفِ گم گشته بازآید به کنعان، غم مخور

کلبهٔ احزان شَوَد روزی گلستان، غم مخور

۲

ای دل غمدیده، حالت بِه شود، دل بَد مکن

وین سرِ شوریده باز آید به سامان غم مخور

۳

گر بهارِ عمر باشد باز بر تختِ چمن

چتر گل در سر کَشی، ای مرغِ خوشخوان غم مخور

۴

دورِ گردون گر دو روزی بر مرادِ ما نرفت

دائماً یکسان نباشد حالِ دوران غم مخور

۵

هان مَشو نومید چون واقِف نِه‌ای از سِرِّ غیب

باشد اندر پرده بازی‌هایِ پنهان غم مخور

۶

ای دل اَر سیلِ فنا بنیادِ هستی بَرکَنَد

چون تو را نوح است کشتیبان، ز طوفان غم مخور

۷

در بیابان گر به شوقِ کعبه خواهی زد قدم

سرزنش‌ها گر کُنَد خارِ مُغیلان غم مخور

۸

گرچه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید

هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان، غم مخور

۹

حال ما در فُرقت جانان و اِبرامِ رقیب

جمله می‌داند خدایِ حالْ‌گردان غم مخور

۱۰

حافظا در کُنجِ فقر و خلوتِ شب‌هایِ تار

تا بُوَد وِردَت دعا و درس قرآن غم مخور

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 302
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 128
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در رمضان ۸۵۵ ه.ق توسط سلیمان الفوشنجی » تصویر 140
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 215
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 191
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در مورخ ۱۹ رجب ۱۲۰۲ هجری قمری در هند » تصویر 213
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۵۱۶
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۹۸
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی به کوشش سید علی محمد رفیعی - خواجه شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۳۹۱
دیوان کهنه حافظ (از روی نسخه خطی نزدیک به زمان شاعر) به کوشش ایرج افشار - مولانا خواجه شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۱۹۶
دیوان مولانا شمس الدین محمد حافظ شیرازی به اهتمام دکتر یحیی قریب - حافظ شیرازی - تصویر ۲۳۴
دیوان حافظ بر اساس سه نسخه کامل کهن مورخ به سالهای ۸۱۳ و ۸۲۲ و ۸۲۵ هجری قمری به تصحیح اکبر بهروز و رشید عیوضی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۳۲۳
دیوان خواجه حافظ شیرازی (با تصحیح و سه مقدمه و حواشی و تکمله و کشف الابیات) به کوشش سید ابوالقاسم انجوی شیرازی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۹۷
خاطر مجموع (جامع دیوان جامع حافظ بر اساس بیست و یک متن معتبر چاپی) تدوین و توضیح شفیع شجاعی ادیب - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۵۸۸
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی (براساس نسخه مورخ ۸۲۴ هجری) به کوشش سید محمدرضا جلالی نائینی و نذیر احمد - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۲۹۱
فریدون فرح‌اندوز :
محسن لیله‌کوهی :
سهیل قاسمی :
م. کریمی :
فاطمه زندی :
سیدمصطفی شجاعی :
فریبا علومی یزدی :
سارنگ صیرفیان :
پری ساتکنی عندلیب :
پانیذ علیپور :
پریسا جلیلی :
احسان حلاج :
محمدرضا ضیاء :

نظرات

user_image
سینا
۱۳۸۹/۰۷/۱۶ - ۰۲:۲۸:۲۱
سلام و وقت بخیر,در نسخه ی علامه محمد قزوینی که من دارم نگشت آمده است.و در بیت پایین ان به جای از سر غیب , زاسرار غیب درج شده است.موفق و منصور باشید.
پاسخ: متشکر، من دو نسخه از تصحیح قزوینی دارم و هر دو مطابق متنند.
user_image
سعید مزروعیان
۱۳۹۰/۱۱/۲۰ - ۱۱:۱۷:۲۳
خواجه سلمان غزلی مشابه دارد"بردمد صبح نشاط از مطلع جان غم مخور"وین شب سودا رسد روزی بپایان غم مخور"
user_image
علی
۱۳۹۱/۰۴/۲۹ - ۱۵:۴۲:۳۷
سلام ابرام رقیب در بیت نهم به چه معناست؟تشکر
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۴/۳۱ - ۰۱:۴۵:۱۱
ابرام رقیب = پافشاری نگهبان و یا پافشاری محافظ .در دوران حافظ رقیب به معنی نگهبان بوده است،رقیب به معنی هم چشم بعد ها به وجود آمده است.
user_image
علی
۱۳۹۱/۰۵/۰۱ - ۰۳:۴۷:۳۰
با تشکر از رسته عزیزولی به معنای پافشاری رقیب یا نگهبان معنی بیت کامل نمی شود ، نظر شما چیست؟
user_image
رسته
۱۳۹۱/۰۵/۰۱ - ۲۱:۵۲:۲۴
ابرام = به ستوه آوردن، به تنگ آوردن، به تنگ آوردن هم معنی کرده اند.آیا معنی بیت را به این شکل دریافت می کنید؟
user_image
علی
۱۳۹۱/۰۵/۰۲ - ۰۰:۴۰:۰۰
با تشکربا معنی به ستوه آوردن به نظرم معنای شعر کامل تر و با معنا تر می شود
user_image
مسکین عاشق
۱۳۹۱/۱۰/۰۸ - ۱۱:۳۲:۰۹
با سلاممنظور حافظ در بیت : حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب.رقیب فرشته است که همراه با عتید اعمال خوب و بد انسان را ضبط می کنند البته اعمالی که ببینند و الا حالاتی که در قلب انسان بوجود می اید را نی توانند ببینند . و در دعای کمیل اقا امیرالمومنین علی (ع) اشاره می کنند که بر قلب انسان فقط خدا اطلاع دارد و ملائکه مطلع نیستند.بر این اساس برداشت من این است که حال معنوی حافظ یعنی فراق و هجران او از خدا را ، رقیب هر چه قدر دقت نظر داشته باشد و توجه نماید و نوشتن نامه اعمال را سخت بگیرد باز نمی تواند به این حال حافظ پی ببرد و خداوند از حال قلب و روح حافظ خبر دارد و بس.یا علی مدد
user_image
دوستدار
۱۳۹۲/۱۱/۱۰ - ۱۵:۰۴:۱۴
چون دو کس بر یک نفر و یا یک چیز عاشق و مایل باشندهر یک مر دیگری را رقیب خواهد بود.لغتنامه‌ی دهخدا در دیگر معنای رقیب
user_image
محمد علی چمنیان
۱۳۹۳/۰۱/۱۰ - ۰۴:۳۳:۳۸
در بعضی نسخ "طرف چمن " آمده است و نه "تخت چمن " .کدام معتبرتر است ؟
user_image
اشکان
۱۳۹۳/۰۶/۰۲ - ۱۴:۲۵:۲۰
دوستان گرامیلازم است به حال و هوای زمان سروده شدن این شعر که در سال 743 خورشیدی بوده نیز توجه کنیم که در آن زمان محمود برادر شاه شجاع حمله می کند و شاه شجاع را به کرمان تبعید می نماید. سپس حکومتی فاسد و ظالمانه بر مردم تحمیل می نماید. بنابراین در اینجا مراد از یوسف، همان شاه شجاع و مراد از رقیب همان محمود برادرش است. آن وقت کلبه احزان هم شیراز خواهد بود و بسیاری از ایهام های دیگر قابل فهم تر می شود.با سپاس از توجه شما
user_image
کسرا
۱۳۹۴/۰۵/۲۳ - ۰۳:۰۳:۳۷
از هر چه در مورد خوبی و جذاب بودن و دلربایی این غزل شاهکار بگیم... بازهم کم است... واقعا بی نظیره... دکلمه ی این اثر با صدای خانم فخری نیکزاد در برنامه 78 گلهای تازه ... حال و هوای دیگری به آدم میبخشد... و در ادامه با آواز آقای شهیدی...درود بر حافظ بزرگ... این شاهکار شعر... تقدیم به تمام عاشقان به معشوق نرسیده... مرداد 94
user_image
رضا
۱۳۹۴/۱۰/۲۷ - ۱۹:۱۵:۰۲
سلام.لطفا برای من توضیح بدهید منظور از کلبه احزان چیست(نه لغوی)متشکرم
user_image
علی
۱۳۹۴/۱۱/۰۸ - ۰۸:۰۹:۵۶
یوسف گمگشته از کنعان گریزان می شودکلبه احزان، زیارتگاه یاران می شودای دل غمدیده حالت را به درمان خوش نکنعاقبت هر آدمی با خاک یکسان می شودگر بهار زندگی را جاودانی دیده ایدر خطایی مرغ خوشخوان، چون زمستان می شوددور گردون دایماً یکسان نمی چرخد ولینوبت ما چون رسد، این چرخ ویران می شود!سیل نابودی اگر، بر برگ تقدیرت بودناخدا گر نوح باشد، باز طوفان می شود!کعبه را راهی به جز خار مغیلان نیز هستهر که از هر ره رود، عبد و مسلمان می شودحافظا دیگر مگو در فقر و خلوت غم مخوردرد بی درمان مگر بی درد، درمان میشود  
user_image
مهدی
۱۳۹۵/۰۱/۲۱ - ۰۱:۳۰:۴۵
دروددر بیت ما قبل آخر چه زیبا در بین اسامی و صفات خداوند صفت حال گردان را انتخاب کرده است.نهایت تناسب را با کل بیت دارد.با سپاس
user_image
علی عبدی
۱۳۹۵/۰۲/۲۸ - ۱۱:۳۴:۰۸
سلام ."تخت چمن" اضافه تشبیهی است و با چتر که هر دو از ادوات سلطانی هستند تناسب دارد . «کلبه‌ی احزان شود روزی گلستان غم مخور بشکفد گلهای وصل از خار هجران غم مخور» شمس الدین صاحب دیوان
user_image
عارف
۱۳۹۵/۰۴/۱۹ - ۱۱:۵۰:۲۷
موی بر تن آدم سیخ می شود
user_image
عامی
۱۳۹۵/۰۵/۱۶ - ۱۲:۳۷:۲۷
عالی است این شعر مخصوصا با صدای استاد شجریان در آلوم مرغ خوش خوان
user_image
فریناز
۱۳۹۵/۱۲/۲۰ - ۰۰:۵۶:۱۴
سلام ببخشید قدم زدن در بیت 6 چه تفاوتی با قدم زدن در زبان رایج فارسی داره؟
user_image
مهناز ، س
۱۳۹۵/۱۲/۲۰ - ۰۱:۲۵:۴۴
فریناز جان یکی با شوق و عشق است و دیگری شاید بی هدفمانا باشی
user_image
نیلوفر
۱۳۹۶/۰۱/۱۸ - ۰۳:۰۰:۴۴
چه زیبا و دلنشینه این شعر...هروقت دلم میگیره و رنجور میشم با خوندنش آرامش بی پایانی میگیرم...خدا رحمتت کنه حافظ جان
user_image
حسین
۱۳۹۶/۰۲/۰۷ - ۱۱:۵۰:۳۳
با سلام در جواب فاطمه خانم: دو مصراع صحیح اینگونه است: ((در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدم سرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخور)) ((گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخور))
user_image
رضا
۱۳۹۶/۰۵/۲۱ - ۰۹:۵۰:۰۳
یـوسـف گـم‌گـشـتـه بـاز آیـد بـه کنـعـان غم مخور کلـبــه‌ی احـزان شـود روزی گلـسـتـان غـم مخـور غزلی ناب وروان پُراز مضامین بکرحافظانه وسرشار ازامید وانرژی برای ادامه دادن به زندگی وانگیزه ای حرکت زا برای عبور ازواماندگی وایستایی وجهش به سمتِ پویایی وبالندگی. این غزل گرچه دارای خیالپردازیهای شاعرانه وعباراتِ لطیف وظریفِ بسیاریست وازشاهکارهای ادبی به حساب می آید امّا بنظرمی رسدجنبه ی روانشناختی، درمانی ودارویی بودن آن برجسته تر وبیشترازجنبه ی شاعرانگیِ آن است. تک تک ابیاتِ این غزل، درمداوای بیماریهای روحی روانی، ناامیدی، افسردگی وغمگینی اثراتِ باورنکردنی و معجزه آسایی دارد.داستان"یوسف"اوّلین باردرتورات مطرح شده وچهارده آیه رابه خوداختصاص داده است.براساس ِ" سفرپیدایش در تورات" یوسف یازدهمین پسریعقوب و نخستین پسر اواز راحیل بود و در زمانی که یعقوب به لابان خدمت می‌کرد، زاده شد.اوپلیدکاری‌های پسران بلهه وزلفه را به پدرش می‌گفت، که سبب بیزاری برادرانش از او شد. زیبارویی و خوشنامی یوسف در نزدیعقوب بیشتر از دیگر برادرانش بود، و به همین سبب یعقوب جامه قبای رنگارنگی برای یوسف ساخت. برادران وی برای چوپانی گلّه رفتند و یعقوب نیز یوسف را به دنبال آن‌ها فرستاد تا از تندرستی وسلامتی گلّه و برادرانش برای یعقوب خبر بیاورد. برادرانش با دیدن او نیرنگی چیده و او را در چاه انداختند وسرانجام و یوسف به بردگی ِ مصریان گرفتارشد......... کنعان : سرزمینی میان لبنان و سوریه و صحرای سینا و دریای مدیترانه که امروز فلسطین نام دارد و به خاطر سکونت "کنعان" پسر چهارم نوح و زادگان او در این منطقه آن را "کنعان" نامیدند. کلبه ی احزان: همان خانه ایست که یعقوب درفراق یوسف دردرونِ آن، سالها گریست واندوه خورد.معنی بیت: غم واندوه مخور اطمینان داشته باش که سرانجام یوسف(گمشده ات) به کنعان(نزدتو) بازخواهد گشت وکلبه ی احزان(خانه ی غم زده ی تو) تبدیل به گلستانی بانشاط خواهدشد. "یوسف،کنعان وکلبه ی احزان دراینجا یک نَماد هستند وهرسه واژه می تواند استعاره ازحال وروزهرکسی بوده باشد.چراهرکس درزندگانیِ خودگمشده ای دارد ، یوسفی دارد ودر فراق اومی گریدبعضی خاموش ودردرون خویش، وبعضی بافغان وزاری، حافظ به همه دلداری می دهد که سرانجام یوسف شان راپیدا خواهند کرد وکلبه ی احزانشان ازشادمانی به گلشن مبدّل خواهدشد.دعای صبح وآهِ شب کلیدِ گنج مقصود استبدین راه وروش می رو که بادلدارپیوندیوای دل غـمـدیـده حـال‌ات بـه شود دل بـد مـکـن ویـن سـر شـوریـده بـاز آیـد بـه سـامان غم مخـور ای دل ماتم زده وغمگین، حالِ توبزودی روبه بهبودی می نهد اندیشه وگمانِ بدمکن، این سرپُراشتیاق،آشفته افکار وپُرآشوب، سرانجام آرامش راتجربه خواهدنمود وسروسامان خواهدگرفت غصّه مخور.رسیده مژده که ایّام غم نخواهدماندچنان نماند وچنین نیزهم نخواهدماندگـر بـهــــار عـمـــر بـاشــد بــاجز بــر تـخــت چـمــن چتر گل درسرکشی ای مرغ خوشخوان غم مخور اگرعمری باقی مانده باشد دوباره بهارفراخواهدرسید وهمه جا را سرسبزی وصفا ونشاط فراخواهدگرفت پس ای مرغ خوشخوان(بلبل) اندوهگین مباش که دوباره فرصتی دست خواهد داد وتودربارگاهِ باغ وکنارتختِ چمن، درزیرسایه سار چترگل به غزلخوانی خواهی پرداخت.این بیت راشاید حافظ خطاب به دل خویش سروده وبا"مرغ خوشخوان" نامیدن ِ دل خویش،به خودش امیدواری می دهد که بزودی زمستانِ ناامیدی وتنهایی به پایان خواهدرسید ونسیم دل انگیزبهاردوباره ازراه فراخواهدرسید واوضاع را دگرگون خواهدنمود. واژه های "تخت" و"چتر" یادآورشکوه وجلالِ سلطانیست. شاید بیانگرحال وروزخودِشاعراست که عمری انیس ومونس ِ پادشاهان بوده وحال ازبدِ حادثه ازبارگاهِ آنان جداافتاده وامیدواراست که دوباره ورق روزگاربرگردد واودرمجالس شاهانه به غزلخوانی بپردازد.این تطاول که کشیدازغم هجران بلبلتاسراپرده ی گل نعره زنان خواهدشددور گـردون گـر دو روزی بــر مــراد مــا نـگـشــت دائــمــاً یـکـسـان نـبـاشـد حـال دوران غـم مخـور اگرچه چرخش روزگار به وفقِ مرادمانشد وخیلی زود ورق برگشت وما ناکام ماندیم امّا غم مخور که چنین نیز نخواهدماند وهیچگاه چرخش روزگار دایم به یک صورت نبوده واوضاع بزودی عوض خواهدشد. اصلاً به همین سبب است که به روزگارچرخ فلک گویند چراکه دایماً درچرخش است وساکنانش را به بالا وپایین می چرخاند.توعمرخواه وصبوری که چرخ شعبده بازهزاربازی ازاین طُرفه تربرانگیزدهان مشو نـومـیـد، چون واقف نـه‌ای بر سرّ غیب بـاشــد انـدر پــرده بـازی‌های پـنـهـان غـم مخـور ناامیدمشو ای دل،چراکه ازاسرارغیب وآینده هیچ کس خبردارنیست ودرپشتِ پرده ی تقدیر بازیهای زیادی وجوددارد وتوچه می دانی که برای تو درروزهای آینده چه وقایعی رُخ خواهد داد؟ امیدوارباش روزهای خوب فراخواهدرسید وغبارغم واندوه ازدل وجانت زدوده خواهدشد. برآستانه ی تسلیم سربِنه حافظگرستیزه کنی روزگاربستیزدای دل اَر سـیـل فـنــا بـنـیــاد هـسـتـی بـر کـَنـَد چون تـو را نـوح‌ست کشتیبان ز طوفان غم مخور ای دل چنانچه موج حوادث وسیل نابودی بنیاد وریشه ی هستی ِ تورابرکَنَد غم واندوه مخور که همچنان توزنده خواهی ماندبه شرطی که تودرکشتی ِ نوح باشی ونوح کشتیبان توباشد.نوح"دراینجا هم اشاره به داستان نوح دارد واستعاره است برای مرشد ، پیروراهنما. می فرماید: اگرراهنمای روشن ضمیری پاک باطن پیداکنی ودرسایه ی رهبری اوحرکت کنی فنا ونابودی نمی تواند تورابه کام خویش بکشد،چنانکه طوفانهای عظیم وموجهای سنگین دریاها نتوانست کشتی نوح رادرهم شکند.حافظ ازدست مده دولتِ این کشتی نوحورنه طوفان حوادث ببردبنیادتدربـیـابـان گـر بـه شـوق کـعـبـه خواهی زد قدم سـرزنـش‌ها گـر کـنـد خـار مُـغـیـلان غـم مـخـور معنی بیت: دربیابانِ طلب وتمنّا اگرازسرشوق واشتیاق به سوی سرمنزل مقصود قدم می زنی، می بایست تحمّل وبُردباریت نیز بسیاربالا بوده باشد. ازسرزنش وملامتِ منتقدین وناهمواریهای راه (گزش خارهای مُغیلان وخَلیدن خارهای آزارنده) دلسرد وناامیدمباش وغم وغصّه به دل راه مده، تلخی ِسختیها ومصائبِ راه رابه شیرینیِ رسیدن به سرمنزل،تحمّل کن ورنجشی ازگزش ملامتگران به دل مگیرکه:وفاکنیم وملامت کشیم وخوش باشیمکه درطریقتِ ماکافریست رنجیدنگرچه منزل بس خطرناکست‌ و مقصد بس بعید هیچ راهی نیست کآن را نیست پایان غم مخور اگرچه که راه بسیاردور وصعب العبوراست وخطراتِ زیادی درکمینگاه است امّا دل قوی دار واندوه مخور که هیچ راهی نیست که به پایان منتهی نگردد سرانجام همه ی راهها به سرانجام خواهدرسید وتودرمنزلگاهِ مقصودفرود خواهی آمد.راهِ عشق اَرچه کمینگاهِ کماندارانستهرکه دانسته رود صرفه زاعداببردحـال مـا در فُـرقـتِ جـانـــان و ابرام رقـیـب جـمـلـه می‌دانـد خـدای حـال‌گـردان غـم مـخـور ابرام: پافشاری وبه ستوه آوردنرقیب درزمان حافظ به مراقب ونگهبان گفته می شد امّا دردوره ی ما به دونفرکه برسرموضوعی رقابت کنند می گویند. دراینجا باهردومعنی درست است.خداوندِحال گردان که قدرتِ تغییرهرگونه وضعیّتی را درهرلحظه ای دارد ازحال وروزما وسوزوگدازی که درفراق یار می کشیم وهمچنین ازحال ما که رقیب به ستوه آورده است کاملاً باخبراست .پس ای دل غم مخورکه خداوندِ تغییردهنده ی حال ها،هرگاه صلاح بداند این وضعیّت راتغییر خواهدداد.روامَدارخدایاکه درحریم وصالرقیب مُحرم وحِرمان نصیب من باشدحـافـظـادر کُـنـج فـقـر و خلوت شب‌های تـار تــا بـُـــُـوَد وردت دعــا و درس قــرآن غـم مـخــور معنی بیت : ای حافظ در گوشه ی ناداری و نیازمندی، تازمانی که درخلوت وسکوتِ شبهای تاریک، وردِ زبانت دعا و خواندنِ قرآن است غم مخور.
user_image
شبرو
۱۳۹۶/۱۱/۱۴ - ۰۲:۳۷:۵۴
یکی از موضوعات شگفت انگیز و حیرت آور در شعر حافظ، وجود لایه های پنهان و رازآلود است که نبوغ بی نظیر حافظ آن ها را در پشت ظاهر ساده شعرش مخفی نموده است و چه بسا لایه هایی که هنوز کشف نشده اند و حافظ در ماورای آنها به ما لبخند می زند. چنان که خود می گوید: من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست...در همین غزل این بیت را خواندیم:حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیب - جمله می‌داند خدای حال گردان غم مخورلذت بردیم و دانستیم خدایی که "حال گردان" است و در دعا از او می خواهیم که: "حول حالنا الی احسن الحال"، حال و وضعیت کنونی ما را در فرقت جانان و ابرام رقیب می داند و امید است که این حال را بگرداند. دائما یکسان نباشد حال دوران.بیت زیبایی است اما زیباتر و شگفت انگیزتر خواهد بود اگر بدانیم که در کلمه "حال گردان" راز دیگری نهفته است. و آن این است که یکی از معانی کلمه "حال"، همان "گوی" است که با چوگان می گردانندش و "حال گردان" ایهام زیبایی دارد در تغییر وضعیت و گرداندن گوی! اما این ادعا اتفاقی نیست و حافظ با علم قبلی این جادوها را بر کلمات جاری می کند. لازم است که شاهد از خود حافظ آورده شود:در غزل 271 می فرماید: گفتم از گوی فلک صورت حالی پرسم - گفت آن می‌کشم اندر خم چوگان که مپرس! "حال" را ببینید که حتی زیباتر از مثال قبل در دو معنی گوی و چگونگی وضعیت آمده است.شاهد دیگر از غزل 9 است: ای که بر مه کشی از عنبر سارا چوگان - مضطرب حال مگردان من سرگردان را. باز هم حال با چوگان و گرداندن آمده است.
user_image
بشارت نیا
۱۳۹۶/۱۲/۰۲ - ۰۳:۵۵:۴۹
مصراع آخر این گونه هم می تواند باشدتا بود مشکل گشایت هم چو رحمان غم مخور
user_image
رادین رادین
۱۳۹۶/۱۲/۱۵ - ۰۶:۰۵:۲۰
توفان درست است نه طوفان.
user_image
مسلمی
۱۳۹۷/۰۲/۰۷ - ۲۳:۲۲:۵۹
به نظر من حافظ که در مصراع آخر که میگوید «تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور» باید اینطور میگفت تا معنا کامل شود: تا بود وردت حدیث و ذکر قرآن غم مخورزیرا قرآن و دعا به تنهایی کافی نیست کما اینکه خوراج و داعش اهل قرآن و دعا بوده و هستند، اما اگر به جای کلمه «دعا » از کلمه «حدیث» استفاده میکرد ، معنا کامل میشد. ضمنا حدیث شامل دعا هم میشود زیرا در احادیث بسیاری به خواندن دعا دستور داده شده است و همچنین دعاهایی که از معصومین به دست ما رسیده است، یکی از مصادیق حدیث محسوب میشوند .
user_image
رضا
۱۳۹۷/۰۵/۰۸ - ۲۰:۱۲:۲۸
در بیت آخر کلمه ی کنج فقر اومده که مشخص میکنه در نبود شاه شجاع، حافظ برای مدتی از دریافت حقوق و وظیفه محروم بوده. چون ترکیب "درس قرآن" به کار رفته میشه اینطور تفسیر کرد که حافظ در این ایام درس قرآن به کودکان یا سایر افراد میداده و پولی دریافت میکرده. دعای شب در کنج خلوتهای تار و درس قرآن در کنج فقر. میگه تا درس قرآن و دعای شبانه برای بهبود اوضاع هست غمی نیست و روز و شب میگذره. وگرنه اگه غیر از این باشه، درس قرآن ربطی به کنج فقر نمیتونه داشته باشه. ضمن اینکه به جای درس از ده ها کلمه دیگه میتونست استفاده کنه که معطوف به خود قرآن باشه.
user_image
نیکومنش
۱۳۹۷/۰۶/۱۴ - ۰۰:۲۱:۳۷
به نام دوست گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمنچتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخورهمانگونه که بهار آغاز و زنده شدن طبیعت می باشد و چون برای تداوم زندگی به عمر نیازمند هستیم عمر به بهار تشبیه شده است چرا که اگر بهاری نباشد طبیعت بی روح و بی هیجان خواهد بود واگر عمر نباشد زندگی و هیجانات آن نخواهد بود اگر درگاه و استانه بهار عمر به سوی تخت چمن باز باشد (در نزد خداوند از نعمت باقی عمر بر خبردار باشی )مرغ خوش آلحانی مانند تو (انسان عاشق)از این درگاه عبور کرده و خود را به دامن گل پرور طبیعت خواهی رساند و در زیر سایه گل نغمه خوانی های خود را از سر خواهی گرفت (یعنی روزگار هجران به سر آمده وبه وصال معشوق رسیده و در زیر سایه محبت معشوق روزگار خواهی گذراند)در پناه حق باشیم
user_image
نیکومنش
۱۳۹۷/۰۶/۱۴ - ۰۲:۳۵:۰۸
به نام دوستحال ما در فرقت جانان و ابرام رقیبجمله می‌داند خدای حال گردان غم مخوردر عشق جان ودیعه جانان بوده و در نهایت هم جهت ارامش بایستی به جانان برسد حال،رقیب ،جانان و خدای حال گردان جهت پیوستگی معنایی و مفهومی می بایست در ارتباط با هم باشندمفهوم بیت :جان من در دوری از معشوق (خداوند)در گداز و جوششی است که احوال مرا دگرگون کرده است ودر این میان لجاجت ها ‌و سنگ اندازی های رقیب (ابلیس قسم خورده ملعون) که سوگند خورده اجازه ندهد هیچ کس به سر منزل مقصود برسد مزاحمت های زیادی برای من ایجاد کرده ولی جای هیچ نگرانی نیست چراکه خداوند که به نیات درونی من آگاه است و می داند که من خالصانه عشق او را در سینه پرورانده ام مرا از این سردرگمی و جوشش درون نجات داده وبه وصال خویش خواهد رساندهمگی در پناه حق در راه راست باشیم
user_image
یوسف
۱۳۹۷/۱۰/۱۸ - ۱۲:۰۹:۵۴
سلام بنده به نظرهای ادبی وفنی,ضمن احترام فراوان کاری ندارم . اما این غزل در تمامی دوران زندگی من حضور داشته و همیشه در اوج ناامیدی به من روحیه داده و امیدوارم کرده است , چون اسم من هم یوسف است همیشه عاشقانه و از ته ته دل این اشعار را خونده و دوستش دارم و رحمت بر روح پر فتوح حافظ
user_image
تماشاگه راز
۱۳۹۷/۱۱/۰۴ - ۰۵:۲۲:۰۲
معانی لغات غزل (255)یوسف گمگشته:1- حضرت یوسف پیامبر فرزند حضرت یعقوب(ع) ، 2- استعاره است برای محبوب سفر کرده یعنی شاه شجاع .کنعان:1- نام چهار مین پسر حام بن نوح پیامبر2- سرزمینی که اولاد واحفاد کنعان نواده نوح نبی در آن می زیستند و آن ، میان لبنان و سوریه و دریای مدیترانه ودشت عرب واقع است، 3- استعاره است برای شهر شیراز .کلبه احزان:خانه غمها ، اصطلاحی که به خانه حضرت یعقوب پیامبر داده اند، ماتم سرا، بیت الحزن.دل بد مکن: نا امید مباش ، خیال بد در دل مپروران.شوریده:آشفته ونابسامان.سامان:قرار وآرامش .گر بهار عمر باشد: اگر فصل بهار عمر ، یعنی دورة جوانی برقرار باشد.تخت چمن : (اضافه تشبیهی) چمن به تخت و جایگاه نشیمن وآسایش تشبیه شده است ، تخت سلطنت و گلزار چمن.چتر گل:چتری از گل ، سایبانی از گل ، چتر شاهی که از گل تهیه شده باشد. دورگردن:گردش روزگار.نومید: نا امید.هان: هشیار باش، هُش دار.واقف: آگاه ، باخبر.سر غیب: راز نهانی ، اسرار غیب، رویدادهای نامعلومی که در آینده بوقوع خواهد پیوست.سیل فنا: .( اضافه تشبیهی ) فنا و نابودی به سیل خروشان تشبیه شده است.خار مغیلان: مخفف خار امّ غیلان یعنی خار مادر غولها ، خار شتر، ژاژ ، نهالی با تیغهای تیز که تنها شتر قادر به خوردن آن است و در بیابانهای خشک می روید.سرزنش ها:1- سر فرو کردنهای خار در پای رونده راه2- ملامت و سرزنش مجازی خار که عابر را از رفتن در بیابان شماتت می کند.خطرناک: نا امن.بعید: دور.فرقت: دوری.ابرام: سرسختی، پافشاری.رقیب: مراقب، نگهبان.خلوت: دوری جستن از مصاحبت با نا اهلان و تمرکز حواس و اشتغال به ذکر و ادعیهورد: ادعیه و مناجاتهای معصومین که به منظور بر آمدن حاجت خوانده شود.معانی ابیات غزل (255)(1) یوسف گم شده یه شهر کنعان باز می گردد غمین مباش ،(و ) خانه غم ها روزی به گلستان شادی مُبّدل خواهد شد، غصه مخور.(2) این دل اندوهگین حالش نکو خواهد شد نگران مباش (و) این سر آشفته نابسامان ، دوباره آرامش و سامان می یابد، غم مخور.(3) اگر دوروزی گردش روزگار با خواسته های ما هماهنگی نداشت غصه مخور زیرا حال ورزگار پیوسته یکسان نخواهد بود.(4) ای بلبل خوشنوا ، اگر بهار عمر باقی و بر قرار باشد ، بار دیگر بر اورنگ گلزار ، سایبانی از چتر گل بر سر خواهی داشت، غمین مباش .(5) ای دل ، اگر سیل نیستی بر آن است که پایه های هستی را از جا برکند چون نوح کشتیبان تو است از توفان هراسی بدل راه نده .(6) زنهار هر گز نا امید مشو، زیرا تو بر اسرار پنهایی ( حکمت و مشیت الهی)، آگاهی نداری . در پشت پرده ، بازیها و نقشهایی پیدا و پدیدار خواهد شد ، غمناک مباش .(7) آنگاه که در بیابان در آرزوی رسیدن به خاک کعبه را می پیمایی اگر خار مغیلان به پایت آزاری برساند و یا ملامتت کند ، غم به دل راه مده .(8) هر چند منزلگاه و بارانداز از کاروان نا امن و مقصد سفر دور است هیچ راهی نیست که پایانی نداشته باشد، غم مخور . (9) خدای دگرگون کننده اوضاع ، از وضع حال ما ، در دوری از محبوب و سر سختی های نگهبان در گاه او به خوبی آگاه است ، غم به دل راه مده.(10) حافظ ، در گوشه تنهایی و بی نوایی تاریکی شبها تا به خواندن دعاو قرآن می پردازی هیچ اندوه به دل راه مده .شرح ابیات غزل (255)وزن غزل : فاعلاتن فاعلاتن فلاعلاتن فاعلاتبحر غزل : رمل مثمن مقصور*شمس الدین محمد جوینی ( مقتول در سال 683) :کـلبه احـزان شـود روزی گلـستــان غم مخوربشکفد گلهای وصل از خار هجران غم مخوردر خم چوگان او چون گوی سرگردان مباش مست در هر حال ایزد حال گردان غم مخور سلمان ساوجی:بـــر دمدصبح نشاط از مطلع جان غم مخور وین شب سودا رسد روزی به پایان غم مخورخواجه قطب الدین بختیار کاکی ( وفات 634)ای دل ار دوری تـــو از دیدارجانان غم مخور درد تو شاید رســــد روزی به پایان غم مخور*پیش از این دوره پر هیجان فترت سلطنت شاه شجاع و غزلهایی که در خلال این مدت توسط حافظ سروده شده است سخن گفته شد.این غزل نیزحاصل ایام پر تشویشزندگی حافظ است و او از غزل شمس الدین محمد جوینی که بنا به نوشته شادوران انجوئی شیرازی در کتاب نفایس الفنون چاپ تهران سال 1309 صفحه 72 مندر ج است استقبال کرده است.حافظ در مصلع غزل خود ، نوید بازگشت یوسف را به کنعان می دهد . سفری که هرگز عملی نشد و تنها برادران او پیراهن یوسف را به کنعان نزد پدر پیر خود بردند و حضرت یعقوب در کلبه خود سالیان دراز به امید بازگشت فرزندش در غم دوری او اشک می ریخت چنانکه اطرافیان آن منزل، خانه یعقوب را کلبه احزان نام نهاده بودند. سالیانی دراز گذشت و یوسف در مصر به سلطنت رسید و همانطور که در قرآن کریم و تفاسیر آمده است حضرت یعقوب و خانواده اش را به مصر نزد فرزندش می برند.حافظ بر این موضوع کاملاً واقف و آگاه بوده و بدان سبب مطلع غزل خود را چنین امیدوار کننده می سراید که منظور او از یوسف صرفاً شاه شجاع متواری می باشد و همانطور که در بیت ششم اشاره دارد از بازیهای پنهان و پشت پرده کاملاً آگاه و خود دست اندر کار بوده و می داند که شاه شجاع بار دیگر به حکومت دست خواهد یافت . شاعر در بیت نهم باز گو کننده حال خود در دوره حکومت شاه محمود است که از او به نام رقیب نام می برد. محمود برای اینکه سلطنتی پایدار داشته باشدبا مخالفین شاه شجاع و متولیان شریعت ساخته بود و این اقدامات بر حافظ گران می آمد.اجمالاً این یکی از غزلهایی است که چند بیت و مصراع آن به صورت ضرب المثل ، تکیه کلام عارف و عامی فارسی زبان است.در پایان ، حافظ مصراع دوم بیت هشتم خود را که می فرماید : هیچ راهی کو را نیست پایان غم مخور از مصراع دوم بیت سوم غزل شمس الدین محمد جوینی گرفته و نیز در بیت نهم آنجا که حافظ می فرماید : جمله می داند خدای حال گردون غم مخور ، تحت تأثیر مضمون خاقانی است که می گوید :خاقانی امید را مکن قطع از فضل خدای حال گردانشرح جلالی بر حافظ – دکتر عبدالحسین جلالی
user_image
محمد
۱۳۹۷/۱۱/۱۶ - ۰۱:۳۶:۴۵
Mh:درود بر همه اساتید بزرگوار؛ در مورد حضرت حافظ این شائبه وجود دارد که حداقل در یکی از غزلیات خود مصراعی از یزید کار کرده است. دست بر قضا مطلع اولین غزل حافظ که حتماً خیلی هم مهم است. من نمیدانم این روایت ها مستند به چه چیزهایی هست. حقیقتا هیچوقت هم تحقیقاتی ولو در حد اطلاعات عمومی هم نکردم و این کار بزرگان شعر و ادب است. اما خودم شخصا در یک منبع تاریخی ( البته نه مذهبی . و تصور میکنم تاریخ طبری بوده ) وقتی داشتم ماجرایی مناظره یزید با زینب را میخواندم مو بر تنم سیخ شد. آنجا که یزید به زینب یادآوری می کرد که پدران شما خون پدران ما را ریختند. و با زبانی دو پهلو که هم نشان از دلجویی داشت و هم شماتت به زینب گفت : اگر روزگار زمانی بر مراد ما نرفت همیشه بر همان حال نمی ماند پس نباید غصه خورد. تحقیقات مفصل در این مورد را به محققان عزیز واگذار میکنم.
user_image
روزبه
۱۳۹۸/۰۸/۰۹ - ۰۰:۱۵:۵۶
در بعضی از نسخ یک بیت در این غزل آورده شده که به نظر من ، کل ابیات این غزل زیبا رو عینی می کند.به عبارت دیگه، جوهره این همه امیدواری و مثبت اندیشی در این غزل را تبیین میکند. ......"شمع بزم آفرینش شاه مردان است و بس "گر تویی از جان غلام شاه مردان؛ غم مخور"
user_image
رضا
۱۳۹۹/۰۱/۲۹ - ۰۸:۰۱:۲۶
با سلامچون شعر حافظ معانی مختلف از ان بر داشت میشود در بیت ماقبل آخر یکی از معانی رقیب می تواند شیطان باشد که در وسوسه کردن نفس انسان پا فشاری میکند که حال ما را ازحال هجران جانان به حال گناه کردن بکشاند که چون خدا وسوسه نفس انسان رامیداند وازرگ گردن به او نزدیک تر است نباید غم خورد
user_image
رنجور
۱۳۹۹/۰۵/۱۸ - ۰۷:۳۳:۴۳
دوستی بنام رضا که بیت آخر رو تفسیر کرده به اینکه حافظ چون درآمدی نداشته برای پول به کودکان و ... درس قرآن میداده.آقا رضا بیت آخر رو لطفا دوباره بخون:حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تارتا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور مضمون عرفانی همه شعر تو این بیت قرار داره. مشکل تفسیر شما در اینجا نادیده گرفتن ترکیب "شبهای تار" هست.کسی در کنج فقر و "شب" تار درس نمیده
user_image
سعید آزادی
۱۳۹۹/۰۵/۲۱ - ۰۶:۲۹:۳۷
بیت چهارم مصرع دومدائما یکسان نباشد کار دوران غم مخور(کار دوران) صحیح میباشد براساس تصحیح استاد سلیم نیساری
user_image
محمدرضا
۱۳۹۹/۰۶/۰۲ - ۰۵:۲۵:۳۰
با سلامدر نسخه قدسی بیت ماقبل آخر چنین است:شمع بزم آفرینش شاه مردان است و بسگر تویی از جان غلام شاه مردان غم مخور
user_image
برگ بی برگی
۱۳۹۹/۰۶/۲۸ - ۰۳:۴۵:۵۰
یوسف گم گشته بازآید به کنعان غم مخورکلبه احزان شود روزی گلستان غم مخوریوسف نمادِ حضور و اصلِ خداییِ همه ما انسانها ست که بتدریج با پای نهادن در جهان فرم و با تعلق خاطر نسبت به چیزهای مادی این جهان (برادران یوسف) به چاه ذهن رفته و هشیاریِ حضور تبدیل به هشیاری جسمی میگردد و پس از آن هر چیزی را در این جهان با دیدِ جدیدِ جسمانیِ خود قضاوت کرده، خوب یا بد را بر مبنای این دید جدید تشخیص میدهیم . برای مثال افزایش پول بیشتر را خوب و پول کمتر را بد در می یابیم، یا رسیدن به پست و مقام  یا تقلید از جمع و اخذ تایید دیگران را خوب دانسته و در بدست آوردن آنها می کوشیم و قس علیهذا .پس چون انسان به همه خواسته های خود در دنیای فرم و ماده نمی رسد غمگین میشود که درواقع بدلیلِ فقدانِ یوسفیتِ انسان است و کمتر کسانی دلیلِ این غم را جستجو می کنند، غالبِ ما انسانها درد و غم را جزوی از زندگی و امری عادی پنداشته و تا پایانِ عمر با آن زندگی می کنیم و هرگز درصددِ بازگرداندنِ یوسفِ خود بر نمی آییم. کنعان نمادِ سرزمین یکتایی و حضور در پیشگاه خداست که انسان قبل از تولد و ورود به این جهان مادی به آنجا تعلق داشته و خانه اصلی او آنجا و در جوار حضرت معشوق میباشد و حافظ میفرماید ای انسان، تو سرانجام یوسف و جان زیبای خدایی خود را باز خواهی یافت و سرانجام این یوسفِ گم شده به تو باز آمده و بار دیگر زیبا خواهی شد، این غم که در درون خود میبینی از وجود تو رخت بر خواهد بست و کلبه احزان یا دل تو که غمزده است بار دیگر گلستان و خرم و شاد میگردد . ای دل غمدیده حالت به شود دل بد مکنوین سر شوریده باز آید به سامان غم مخوربا تبدیلِ دل حزین که با زدودن غبار و آلودگی های ناشی از چیزهای این جهانی تبدیل به گلستان و حال انسان بهتر میگردد انسان وارد وهم و گمان بد شده (دل بد میکند ) که مبادا با رها کردن چیزهای مادی از دل و مرکز خود به افلاس افتاده و اوضاع بیرونی زندگیم خراب شود و حافظ میفرماید دل بد مکن که چنین نخواهد شد ، بلکه این سر شوریده و آشفته تو که هرلحظه در آن فکری درحال گذر است به سامان شده و به آرامش خواهد رسید .فکرها بدلیل اینکه خود از جنس ماده هستند همواره حول محور مادیات این جهان گردیده، موجب شوریدگی و آشفتگی انسان میشوند.گر بهار عمر باشد باز بر تخت چمنچتر گل در سر کشی ای مرغ خوشخوان غم مخور از ابیاتِ دشوار در دیوانِ حافظ است که می توان برداشت هایِ متفاوتی از آن داشت، تختِ چمن استعاره از گستره هستی یا این جهان است و بهارِ عمر اگر چه تداعی کننده دورانِ جوانیِ انسان است اما باز باشد بر تختِ چمن حکایت از این دارد که می تواند یک بارِ دیگر بر تختِ چمنِ این جهان بنشیند و البته که در عالمِ واقع امکان پذیر نیست چرا که هر انسانی تنها یک بار در بهارِ عمر بسر می برد و بار دیگری در کار نخواهد بود، پس معنایِ دیگری که به ذهن متبادر می شود و می تواند منظورِ اصلیِ حافظ باشد بهارِ معنویِ هر انسانی ست که از نگاهِ عارفان یک بار بصورتِ هُشیاریِ خالص پای در این گذاشته و سپس بمنظورِ تطبیقِ شرایطِ زیست در جهانِ ماده خویشتنی جدید بر رویِ خویشِ اصلی می تند اما پس از چند سالی و در دوره نوجوانی می تواند بارِ دیگر با یاری گرفتن از آموزش هایِ بزرگان از ذهن و خویشتنِ خود به خویشِ اصلی بازگشته و گُلِ بُعد و رکنِ معنویِ او شکفته و جوان گردد، در مصراع دوم نیز تعریفِ دقیق، منطقی و قابلِ پذیرش از معنیِ در سر کشیدنِ چترِ گُل توسطِ شارحان ارائه نشده است مگر با حدس و گمان، اما مرغِ خوشخوان می تواند استعاره از شخصِ حافظ یا هر عارفِ وارسته و عاشقی باشد که می تواند با پیغامهای معنوی خود موجبِ تعالی و شکوفا تر شدنِ گُل یا انسانی گردد که به عشق زنده شده و در طریقت عاشقی سِیر می کند و چترِ حمایتِ خود را بر گُلی که بار دیگر بر تختِ پادشاهیِ جان و جهانِ هستی تکیه می زند بگستراند. دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نرفتدائما یکسان نباشد حال دوران غم مخورمیفرماید حال که با بهره بردن از تعالیم استاد معنوی کار بر روی خود را آغاز کردی گمان مبر که سریع و بدون بازگشت به ذهن به مراحل بال خواهی رسید ، بلکه ممکن است این کار زمان بر بوده و در این مدت نیز احساس کنی اوضاع خیلی بر وفق مراد نیست اما غمی به دل خود راه مده و نومید مشو ، کار را ادامه بده زبر احوال زمانه همیشه در یک مدار نیست و سرانجام به مقصد خواهی رسید . هان مشو نومید چون واقف نه‌ای از سر غیبباشد اندر پرده بازیهای پنهان غم مخورحافظ اینجا باز هم تاکید میکند جای نومیدی نیست و کار بر روی خود را ادامه بده زیرا اسراری در عالم غیب وجود دارند که تو از آنها خبر نداری. برخی در این راه معنوی یک شبه به مقصد میرسند و برخی نیز سالیان بسیاری باید بکوشند و سر این امر نزد خدا میباشد. زندگی یا خداوند درون پرده بازیهای پنهان برای سالک کوی معشوق تدارک دیده است ولی غم مخور و امور را به کن فکان و خواست حضرت معشوق واگذار کن .ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کندچون تو را نوح است کشتیبان ز طوفان غم مخورمیفرماید در اثناء کار و کوشش خود اگر دیدی سیل فنا و نابودی همه هستی و دلبستگی های مادی تو را از بنیاد بر کند غم به دل راه مده زیرا کشتیبان تو نوح است و تو در کشتی یا فضای یکتایی خدا نشسته ای و در امان خواهی بود یعنی اگر تعلقات خاطر دنیوی تو دچار طوفان حوادث شد جای نگرانی نیست زیرا به اصل خدایی تو صدمه ای نخواهد خورد و تو در امان هستی معنی دیگر‌ فنا که مرحله آخر سلوک ربانی ست و با رسیدن سالک به آن ، دگرگونی و تحولی پدید خواهد آمد که بنیاد هستی های ظاهر را از جا بر کنده و هستی واقعی را بنا میکند . در بیابان گر به شوق کعبه خواهی زد قدمسرزنشها گر کند خار مغیلان غم مخورحافظ میفرماید حال که تعلقات دنیوی تو در طوفان حوادث برباد رفت و در بیابان یا وادی یکتایی به شوق کعبه و دیدار حضرت معشوق درحال سلوک و طی طریق هستی ، قطعاً خار مغیلان انسانهایی هستند که با دیدِ جسمانی و ذهنیِ خود به سالکِ طریقت درد وارد کرده و درحالیکه خوشبختی را در چیزهای این جهان می دانند سرزنش های بسیار میکنند که چرا این چیزهای با ارزش مادی را از مرکز و دل خود بیرون نمودی و عنقریب است که بیچاره شوی . ولی تو غمگین مشو و به راه خود ادامه بده تا به کعبه وفای بینهایت خدا برسی زیرا همه این ترسها ریشه در توهمات ذهنی انسان دارد .گر چه منزل بس خطرناک است و مقصد بس بعیدهیچ راهی نیست کان را نیست پایان غم مخورحافظ در اینجا به دشواری و طولانی یا بینهایت بودنِ راه اشاره کرده میفرماید بدان که این راه پر مخاطره ایست و احتمال گم شدن و لغزش در این راه وجود دارد ولی دلخوش دار که هیچ راهی بدون پایان نیست و سرانجام به مقصود خود یعنی زنده شدن به عشق خواهی رسید . حال ما در فرقت جانان و ابرام رقیبجمله می‌داند خدای حال گردان غم مخورخداوند به احوال درونی انسان و غم فراق او واقف است و همچنین اصرار رقیب یا خویشتن کاذب ذهنی انسان که همواره اصرار در منصرف کردن سالک طریق عشق از ادامه راه دارد را میداند . هم او که حال انسان را دگرگون میکند و او را در این مسیر قرار میدهد همگی این ترفندهای رقیب و صبر و بردباری درون انسان را میبیند و اگر به صداقتِ سالک کویش در طیِ طریقِ عاشقی پی برد بدون شک برای گذر از این راه خطرناک به او یاری خواهد رساند . حافظا در کنج فقر و خلوت شبهای تارتا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور ای انسانها همه شما فقیر و محتاجِ خداوند هستند، این ترجمه آیه پانزدهمِ سوره فاطر است که دستمایه همه عارفان و بزرگان در سرودنِ ابیاتِ بسیاری در این رابطه شده است پس حافظ می‌فرماید  کنج فقر نهایت احساس نیاز عاشق به حضرت معشوق است و او در این خلوت دهشتناک شبِ تاریکِ ذهن که هشیاری و خرد ایزدی دیده نمیشود بهترین راه را دعا یعنی صبر و شکر و عذر خواهی میداند و درسهایی که از قرآن فرا میگیرد. یعنی که این ابیات نیز نشات گرفته از کلام خداست . تمثیل هایی مانند یوسف ، کنعان ، کشتی نوح و غیره همگی بر گرفته از داستانهای قرآنی هستند که برای راهنمایی انسان آمده اند، در واقع حافظ به سایرین هم پیشنهاد میکند که قرآن را عمیق بخوانند و به معانی ظاهری آن بسنده نکرده، عمق معانی را دریابند که در اینصورت جای غمخواری نیست و بوسیله خرد ایزدی صبح دولتشان دمیده و به مقصد خواهند رسید . انشالله
user_image
..
۱۳۹۹/۰۶/۳۰ - ۰۰:۵۳:۵۵
درود برگ بی برگی گرامیبنا بر توضیحات شما مصرع اول بیت مذکور اینگونه خواهد بود:اگر دوره‌ی جوانی گسترده باشد بر زندگی یا گستره‌ی هستی!!خود بر آن اندیشیده‌اید؟
user_image
فرزاد
۱۳۹۹/۰۷/۰۴ - ۱۰:۲۰:۲۷
این غزل را به صورت تصنیف مرحوم نادر گلچین در بیات اصفهان اجرا نموده اند که بسیار زیبا و تأثیرگذار است
user_image
Göttin
۱۳۹۹/۰۷/۰۸ - ۱۷:۱۴:۴۴
حافظا، عجب قند و شکری می‌ریزی! انگار که واقعا خودِ اشعار و روح ایشان در اشعار وجود آدمی را لمس می‌کند. :)
user_image
Moheb
۱۳۹۹/۰۸/۲۶ - ۰۵:۳۳:۲۶
بیت پنجم نه ای تصحیح شود نئیهان مشو نومید چون واقف نئی از سر غیبباشد اندر پرده بازی های پنهان غم مخور
user_image
علی خالقی نژادی
۱۳۹۹/۱۰/۱۹ - ۰۲:۰۰:۰۸
سلام خسته نباشید...فکر کنم املای (توفان) درست باشه نه طوفان.در کتاب های درسی هم از توفان استفاده شده...امیدوارم اصلاح بشه متشکر
user_image
سیدرضافیض آبادی
۱۳۹۹/۱۲/۱۶ - ۰۳:۴۹:۵۶
درود حضرت حافظ برای هر دردی دوایی شفا بخش دارد. چه طبیب ماهری است این جناب حافظ که هر چه بگوییم کم گفته ایم. او در این غزل با زیبایی مثصل همیشه به هجران سوسف و پدر اشاره کرده و انسانها را در مواقع سختی و دشواری به صبر و بردباری توصیبه عارفانه داشته است...این هنر را فقط حافظ دارد که غزلیاتش انگار برای تمامی انسانهاست و تو گویی یک غزل را برای هر دردی درمانی است...افتخار کنیم به حافظ و حداقل به فرزندان خود حافظ خوانی را توصیه کنیم و این نباشد که فقط لب طاقچه یک دیوان حافظ برای زیبایی بگذاریم و هرگز بازش نکنیم
user_image
طباطبایی
۱۳۹۹/۱۲/۱۹ - ۰۶:۴۰:۵۱
با سلام در بیتی که حضرت حافظ می فرمایند دور گردون گر دو روزی .... باید ذکر کنم که در تمامی کتب نگشت نوشته شده است و با توجه به کتب قدیمی بسیار قابل اعتماد هستند این بیت دور گردون گر دو روزی بر مراد ما نگشت دائما یکسان نباشد حال دوران غم مخور استلطفا تصحیح بفرمایید باتشکر
user_image
علی
۱۴۰۰/۰۲/۲۹ - ۱۶:۲۰:۳۹
سلام، سریالی دز حدود سالهای 70 راجع به دفاع مقدس و بازگشت اسرا از عراق در تلویزیون ایران نشان داده میشد که آهنگ شروع و خاتمه سریال، «یوسف گمگشته» بود. کسی اسم سریال یا اسم خواننده یا کلیپ آهنگ را به یاد دارد که کمکی کند؟
user_image
حمیدرضا
۱۴۰۰/۰۶/۲۴ - ۰۳:۱۹:۳۸
همچنان که حاشیه‌گذار گرامی دیگری پیشتر و مفصلتر اشاره کرده‌اند و بنا بر گفتهٔ دکتر محمدرضا ضیاء (در تفسیر این غزل که از این نشانی در کانال تلگرام ایشان قابل شنیدن است) این شعر تضمین شعری از شمس‌الدین محمد جوینی صاحب دیوان (کشته شده به سال ۶۶۳ هجری قمری) است. متن کامل شعر به نقل از کانال تلگرامی پرنیان ۷ رنگ بر اساس نسخهٔ خطی «روضةالناظر و نزهةالخاطر» تدوین عبدالعزیز کاشی در نیمه نخست سدهٔ ۸ هجری؛ برگ ۸۶ به این شرح است: کلبهٔ احزان شود روزی گلستان غم مخور بشکفد گلهای وصل از خار هجران غم مخور   گر چو گردون از بد دوران او سرگشته‌ای آید این سرگشتگی روزی به پایان غم مخور   هر غمی را شادی‌یی در پی بود دل شاد دار هیچ دردی نیست کو را نیست درمان غم مخور   آیهٔ «لاتقنطوا من رحمةالله» یاد کن هست لاتقنط امیدی بس فراوان غم مخور   گر به تاریکی فتادی همچو اسکندر مترس روشنی یابی چو خضر از آب حیوان غم مخور   بی سحر هرگز نماند شام، بی‌صبری مکن هرچه دشوار است روزی گردد آسان غم مخور   تیره گردد روز خصم از یارب شبهای من تیر یارب بگذرد از سنگ و سندان غم مخور                  
user_image
Mahmood Shams
۱۴۰۰/۰۹/۰۷ - ۰۷:۱۹:۲۴
حافظا در کنج فقر و خلوت شب های تار / تا بود وردت دعا و درس قرآن غم مخور یکی از دلایل ماندگاری حضرت حافظ و این اندازه اعتبار و علاقه از طرف مردم به این ابر مرد تاریخ ادبیات اعتقاد ‌و باور و دوستی و انس ایشان به کتاب آسمانی قرآن و خداوند بزرگ است که در بارها فرموده است : هر گنج سعادت که خدا داد به حافظ / از یمن دعای شب ‌و ورد سحری بود و یا در غزلی دیگر صبح خیزی و سلامت طلبی چون حافط / هرچه کردم همه از دولت قرآن کردم گر به دیوان غزل صدر نشینم چه عجب / سال ها بندگی صاحب دیوان کردم و یا زاهد ار رندی حافظ نکند فهم چه شد / دیو بگریزد از آن قوم که قرآن خوانند یا در جایی دیگر عشق ات رسید به فریاد، ار خود به سان حافظ / قرآن ز بر بخوانی در چارده روایت و یا در این غزل که حسن ختام است می فرماید ندیدم خوش تر از شعر تو حافظ / به قرآنی که اندر سینه داری
user_image
در سکوت
۱۴۰۱/۰۲/۱۷ - ۱۰:۰۴:۴۲
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
مجتبی
۱۴۰۱/۰۵/۱۶ - ۰۷:۰۹:۱۳
با همه احترامی که حافظ داره ولی به نظرم این عبارت که میگه "گر چه منزل بس خطرناک است"!! درست نیست!! کی تا حالا منزل خطرناک بوده؟!! اگه خطرناک باشه که دیگه منزل نیست!!
user_image
مجتبی
۱۴۰۱/۰۵/۱۶ - ۰۸:۲۸:۳۸
درود بر شما سپاسگذارم
user_image
سید حسین اخوان بهابادی
۱۴۰۲/۰۵/۱۸ - ۲۱:۳۳:۱۸
خطاب به گدایان: در خیابان گر به شوق سکه خواهی زد قدم سرزنش ها گر کند مامور دولت غم مخور
user_image
بهشت
۱۴۰۲/۰۹/۳۰ - ۰۵:۳۹:۴۰
بنظرم به جای «ای دل غمدیده حالت به شود»تبدیل کنند به «این دل غمدیده حالش به شود»
user_image
Arvin Vakili
۱۴۰۳/۰۲/۰۳ - ۱۱:۳۴:۵۸
سعدی یک بیت داره که می فرماید: گر در طلبت رنجی مارا برسد شاید چون عشق حرم باشد، سهل است بیابان ها می خواستم بدونم آیا حضرت حافظ مثل خیلی جاهای دیگه از ایشون الگو گرفتن؟