
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۵۹
۱
منم که دیده به دیدارِ دوست کردم باز
چه شُکر گویَمَت ای کارسازِ بنده نواز
۲
نیازمندِ بلا گو رخ از غبار مَشوی
که کیمیایِ مراد است، خاکِ کویِ نیاز
۳
ز مشکلاتِ طریقت عِنان مَتاب ای دل
که مردِ راه نَیَندیشَد از نَشیب و فَراز
۴
طهارت ار نه به خونِ جگر کُنَد عاشق
به قولِ مُفتیِ عشقش درست نیست نماز
۵
در این مُقامِ مجازی به جز پیاله مگیر
در این سراچهٔ بازیچه، غیرِ عشق مَباز
۶
به نیمْ بوسه دعایی بخر ز اهلِ دلی
که کِیدِ دشمنت از جان و جسم دارد باز
۷
فِکَنْد زمزمهٔ عشق در حجاز و عراق
نوایِ بانگِ غزلهایِ حافظ از شیراز
تصاویر و صوت








نظرات
دکتر فریبا علومی یزدی Faribaolumi@gmail.com
مجید
محمد ایرانی
رضا
پاسخ به شاه شجاع سروده، به عمد چندتا ازواژه ها وکلماتی که شاه شجاع استفاده کرده بهره بُرده تا جویندگان ِ حقیقت در رمزگشایی ازغزل وپیداکردن ِ شان نزول ِ آن به مشکل برنخورند. کارساز : سامان بخش ، چارهگربندهنواز :مهربان ونوازشگربندهمعنی بیت : خوشا که این من هستم که چشمانم به جمال یار روشن شده است (منظورازیارشاه شجاع است که پس ازمتواری شدن دوباره باموفقیّت به شیراز بازگشته وچنانچه خودنیز درغزلی که سروده باعنایتِ خداوندی ازبلایا نجات یافته است.) ای خداوند چاره سازِ ونوازشگربندگان، چگونه شکر توگویم به خاطر این لطفی که درحقِّ من کردی ومرا شایستگی ِ دیداربا دوست(شاه شجاع) را بخشیدی تادوباره اوراببینم.نیازمـنـدِ بـلا گـو رُخ از غـبـار مـشـوی که کیمیایِ مـُرادست خاکِ کوی نـیـاز "نیازمندِبلا" : نادار و فقیر دراینجا رهروِ کوی دوست وبه نوعی اشاره به شاه شجاع نیز هست که مصیبت های زیادی دیده است. حافظ به مددِ نبوغ خویش این دورا درهم آمیخته است.بلا : هم رنج و مصائبِ طریق عشق است وهم گرفتاریهایی که شاه شجاع دیده ودرنهایت به این حقیقت رسیده که عنایتِ خداوندی کارساز وی بوده است.(بیتِ سوّم غزل شاه شجاع) بنابراین بلا ومصیبت، نعمتی بزرگ هستند که باعثِ بیناییِ چشم دل می گردند.کیمیا : مادهای که در قدیم به دنبال کشف آن بودند تا فلزاتِ کم ارزش را به فلزاتِ گرانبها تبدیل کنند ، مثلاً مس را طلا کنند.مُراد : نهایت آرزو و خواسته "رخ از غبارمشوی" یعنی گَردوغبار طریق عشق ازرخسارپاک مکن وازرفتن بازنمان. معنی بیت : برآنانکه عاشق صادقند وازرنج ومشقّتِ طریق عشق استقبال می کنند(شاه شجاع نیز دراین دسته گنجانده شده است) بگو از تلاش وکوشش ورفتن بازنمانند، همچنان تا رسیدن به سرمنزل ِمقصود بی وقفه به پیش تازند. مبادا گردوغبار راه ازرُخ بشویند وازادامه ی راه بازمانند! این گردو غبار طریق عشق، کیمیای توفیق وکامیابیست. آنان که اهل کام ونازند درکوی عشق راه ندارند، رنج و سختی کشیدن در راه عشق،روح ِانسان راصیقل داده و به کمال واقعی میرساند. بلا ومصیبت چشم وگوش ِ عاشقان راباز کرده و مس وجودشان را به طلا تبدیل میکند. وازآن پس است که عاشق به عیشِ وصال کامروا وکامیاب می گردد. ازهمین روست که بند وبلا وگرفتاری درطریق عشق،به کیمیای مرادتشبیه شده است. مقام ِ عیش میسّرنمی شود بی رنجبلی به حکم بلا بسته اند روزاَلَستز مشکلاتِ طریقت عِنان مَتاب ای دل که مـرد راه نـیـنـدیـشد از نـشیـب و فراز درتعریفِ "طریقت" عرفا اختلاف نظرهای زیادی دارند. بعضی آن را عبورازشریعت دانسته وبرخی دیگرانجام دستورات شریعت را لازمه ی ورود به طریقت می دانند. امّا باروحیّه ای که ازحافظ سراغ داریم، حافظ تعریفِ منحصربفردی ازطریقت داشته وبه هیچ یک ازتعاریفِ عرفا اعتقادی ندارد. درنظرگاهِ حافظ طریقت همان طیِّ طریقِ عشق وراه ورسمش همان رندی ِ حافظانه است. یکی ازمسایلی که باعثِ تیرگی ِ روابطِ صمیمانه ی شاه شجاع وحافظ شده بود همین افکار وباورهای منحصربفردِ حافظ بود. حافظ دراینجانیزفرصت راغنیمت شمرده وبرافکار وعقایدِ خویش پای اصرارمی فشارد وشاه شجاع را به بیداری وروشنگری فرامی خواند. افکاروعقایدِشاه شجاع باافکار وعقایدِ متشرّعین ِمتعصّب،در یک سو قرارداشت.عنان : افسارعنان مَتاب : رویگردان مشو اندیشیدن : ایهام دارد : 1- تأمّل و فکر کردن 2- ترسیدن معنی بیت : ای دل (خطاب به شاه شجاع نیزهست) از دشواریها و سختیهای طریق رندی وعشق ورزی روی مگردان زیرا که مردِ راه وسالک راهِ عشق به فرازونشیب وناهمواری های راه فکر نمیکند و از آن باکی ندارد. فرازوشیبِ بیان عشق دام بلاستکجاست شیردلی کزبلانپرهیزدطهارت اَر نـه بـه خون جگر کـنـد عاشـق به قولِ مفتی عشقش "درست نیست نماز" طهارت : پاکی ، در اینجا منظورهمان وضو ، غسل و تیمّم است.چنانکه ملاحظه می شود حافظ افکارها وباورهای خودرا به زبان متشرّعین وبااصطلاحاتِ خودآنها تبلیغ می کند. شاه شجاع نیزبه رغم آنکه باحافظ دوستی نزدیکی داشته لیکن به باورهای متشرّعین بیشترنزدیک بوده است. شاه شجاع خوفِ آن راداشته که با پذیرفتن ِ افکارخواجه،حمایت های فقها وعلما راازدست بدهدوازباورهای حافظانه تبرّی می جسته است.خونجگر : کنایه از رنج و سختی استمُفتی : فتوا دهنده درمسایل شریعتمفتی ِعشق : اصطلاحیست که حافظ برای مقابله بامفتی شرع خَلق کرده است. شخصیّتی خیالی که پیرامون مسایل عشق فتواصادرمی کند.طهارت کردن با خون فقط دردنیای عشق میسّراست. چراکه خون ازمنظرشریعت نجس است. دراینجا حافظ دست به خَلق پارادوکس ظاهری وباطنی زده است.درست نیست نماز: کنایه ازاین است که ازسوی معشوق مردود خواهدبود، سعی وتلاشش بیهوده بوده وثمری نخواهدداشت. معنی بیت : اگرکسی دربحثِ عشقبازی،باخون جگرنتواند طهارت کند وتحمّل مشقّات ورنج واندوهِ پی درپی وتوانسوز رانداشته باشد،هرگز کاراو ثمری نخواهد داشت. کسی که واردِ میدان عشق می شود باید که خودراآماده ی هراتّفاقی کرده باشد.اگر عاشق، سختی هاو بلاها برنتابد و از جان و دل دودست نشوید سعی وتلاش او موردِ قبول معشوق نخواهدبود.نماز در خم آن ابروان محرابی کسی کند که به خون جگر طهارت کرد در این مقام ِمَجازی بـجـز پـیـالـه مـگـیــر درین سراچهی بـازیـچـه غـیـر عشـق مـبــاز مقام : مَقام یامُقام هردودرست است چراکه منظورشاعر هم اشاره به محلِّ اقامت وهم اشاره به جایگاه و مرتبه(اشاره به سلطنت وتاج وتختِ شاه شجاع) است.مَجازی :ناپایدارو غیر حقیقی پیالهگرفتن : شراب نوشیدن سراچه ی بازیچه : خانهی کوچک برای بازی (استعاره ازدنیاست وحوادث ورُخدادها مثل بازی های کودکانه است) معنی بیت : در این دنیا که هیچ چیزپایدارنیست(همانگونه که سلطنتِ توپایدارنماند) وهمه چیزغیرواقعیست سعی کن به تاج وتخت فکرنکن، شراب عشق و معرفت بنوش ،این دنیا سرای کوچک برای بازی های کوچک است بدان دل مَبند.بهترین کار دراین دنیا عشقبازی پیشه کردنست.حال که شاه شجاع شرایطِ سختی راپشت سرنهاده وپس ازمدتی دربدری وخون دل خوردن به شیرازبازگشته، حافظ دریافته که این بهترین فرصت برای آگاهسازی وتشویق ِ اوبه رندی وعاشقی پیشه کردنست،بنابراین سعی می نماید بایادآوری ِدلایل ومستنداتی که برای شاه شجاع پذیرش آن سهل وآسان است،باورها وعقایدِ خودرابه اوعَرضه دارد.نقدِ عمرت ببردغصّه ی دنیا به گزافگرشب وروز دراین قصّه ی مشکّل باشیبـه نـیـم بـوسه دعـایی بـخـر ز اهل دلی که کـیـد دشمنات از جان و جسم دارد بــاز نیم بوسه: کنایه ازاقدامی بسیارکوچک درمحبّت کردندعاخریدن : جلبِ دعای خیرِ دیگران کردناهل دل : رندان و عاشقانکـیـد : مکر و فریب ، توطئه و حیلهمعنی بیت :درادامه ی بیتِ قبلی خطاب به شاه شجاع که تاپیش ازاین به رندان وعاشقان نظرخوبی نداشته می فرماید: سعی کن با اندک محبّت کردن به رندان و عاشقان، دعای خیری برای خود جلب کن همین دعای رندان وعاشقان،که ازدل پاک برمی خیزد جسم و جان تو را از توطئه و نیرنگِ دشمنانت محفوظ خواهدداشت. بگذربه کوی میکده تا زُمره ی حضوراوقاتِ خودزبهرتو صرفِ دعاکنند فـکـنـد زمزمـهی عشق در حجاز و عـراق نـوای بـانـگ غزلهای حـافــظ شـیـراز زمزمه : ترنّم ، با صدای آهسته خواندن حجاز : ایهام دارد : 1- بخشی از سرزمین عربستان 2- در اینجا منظور از "حجاز" یکی از دوازده مقام موسیقی است که "حجاز" و "عراق" از آواز های آن محسوب میشوندعراق : ایهام دارد : 1- کشورعراق 2- آوازی در مقام حجازنوا : آوازدر این بیت پایانی حافظ کلمات وواژه های خویشاوند را درکناریکدیگر بگونه ای بسیار ماهرانه نشانده ومضمونی حافظانه خلق کرده است. بین "زمزمه" ، "حجاز" ، "عراق" ، "نوا" ، "بانگ" و "غزل" ایهام تناسبِ معنایی وظاهری برقرار است . "غزل" که قالبی از قالب های شعری است اصطلاحی در موسیقی و آواز نیز هست ، تالیف مرتّب و کامل آواز از نظر موسیقیایی چهار قسمت دارد : 1- قول . 2- غزل . 3- ترانه . 4- فروداشت . چنانکه قبلاً نیزگفته شده "حافظ" علاوه بر شاعری و نواختن ساز ، صدای خوبی نیزداشته ودرمجالس ومحافل آواز میخوانده است . دراین بیت حافظ ضمن اشاره به اینکه آوازخوانی حافظ در بعضی نقاط جهان از جمله حجاز و عراق مشهوربوده، به شاه شجاع نیزبه گونه ای این پیام رامیرساند که توهرچقدرهم درغزلسرایی پیشرفت کنی هرگزبه گَردِ راهِ حافظ هم نخواهی رسید.معنی بیت برداشت اوّل :آواز ونوای غزلیّاتِ حافظ، نه تنها درشیراز سروصدایی به پاکرده، درحجاز وعراق نیزکه خواستگاهِ شریعت است زمزمه ی عشق را طنین اندازکرده واین نشان ازبرتری عشق وجایگاهِ والای اوست.برداشت ِدوّم: غزلیّاتِ حافظ در مقام های حجاز و عراق(ازنظرگاهِ موسیقی) زمزمه ی عشق راطنین اندازکرده است.یا آواز خوانی حافظ با غزلهای خودش در مقام ِ حجاز و عراق شهرهی آفاق است.عراق وفارس گرفتی به شعرخودحافظ بیا که نوبتِ بغداد ووقتِ تبریزاست
نسترن
فرزانه خانوم
فرزانه خانوم
برگ بی برگی
در سکوت
سفید