
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۷
۱
در دیرِ مغان آمد، یارم قدحی در دست
مست از می و میخواران از نرگسِ مستش مست
۲
در نعلِ سمندِ او شکلِ مهِ نو پیدا
وز قدِ بلندِ او بالایِ صنوبر، پست
۳
آخر به چه گویم هست از خود خبرم، چون نیست
وز بَهرِ چه گویم نیست با وی نظرم، چون هست
۴
شمعِ دلِ دمسازم، بنشست چو او برخاست
و افغان ز نظربازان، برخاست چو او بنشست
۵
گر غالیه خوش بو شد، در گیسویِ او پیچید
ور وَسمه کمانکش گشت، در ابروی او پیوست
۶
بازآی که بازآید عمرِ شدهٔ حافظ
هرچند که ناید باز، تیری که بِشُد از شست
تصاویر و صوت











نظرات
رضا
ملیحه رجایی
زارا
امین کیخا
ستاره
امین کیخا
ستاره
ستاره
اردشیر
کافر
دکتر ترابی
روفیا
جعفری مراغه ای
روفیا
ناصر
ناصر
ناشناس
پیر مغان
حسن
حماسه ایرانی
رضا
نیکومنش
نیکومنش
مهرداد پارسا
دکتر صحافیان
شهرام
هادی ارشدی
مسعود هوشمندی حقوقدان
مسعود هوشمندی حقوقدان
علی خیاط
محمد خانشیر
در سکوت
رضا تبار
سفید