
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۸۴
۱
هاتفی از گوشهٔ میخانه دوش
گفت ببخشند گنه، مِی بنوش
۲
لطفِ الهی بِکُنَد کارِ خویش
مژدهٔ رحمت برساند سروش
۳
این خِرَدِ خام به میخانه بَر
تا مِیِ لعل آوَرَدَش خون به جوش
۴
گرچه وصالش نه به کوشش دهند
هر قَدَر ای دل که توانی بکوش
۵
لطفِ خدا بیشتر از جرمِ ماست
نکتهٔ سربسته چه دانی؟ خموش
۶
گوشِ من و حلقهٔ گیسویِ یار
رویِ من و خاکِ درِ مِی فروش
۷
رندیِ حافظ نه گناهیست صَعب
با کَرَمِ پادشه عیب پوش
۸
داورِ دین، شاه شجاع، آن که کرد
روحِ قدس حلقهٔ امرش به گوش
۹
ای مَلِکُ العَرش مرادش بده
و از خطرِ چشمِ بَدَش دار گوش
تصاویر و صوت









نظرات
علیرضا موسوی
شاهد وهابی
تردید
Majid
Majid
بابک
رضا
تنگ طه
نوید غلامی
ایرانی
سمانه عزیزی
یسنا
محسن
حنّان
در سکوت
خ م
برگ بی برگی