
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۸۷
۱
ای همه شکلِ تو مَطبوع و همه جایِ تو خوش
دلم از عشوهٔ شیرینِ شِکرخایِ تو خوش
۲
همچو گلبرگِ طَری هست وجودِ تو لطیف
همچو سروِ چمنِ خُلد سراپای تو خوش
۳
شیوه و نازِ تو شیرین، خط و خالِ تو مَلیح
چشم و ابرویِ تو زیبا، قد و بالایِ تو خوش
۴
هم گلستانِ خیالم ز تو پُر نقش و نگار
هم مَشامِ دلم از زلفِ سَمَن سایِ تو خوش
۵
در رَهِ عشق که از سیلِ بلا نیست گذار
کردهام خاطرِ خود را به تمنایِ تو خوش
۶
شُکرِ چشمِ تو چه گویم؟ که بِدان بیماری
میکُنَد دَردِ مرا از رخِ زیبایِ تو خوش
۷
در بیابانِ طلب گرچه ز هر سو خطریست
میرود حافظِ بیدل به تَوَلّایِ تو خوش
تصاویر و صوت















نظرات
عاطفه
سیما.م
دکتر ترابی
داکتر ق. مصلح بدخشانی
سیاوش بابکان
چنگیز گهرویی
چنگیز گهرویی
چنگیز گهرویی
احد محمودی
کسرا
جاوید مدرس اول رافض
کمال
سیدعلی ساقی
تماشاگه راز
محمد تقی کمالی سبزواری
نریمان
محسن
در سکوت
برگ بی برگی