
حافظ
غزل شمارهٔ ۲۹۹
۱
اگر شراب خوری جُرعهای فَشان بر خاک
از آن گناه که نَفعی رسد به غیر چه باک؟
۲
برو به هر چه تو داری بخور، دریغ مخور
که بیدریغ زَنَد روزگار تیغِ هَلاک
۳
به خاکِ پایِ تو ای سروِ نازپرورِ من
که روزِ واقعه پا وا مَگیرم از سرِ خاک
۴
چه دوزخی، چه بهشتی، چه آدمی، چه پَری
به مذهبِ همه کفرِ طریقت است اِمساک
۵
مهندسِ فَلَکی راهِ دِیرِ شش جهتی
چُنان بِبَست که رَه نیست زیرِ دیرِ مُغاک
۶
فریبِ دخترِ رَز طُرفِه میزند رَهِ عقل
مباد تا به قیامت خراب طارَمِ تاک
۷
به راهِ میکده حافظ خوش از جهان رفتی
دعایِ اهلِ دلت باد مونسِ دلِ پاک
تصاویر و صوت







نظرات
ملیحه رجایی
حبیب
ناشناس
آرش طوفانی
سیدعلی ساقی
نادر..
فرخ مردان
جلیل Jalilomidi@yahoo.com
رضا ثانی
مهشید
علی
برگ بی برگی
برگ بی برگی
جمشید پیمان
پاسخی به او می دهد؟ بطور منطقی حافظ در
پاسخ به این پرسش مخاطبش، او را سراغ مصراع دوم می فرستد و می گوید: " از آن گناه که نفعی رسد به غیر چه باک"!من خواننده( شاید هم مخاطب خاص حافظ) می پرسد ؛ کدام گناه؟ به احتمال زیاد حافظ در اینجا به این آیه توجه داشته: " یَسْأَلُونَکَ عَنِ الْخَمْرِ وَالْمَیْسِرِ قُلْ فِیهِمَا إِثْمٌ کَبِیرٌ وَمَنَافِعُ لِلنَّاسِ وَإِثْمُهُمَا أَکْبَرُ مِنْ نَفْعِهِمَا"( از تو درباره ی باده و میسر «قمار» می پرسند! بگو در آنها گناهِ بسیار بزرگ و سودهایی برای مردم است، امّا گناه آنها بزرگ تر از سود آنها است)! « آیه 218 از سوره بقره ــ قرآن»امّا آیا حافظ به رغم دستور خدا،ترغیب به ارتکابِ گناهِ شرابخواری می کند ، آنهم به طمع سودی که ممکن است در آن باشد؟ آنهم سودی که بهره ی شرابخوار و قمارباز می شود.اگر بپذیریم چنین قصدی داشته است ، بی درنگ این سوال پیش می آید که پاشیدن جرعه ای شراب بر خاک چه سودی به مخاطب حافظ می رساند؟برای اینکه معنایی باورپذیر بیابم ناگزیر باید برای خودم روشن کنم منظور حافظ از " خاک " در اینجا چیست؟ و هنگامی که می گوید " از آن گناه که..." به چه گناهی اشاره دارد؟غرق در این فکر و خیال ها بودم که دو بیت دیگر از دو غزل دیگر حافظ به یادم آمد ؛یکی این بیت:یار مردان خدا باش که در کشتی نوحهست "خاک"ی که به آبی نخرد طوفان را و دیگری این بیت:آنان که "خاک" را به نظر کیمیا کنندآیا بُوَد که گوشه ی چشمی به " ما" کنند؟ در بیت نخست مقصود حافظ از " خاک"، انسانی است به اسم نوح! و در مصرع دوم از بیت بعدی منظورش از " ما"،خودش است که همردیف و همارز " خاک" در مصراع نخست کرده است!باز می گردم به مصراع مورد نظرمان:با توجه به تعبیر حافظ از "حاک" در این دو بیت به دو انسان( نوح و خودش)، نتیجه می گیرم که در اینجا هم وقتی به مخاطبش می گوید ؛" اگر شراب خوری جرعه ای فشان بر "خاک"، اشاره به خودش دارد. حافظ به شیوه و روش رندانه ی خودش به مخاطبش می گوید بساط باده نوشی بگستراند و او را هم که خاک درگاهش است بی نصیب نگذارد!کسی چه می داند، شاید سال های دراز پس از مرگ حافظ وقتی عبد الرحمان جامی این بیت را می سرود ؛برخیز ساقیا به کرم جرعهای بریز بر عاشقان غمزده زآن جام غمزدا ، از همین بیت حافظ تاثیر گرفته بوده!امّا هنوز " آن گناه" مشخص نشده است: به نظر من حافظِ رند و قلندرِ و لا ابالی، بیمی از باده نوشی ندارد و کیفرش را هم به مِهر و کَرَم پروردگارش واگذاشته است.اما در اینجا " آن گناه" ایهام معنایی دارد: شاید به مخاطبش می گوید ؛ تو که گناه باده نوشی به گردنت است دست کم بگذار از آن به من هم سودی برسد! و یا شاید هم حافظ نه باده خواری ،که تبذیر در افشاند ن جرعه ای از باده برخاک را گناه دانسته و به مخاطبش گفته است هرچند شراب به من دادن( جرعه بر خاک افشاندن) نوعی تبذیر و است و گناه، اما چون نفعی از این کار به من می رسانی ، از این ریخت و پاش دست نکش! او همین مفهوم را درچند بیت بعد با زبانی دیگر و تاکید بر ناپسند بودن امساک( در مقابل تبذیر)، یادآور می شود:چه دوزخی چه بهشتی چه آدمی چه پریبه مذهب همه، کفرِ طریقت است امساکبه هر روی، یک بار دیگر: چون نیست خواجه حافظ، معذور دار ما را !
محمد
غلام اسدی
Asm
حُجر سوری
برگ بی برگی
حمید رضا۴
در سکوت
محسن
Milad Mohamadi
دکتر حافظ رهنورد