
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۲۵
۱
گر دست دهد خاکِ کفِ پایِ نگارم
بر لوحِ بَصَر خطِّ غباری بنگارم
۲
بر بویِ کنارِ تو شدم غرق و امید است
از موجِ سرشکم که رسانَد به کنارم
۳
پروانهٔ او گر رسدم در طلبِ جان
چون شمع همان دَم به دَمی جان بِسِپارَم
۴
امروز مَکَش سر ز وفایِ من و اندیش
زان شب که من از غم به دعا دست برآرم
۵
زلفین سیاهِ تو به دلداریِ عُشّاق
دادند قراری و بِبُردَند قرارم
۶
ای باد از آن باده نسیمی به من آور
کان بویِ شفابخش بُوَد دفعِ خُمارم
۷
گر قلبِ دلم را نَنَهد دوست عیاری
من نقدِ روان در دَمَش از دیده شمارم
۸
دامن مَفِشان از منِ خاکی که پس از من
زین در نتواند که بَرَد باد غبارم
۹
حافظ لبِ لَعلَش چو مرا جانِ عزیز است
عمری بُوَد آن لحظه که جان را به لب آرم
تصاویر و صوت













نظرات
محدث
جاوید مدرس اول رافض
جاوید مدرس اول رافض
علی عباسی
رضا ساقی
Chro سلیمانی
در سکوت
Hadi Golestani
برگ بی برگی