
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۳۵
۱
در خراباتِ مُغان گر گذر افتد بازم
حاصلِ خرقه و سجاده، روان دربازم
۲
حلقهٔ توبه گر امروز چو زُهّاد زنم
خازنِ میکده فردا نَکُنَد در، بازم
۳
ور چو پروانه دهد دست، فَراغِ بالی
جز بدان عارضِ شمعی نَبُوَد پروازم
۴
صحبتِ حور نخواهم که بُوَد عینِ قُصور
با خیالِ تو اگر با دِگری پردازم
۵
سِرِّ سودایِ تو در سینه بماندی پنهان
چشمِ تَردامن اگر فاش نکردی رازم
۶
مرغْ سان از قفسِ خاک هوایی گشتم
به هوایی که مگر صید کُنَد شهبازم
۷
همچو چنگ ار به کناری ندهی کامِ دلم
از لبِ خویش چو نِی یک نفسی بِنْوازم
۸
ماجرایِ دلِ خون گشته نگویم با کس
زان که جز تیغِ غمت نیست کسی دَمسازم
۹
گر به هر موی، سری بر تنِ حافظ باشد
همچو زلفت همه را در قدمت اندازم
تصاویر و صوت










نظرات
علیرضا منتظر
سلحشور
مرتضی
مرتضی
فراهنگ
رضا ساقی
مهدی ابراهیمی
سهراب
فال حافظ
تنها خراسانی
تنها خراسانی
تنها خراسانی
برگ بی برگی
در سکوت
محمد علی کبیری