
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۷۰
۱
صَلاح از ما چه میجویی؟ که مستان را صَلا گفتیم
به دورِ نرگسِ مستت سلامت را دعا گفتیم
۲
درِ میخانهام بُگشا که هیچ از خانقه نَگشود
گَرَت باور بُوَد ور نه سخن این بود و ما گفتیم
۳
من از چشمِ تو ای ساقی خراب افتادهام لیکن
بلایی کز حبیب آید هِزارش مَرحَبا گفتیم
۴
اگر بر من نَبَخشایی پشیمانی خوری آخر
به خاطر دار این معنی که در خدمت کجا گفتیم
۵
قَدَت گفتم که شمشاد است؛ بس خِجلَت به بار آورد
که این نسبت چرا کردیم و این بُهتان چرا گفتیم
۶
جگر چون نافهام خون گشت کم زینم نمیباید
جزای آن که با زلفت سخن از چین خطا گفتیم
۷
تو آتش گشتی ای حافظ ولی با یار درنگرفت
ز بدعهدیِّ گُل گویی حکایت با صبا گفتیم
تصاویر و صوت







نظرات
سوسمارالدوله
پسند
رضا
علی
علی
ahad.r
در سکوت
Abbasrapper