
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۷۶
۱
دوستان وقت گل آن به که به عشرت کوشیم
سخن اهل دل است این و به جان بنیوشیم
۲
نیست در کس کرم و وقت طرب میگذرد
چاره آن است که سجاده به مِی بفروشیم
۳
خوش هواییست فرحبخش خدایا بفرست
نازنینی که به رویش مِی گلگون نوشیم
۴
ارغنون ساز فلک رهزن اهل هنر است
چون از این غصه ننالیم و چرا نخروشیم؟
۵
گل به جوش آمد و از مِی نزدیمش آبی
لاجرم زآتش حرمان و هوس میجوشیم
۶
میکشیم از قدح لاله شرابی موهوم
چشم بد دور که بیمطرب و مِی مدهوشیم
۷
حافظ این حال عجب با که توان گفت که ما
بلبلانیم که در مُوسم گل خاموشیم
تصاویر و صوت








نظرات
علی
ح.ا.
سعید
بیچاره
ُشهرام
بهنام
پارسا
سعیدپور
ناشناس
احسان
علی
علیرضا
رضا
narmanesh
محمدعلی
عباس
آرش
فرزانه
بیمان
حمید علیزاده
فتح اله
حسین،۱
لیلا آقامجیدی
رضا ساقی
sna۱۲۱
یکی (ودیگر هیچ)
...
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
آریا
رضا
nabavar
دکتر جمادی
حافظ ایرانی
امیر
لیلی
مهناز
رضا
محمدامین
علیرضا زرین آرا
فاطمه دِل سَبُک (مهر۱۳۲۵ - تیر۱۴۰۲/یزد)
تماشاگه راز
ا.ت.سپیدار
مهرگان
برگ بی برگی
در سکوت
سیاوش