
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۷۷
۱
ما شبی دست برآریم و دعایی بکنیم
غم هجران تو را چاره ز جایی بکنیم
۲
دل بیمار شد از دست رفیقان مددی
تا طبیبش به سر آریم و دوایی بکنیم
۳
آن که بی جرم برنجید و به تیغم زد و رفت
بازش آرید خدا را که صفایی بکنیم
۴
خشک شد بیخ طرب راه خرابات کجاست
تا در آن آب و هوا نشو و نمایی بکنیم
۵
مدد از خاطر رندان طلب ای دل ور نه
کار صعب است مبادا که خطایی بکنیم
۶
سایه طایر کم حوصله کاری نکند
طلب از سایه میمون همایی بکنیم
۷
دلم از پرده بشد حافظ خوشگوی کجاست
تا به قول و غزلش ساز نوایی بکنیم
تصاویر و صوت








نظرات
ملیحه رجائی
محسن
امین کیخا
امین کیخا
علی کفایتی
مرتضی چوپانکاره
عبدالرضا شاملو
عباس ، ن
پیمان
سعید ا...ی
رضا
ملیکا رضایی
در سکوت
برگ بی برگی