
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۸۳
۱
چندان که گفتم غم با طبیبان
درمان نکردند مسکین غریبان
۲
آن گل که هر دم در دست بادیست
گو شرم بادش از عندلیبان
۳
یا رب امان ده تا بازبیند
چشم محبان روی حبیبان
۴
درج محبت بر مهر خود نیست
یا رب مبادا کام رقیبان
۵
ای منعم آخر بر خوان جودت
تا چند باشیم از بی نصیبان
۶
حافظ نگشتی شیدای گیتی
گر میشنیدی پند ادیبان
تصاویر و صوت







نظرات
ملیحه رجائی
شهرام دهخدایی
پاسخ: با تشکر، در تصحیح قزوینی بیت یاد شده در حاشیه آورده شده، ما نیز آن را به متن منتقل نمیکنیم.
محمد باقر ناصری
شکوه
مهدی سعیدی
مهسا رضایی
محمد حافظ دوست
سیدعلی ساقی
سراج
عرفان (خ سرو) حیدری
siavash jf
مرتضی توکلی
علی باقریه
میثم قرایی
ماهور
nabavar
امیدوار
رضا س
برگ بی برگی
پاسخ این سوال اساسی را داده میفرماید اگر انسان پندِ این ادیبان و بزرگان ادب را می شنید و بر سرِ این سفره و خوانِ گسترده که ذکرِ آن رفت نشسته و از آن نصیب و بهره می برد که فریبِ ذهنِ خود را نخورده و شیدا و عاشق گیتی و جهان ماده نمی شد. یعنی تنها راهِ معالجه و نجات، گوشِ جان سپردن به آموزه هایِ این بزرگان که عندلیبان و طبیبانِ الهی هستند می باشد و طبابت های دیگر از جمله نُسَخِ فلاسفه و سایرِ نِهله ها که خود مسکین و غریب هستند به هیچ وجه کارساز نبوده، تاثیری در بهبودی حال انسان ندارند .
در سکوت
یوسف شیردلپور