
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۹۱
۱
خوشتر از فکر می و جام چه خواهد بودن؟
تا ببینم که سرانجام چه خواهد بودن
۲
غم دل چند توان خورد؟ که ایام نماند
گو نه دل باش و نه ایام چه خواهد بودن؟
۳
مرغ کمحوصله را گو غم خود خور که بر او
رحم ِ آن کس که نهد دام چه خواهد بودن؟
۴
باده خور غم مخور و پند مقلد منیوش
اعتبار سخن عام چه خواهد بودن؟
۵
دسترنج تو همان به که شود صرف به کام
دانی آخر که به ناکام چه خواهد بودن؟
۶
پیر میخانه همیخواند معمایی دوش
از خط جام که فرجام چه خواهد بودن
۷
بردم از ره دل حافظ به دف و چنگ و غزل
تا جزای من بدنام چه خواهد بودن
تصاویر و صوت









نظرات
امین
روفیا
دکتر ترابی
روفیا
ساحل
روفیا
ساحل
روفیا
دکتر ترابی
دکتر ترابی
روفیا
ساحل
دکتر ترابی
دکتر ترابی
روفیا
محدث
اتابک
s-j emm
شیرین
آرمین علیرضایی
پاسخ به دوست عزیز روفیا جان بگویم که وجود یکسره از ماهیت جدایی نا پذیر است. هر عملکرد وجودی ما صرفا تعبیر ماهیت مان است. عمل از وجود سر می زنه و توضیح ماهوی آن است. چیستی ما وابسته به چگونگی ماست و بالعکس. اما چیزی که شما به عنوان ماهیت مطرح کردین ""مسلمان بودن, شهری یا روستایی بودن""وابسته به مولفه های محیطی_جغرافیایی است نه مولفه های وجودی و لذا اکتسابی است. من می توانم تغییر دین بدهم یا از روستا به شهر کوچ کنم. اما تغییر ماهیت غیر ممکن است. امید به آنکه در استعمال الفاظ دقت بیشتری شود.
رضا ساقی
سعید
مسعود
سعید
صابر
nabavar
ما را همه شب نمی برد خواب
احمد
احمد
برگ بی برگی
در سکوت