
حافظ
غزل شمارهٔ ۳۹۲
۱
دانی که چیست دولت؟ دیدار یار دیدن
در کوی او گدایی بر خسروی گزیدن
۲
از جان طمع بریدن آسان بود ولیکن
از دوستان جانی مشکل توان بریدن
۳
خواهم شدن به بستان چون غنچه با دل تنگ
وآنجا به نیک نامی پیراهنی دریدن
۴
گه چون نسیم با گل راز نهفته گفتن
گه سر عشقبازی از بلبلان شنیدن
۵
بوسیدن لب یار اول ز دست مگذار
کآخر ملول گردی از دست و لب گزیدن
۶
فرصت شمار صحبت کز این دوراهه منزل
چون بگذریم دیگر نتوان به هم رسیدن
۷
گویی برفت حافظ از یاد شاه یحیی
یا رب به یادش آور درویش پروریدن
تصاویر و صوت






نظرات
محسن
مهدی سلمانی
Faraz
منصور
Faraz
Faraz
بهروز
کسرا
آزاد
فرخ مردان
آرا منتظری
مجتبی
رضا ساقی
سارگل
بهروز صفاییان حقیقی
بهروز صفاییان حقیقی
آرام
nabavar
دکتر محمد ادیب نیا
امیرمحمد
حسین
حسین
نسی
nabavar
تماشاگه راز
تماشاگه راز
تنها خراسانی
nabavar
در سکوت
سفید
میم الف
یحیی ولی
Manouchehr Biazar