حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۳۹۵

۱

گلبرگ را ز سنبل مشکین نقاب کن

یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن

۲

بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ را

چون شیشه‌های دیدهٔ ما پرگلاب کن

۳

ایام گل چو عمر به رفتن شتاب کرد

ساقی به دور بادهٔ گلگون شتاب کن

۴

بگشا به شیوه نرگس پرخواب مست را

وز رشک چشم نرگس رعنا به خواب کن

۵

بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیر

بنگر به رنگ لاله و عزم شراب کن

۶

زآنجا که رسم و عادت عاشق‌کشی توست

با دشمنان قدح کش و با ما عتاب کن

۷

همچون حباب دیده به روی قدح گشای

وین خانه را قیاس اساس از حباب کن

۸

حافظ وصال می‌طلبد از ره دعا

یا رب دعای خسته دلان مستجاب کن

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 402
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 195
دیوان حافظ نسخه‌برداری شده در رمضان ۸۵۵ ه.ق توسط سلیمان الفوشنجی » تصویر 219
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 303
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 273
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۴۴۱
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۷۹۲
فریدون فرح‌اندوز :
سهیل قاسمی :
محسن لیله‌کوهی :
فاطمه زندی :
محمدرضا مومن نژاد :
سارنگ صیرفیان :
عندلیب :
افسر آریا :
محمدرضاکاکائی :

نظرات

user_image
حسن صالحی
۱۳۹۲/۰۲/۲۳ - ۲۲:۴۷:۵۶
به نظر من مصراع دوم بیت باید به دو گونه ی زیر باشد( .1- وین خانه را اساس قیاس از حباب کن 2-وین خانه را قیاس از عمر حباب کن . ) باشد . زیرا اساس قیاس معنی و مفهومی نم رساند و دارای ضعف و سستی است . در صورت تمایل شرح کامل آن با ایمل من تماس گرفته شود
user_image
نگار
۱۳۹۳/۰۹/۲۱ - ۱۸:۲۵:۱۲
"وین خانه را قیاس اساس از حباب کن"یعنی» اساس و دوام این خانه را به اندازه عمر یک حباب بدان؛ بس که سست و ناپایدار است.قیاس: اندازه - شبیه
user_image
محمد عابدان
۱۳۹۴/۰۲/۲۲ - ۰۲:۳۶:۰۷
به نظر من در بیت اول مصرع اول گلبرگ گل به سنبل مشکین نقاب کن درست است یعنی صورت معشوق را به گلبرگ گل تشبیه میکند که به وسیله جلباب مشکینی پوشیده شده است .
user_image
ناشناس
۱۳۹۴/۰۹/۲۴ - ۱۳:۰۷:۴۷
در بیت اول گلبرگ استعاره از رخ و سنبل مشکین استعاره از زلف است
user_image
امید
۱۳۹۴/۰۹/۲۴ - ۱۳:۱۱:۰۷
به نظر من در بیت اول گلبرگ گل استعاره از رخ و سنبل مشکین استعاره از زلف است
user_image
یک دوست
۱۳۹۶/۰۹/۱۰ - ۲۳:۲۲:۲۹
سلامآقای حسن صالحی عزیزقیاس به معنی مقایسه است.و اساس به معنی پایه هر چیز.در مصرع "وین خانه را اساس،قیاس از حباب کن" بدین معنی است که از نظر پایه و اساس ، این زندگی را با حباب مقایسه کن.که چون حباب اساس زندگی این دنیایی بر هیچ است!
user_image
مسعود هوشمند
۱۳۹۷/۰۶/۱۰ - ۱۷:۵۴:۱۳
حافظ این غزل را به عنایت به مضمون بیت زیر:از جان دعای دولت او می کنند خلق یا رب دعای خسته دلان مستجاب کنکه از ضیاء الدین خجندی شاعر شیرازی اوایل قرن هفتم هجری است به منظور گله و شکایت از شاه شجاع سروده است و صراحتاً در بیت ششم در قالب طنز اشاره به رفتار شاه شجاع که با رقیبان او گرم گرفته و نسبت به او بی اعتنا ست، دارد و در بیت هفتم بی اعتباری این دنیا را به او یادآور می شود و در بیت مقطع غزل با تضمین مصراع ضیاء الدین خجندی تقاضای ملاقات با شاه شجاع را می کند، به این معنا که برخلاف منظور ضیاء الدین خجندی برای دولت شاه دعا نکرده بلکه تقاضای ملاقات و تجدید دیدار دارد تا حضوراً آنچه را در ابیات ششم و هفتم این غزل سروده بازگو و از شاه شجاع بخواهد تا نسبت به او و خطّ مشی او روی موافقت نشان دهد.ذکر این نکته ضروری است که حافظ مضمون بیت دوم این غزل را از خاقانی اخذ نموده است. خاقانی می‌گوید: گر چشم ما گلاب فشان شد حق است از آنک دلهای ماست آینه گردانِ صبح گاهشرح جلالی
user_image
رضا ساقی
۱۳۹۷/۰۷/۳۰ - ۱۴:۵۹:۲۴
گلبرگ را ز سُنبل مُشکین نقاب کنیعنی که رُخ بپوش و جهانی خراب کن"گلبرگ"کنایه از رخسار معشوق است "سنبل"کنایه ازگیسو مُشکین: سیاه ومعطّر نقاب: حجاب، روبند معنی بیت: رخسار خودرا با گیسوان معطّر وخوشبو بپوشان تا ازنادیدن روی ماه توفغان دردل مردمان بیافتد وجهانی خمار وخرای گردد.بُتی دارم که گِردگل زسنبل سایبان داردبهارعارض اَش خطی به خون ارغوان دارد.بفشان عرق ز چهره و اطراف باغ راچون شیشه‌های دیده ی ما پرگلاب کندراین بیت صورت یاربه باغ تشبیه شده است.شیشه های دیده: چشم های اشگبار به شیشه های گلاب تشبیه شده است. "گلاب" کنایه ازعرق است. معنی بیت: ازچهره ی خود عرق بیفشان و گِرداگرد باغ ِ رخسارخویش راهمچون چشمهای اشگبارما باقطرات گلاب تزیین کن.گل بررخ رنگین توتالطف عرق دیددرآتش شوق ازغم دل غرق گلاب استایّام گل چو عمر به رفتن شتاب کردساقی به دور باده ی گلگون شتاب کندورباده: گردش جام بادهمعنی بیت: زمان ماندگاری وشادابی گل همچون قافله ی عمرشتاب برداشته ودرحال تمام شدن است ای ساقی درگردشِ جام باده ی گلرنگ شتاب کنصبح است ساقیاقدحی پرشراب کندورفلک درنگ ندارد شتاب کنبگشا به شیوه نرگس پرخواب مست راو از رَشک چشم نرگس رعنا به خواب کنشیوه: راه ورسم، نازوادا،افاده"نرگس" درمصرع اوّل به معنی چشم ودرمصرع دوم به معنای گل است.رشک: حسدمعنی بیت: بانازوافاده چشم مست وخواب آلود خودرابگشا تا گل نرگس رعناازحسادت نتواند توراببیند ودرخواب فرو رود.گشت بیمار که چون چشم تو گردد نرگسشیوه ی تونشدش حاصل وبیمار بماند.بوی بنفشه بشنو و زلف نگار گیربنگربه رنگ لاله وعزم شراب کنمعنی بیت: به تفرّج بیا به چمن شمیم بنفشه بشنو به ذوق درآی وبه بازی زلف نگارخویش بگیرسپس رنگ ارغوانی لاله راتماشا کن وجام شرابی بخواه.به باغ تازه کن آئین دین زردشتیکنون که لاله برافروخت آتش نمرودزان جا که رسم و عادت عاشق کُشیّ ِ توستبا دشمنان قدح کش و با ما عتاب کنقدح: جام شراب،کاسه ی بزرگعتاب: تندی ونامهربانی سرزنشمعنی بیت: ازآنجائیکه که رسم وعادت همیشگی توزجردادن وکُشتن عاشقان است وهیچ وقت باعاشقان خود مهربان نبوده ای حال نیز مطابق روال با دشمنان به عیش ونوش بپرداز وبادوستان وعا شقانت کج خُلقی وبدرفتاری کن.چودست برسرزلفش زنم به تاب رودوَرآشتی طلبم باسرعتاب رودهمچون حباب دیده به روی قدح گشایوین خانه را قیاس اساس از حباب کنحباب: . گنبدآب که به شیشه می ماند ودیری نمی کشد که می ترکد. در اصل حَباب است که درزبان محاوره ای حُباب گفته می شود. "خانه" کنایه از دنیاست.قیاس کن: مقایسه کناساس: بنیاد، پایه همچون حباب دیده به روی قدح گشای: حباب وقتی چشم بازمی کند باتمام وجودبازمی کند اشاره به همین مطلب است.معنی بیت: همانند حباب بااشتیاق وباتمام وجود به قدح نگاه کن وآن را بخواه چراکه اگرنیک بنگری این دنیا واین زندگانی، مانند حباب ناپایدار است وبه زودی ازبین خواهد رفت. میزان فناپذیری دنیاراباحباب مقایسه کن هردو ناپایدارهستند.حباب راچوفتدبادنخوت اندر سرکلاهداری اَش اندرسرشراب رود.حافظ وصال می‌طلبد از ره دعایا رب دعای خسته دلان مُستجاب کن مستجاب:‌ جواب گرفتن، برآورده شدن دعامعنی بیت : حافظ وصال یاررا ازطریق دعا می طلبد خداوندا دعا ها ودرخواستهای عاشقان خسته دل رابرآورده کنمی کندحافظ دعایی بشنو وآمین بگوروزیِ ماباد لَعل شکّرافشان شما
user_image
در سکوت
۱۴۰۱/۰۵/۲۳ - ۱۴:۲۵:۲۹
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
برگ بی برگی
۱۴۰۳/۰۵/۰۴ - ۱۲:۳۲:۵۲
گلبرگ را ز سنبلِ مُشکین نقاب کن یعنی که رخ بپوش و جهانی خراب کن گلبرگ در اینجا استعاره از رخسار است که زیبا،‌ باطراوت و لطیف شده و تمثیلِ انسانِ عاشقی ست که با زندگی به وحدت رسیده یا دلش به عشق زنده شده است، پس‌حافظ توصیه هایی به چنین عاشقی دارد که در اولین مرحله باید از سُنبُلِ زلفِ مُشکینش نقابی بر این رُخسارِ زیبا شده بزند و آنرا بپوشاند، در مصراع دوم ضمن اینکه خود مصراعِ اول را معنی می کند می فرماید چنین عاشقی با این کار جهانی را خراب می کند، خراب کردن می تواند کنایه از مست کردنِ جهان و جهانیان باشد و یا اینکه جهانِ خودساختهٔ ذهنیش را خراب و ویران می کند. بفشان عرق ز چهره و اطرافِ باغ را چون شیشه هایِ دیدهٔ ما پُر گُلاب کن فشاندنِ عرق از چهره می تواند حاکی از شرم و آزرمِ عاشق باشد و نتیجهٔ آتشِ عشقِ درونی، همچنین عاشقی که به عشق زنده گردد پیرامونِ خود را نیز باغ و بستان و زیبا می بیند، شیشه در عین اینکه استعاره از صراحی و تُنگِ شراب است، همچنین می تواند اشاره به عینک هایی باشد که بر چشم می زنیم، پس حافظ به سالکِ عاشق توصیه می کند تا از عرقِ چهره اش که به لطفِ عشق لطیف و همچون گلبرگ زیبا شده و  این عرقی را که همچون گلاب عطر و بویِ خوش از آن در فضا پراکنده می شود در شیشهٔ دیدگانش نگهداری کند و همچون چشم عزیز بدارد، شیشه و صراحی هایِ دیدهٔ ما که بجایِ شراب پر از اشک و خون شده است. ایامِ گُل چو عُمر به رفتن شتاب کرد ساقی به دورِ بادهٔ گلگون شتاب کن   عاشقی که برای اولین بار رنگ و طعمِ عشق را تجربه می کند و نه تنها صورت و سیرتش چون گلبرگ لطیف و زیبا شدهٔ است، بلکه جهان و هرچه در آن است را بُستان و زیبا می بیند، با عرقِ شرمی که بر چهره دارد در می یابد که عاشق شده است، و حافظ عمرِچنین عشقی را به عمرِ گُل تشبیه می کند، یعنی این حالتِ او استمرار ندارد و ناپایدار است، پس ایامِ این گُل همچون روزهای عُمرِ آدمی با شتاب می گذرد و عاشق بوضوح می تواند کم رنگ شدنِ عشقِ روزهای نخست را احساس کند که اگر ادامه یابد می تواند منجر به از دست رفتنِ همهٔ آن زیبایی و لطافت هایِ آغازین باشد، پس حافظ از ساقی می‌خواهد تا در دورِ باده نوشان شتاب کند و تا چنین گُلی از دست نرفته و پژمرده نشده جامِ او را لبریز از شرابِ عشق کند. درواقع مخاطبِ بیت شخصِ عاشق است و حافظ به او یادآوری می کند که حالِ گُل و هر عاشقی که برای اولین بار لحظه هایِ حضور را در یابد چنین است، پس باید در کارِ باده نوشی شتاب کند و جام ها را فرونگذارد تا سرانجام به عشقِ پایدار رسیده و بطورِ کامل و مستمر به او زنده شود. بُگشا به شیوه، نرگسِ پرخوابِ مست را وز رَشکِ چشمِ نرگسِ رعنا به خواب شو شیوه در اینجا به معنیِ حالت آمده است، نرگسِ چشمِ عاشق و نگاهش به باغ و بستان مستانه است و پُر خواب، یعنی به هر چیزی غیر از معشوق بی توجه است، پس حافظ بعنوانِ عاشقی که خود این راه را پیموده و دارای تجربه است به این نوگلِ عاشق توصیه می کند چنین چشمی را بگشاید و افق یا گسترهٔ دیدِ خود را هرچه بیشتر وسعت بخشد و خطاب به او ادامه می دهد اما از حسادتِ نرگس هایِ رعنا خود را به خواب بزن و چشمهایت را پر خواب کن، نرگسِ رعنا چشم و بینشی ست که احمقانه به جهان می نگرد و جهان بینیِ او سراسر جسمانی ست، یعنی چشمِ جان بین نداشته و صِرفاََ جهان بین وحسی ست، پس‌حافظ از نوگلِ عاشق می خواهد در جهتِ استمرارِ عاشقیِ خود به محضِ روبرو شدن با چنین رعنا هایی چشمِ خود را پرخواب کرده، زیبایی و لطافت هایِ عاشقیِ خود را از آن نرگسِ رعناها که حسادت دارند پنهان بدارد و وانمود کند که او نیز همچون دیگران در خوابِ ذهن است، در غیرِ اینصورت آن رعنا های حسود با انواعِ ملامت و طعن هایِ خود او را از راهِ عاشقی باز می دارند. بویِ بنفشه بشنو و زلفِ یار گیر بنگر به رنگِ لاله و عزمِ شراب کن بوی ضمنِ معنیِ معمولش در اینجا به معنیِ آرزومندی آمده است، زلفِ یار استعاره از زیبایی و جذابیت هایِ جهانِ فریبندهٔ مادی ست ، و شکلِ ظاهرِ بنفشهٔ پنج پر که با آن باغچه ها را تزئین می کنند بنظر می رسد که همواره سر در گریبان دارد و کنایه از ناکامیِ نرگس هایِ رعناست که چشمِ حسی و جهان بین داشته و توقع دارند بوسیلهٔ زلف و چیزهای این جهانی به سعادتمندی برسند اما هر بار نامراد و مایوس شده اند، پس‌حافظ خطاب به گُلِ عاشق ادامه می دهد پیش از اینکه به زلفِ یار طمع ورزی حال و روزِ بنفشه را ببین که رویا و آرزوهایش محقق نشدند و اکنون سرخورده و مایوس شده است، پس‌ دل بر زلفِ یار مبند، احتمالن عاشق می‌اندیشد که یعنی باید خود را از زیبایی ها و  لذتِ مواهبِ دنیوی محروم کند و حافظ در مصرع دوم ادامه می دهد که به هیچ وجه اینچنین نیست و گلِ نوشکفته می تواند موفقتر از دیگران از مواهبِ دنیوی و لذایذش برخوردار شده و سعادتمند شود بشرط اینکه پیش از عزمِ کشیدنِ شراب و مست شدن به نعمت هایی چون همسر و فرزندان،‌ یا مقام و منزلت، یا ثروت و دارایی به رنگِ لاله بنگرد که رنگِ عشق است، یعنی ابتدا به حقیقتِ زلف و جلوه هایِ جمالیِ خداوند نگریسته و آن را در مرکزِ توجهش قرار دهد، سپس عزمِ شراب و لذت بردن از جذابیت هایِ این جهانی کند تا همچون بنفشه نصیبش از زلف ناکامی نباشد و سر در گریبان نبرد، برای مثال رنگِ لاله و عشق یا زندگی را در همسر و فرزندِ خود تشخیص داده و بر همین مبنا با آنان همنشینی کند تا سعادتمند شود. زآنجا که رسم و عادتِ عاشق کشیِ توست با دشمنان قدح کش و با ما عِتاب کن بلبلان و نغمه سرایانی چون حافظ عاشقِ گُل های نوشکفته و زیبا شده هستند و رسم و عادتِ دیرینهٔ گُلها عاشق کُشی ست، یعنی بقدری در  راه و طریقتِ عاشقی خطا و اشتباه می کنند که بلبل را تا سرحدِ مرگ می برند، حافظ که در جایی دیگر نیز فرموده؛" با دوستان مروت   با دشمنان مدارا" در اینجا نیز به سالکِ عاشق پندِ دیگری داده و می فرماید با دشمنان که همان ناجنسانِ طریق هستند و بیگانه با عشق مباحثه و ستیزه مکن و با آنان قدح کش،‌ یعنی اگر گلِ عاشق در موقعیتِ مواجهه با چنین اشخاصی‌ قرار گیرد هرچه گویند را پذیرفته وسخن کوتاه کند، اما در مقابل اگر با حافظ و عاشقانی که هم جنسِ او هستند روبرو شود اگر هم با عتاب و بی پروایی سخن بگوید و حتی نکته گیری کند اشکالی بر او وارد نیست چرا که حکیمان و عارفان از وسعتِ درونی و سینه ای فراخ برخوردار هستند و بر گفتار و رفتارِ خود کنترل دارند. همچون حباب دیده به رویِ قدح گشای وین خانه را قیاس اساس از حباب کن دیده به رویِ قدح گشودن در اینجا یعنی چشم داشتن به بهرمندی از چیزهایِ این جهانی، پس حافظ که پیشتر نیز به گُلِ عاشق هشدار داده است تا پیش از اینکه عزمِ شراب کند به رنگِ لاله بنگرد، اکنون با بیانی دیگر به همان مضمون پرداخته و می فرماید چنان به جذابیت هایِ زلف از قبیلِ ثروت و مقام و شهرت، یا به عِلم و دانش و اعتبارت بنگر که گویی حبابی بر رویِ آب هستند و هر آینه ممکن است از دستت بیرون شوند، در اینصورت دلبسته و عاشقِ آنها نخواهی شد، در مصرع دوم خانه کنایه از این جهان است پس حافظ ادامه می دهد نه اینکه جذابیت هایِ زلف را، که کُلِّ این جهانِ را از اساس قیاس به حباب کن که ناپایدار است و گذرا، در اینصورت مواهب و نعمتهایِ ذکر شده و بود و نبودشان نیز برایت اهمیتی نخواهند داشت. حافظ وصال می طلبد از رَهِ دعا یا رب دعایِ خسته دلان مستجاب کن در انتهای غزل حافظ این سخنانِ خود را پند و نصیحتِ عاشقان نمی داند، بلکه آنها را ذکر و دعا نامیده و او که طالبِ وصالِ معشوقِ ازلی ست این راه را بهترین راهِ وصالش می داند، پس از پروردگارِ خود درخواستِ پذیرشِ این ذکر و دعاها و اجابتش را می‌نماید.