
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۰۶
۱
گفتا برون شدی به تماشای ماه نو
از ماه ابروان منت شرم باد رو
۲
عمریست تا دلت ز اسیران زلف ماست
غافل ز حفظ جانب یاران خود مشو
۳
مَفروش عطرِ عقل، به هِندوی زلفِ ما
کـآنجا هزار نافهی مُشکین به نیم جُو
۴
تخم وفا و مهر در این کهنه کشته زار
آن گه عیان شود که بود موسم درو
۵
ساقی بیار باده که رمزی بگویمت
از سر اختران کهن سیر و ماه نو
۶
شکل هلال هر سر مه میدهد نشان
از افسر سیامک و ترک کلاه زو
۷
حافظ جناب پیر مغان مامن وفاست
درس حدیث عشق بر او خوان و ز او شنو
تصاویر و صوت





نظرات
امین کیخا
جاوید مدرس اول رافض
رضا
نیکومنش
نادر..
داریوش
برگ بی برگی
رضا س
مزتضی
در سکوت