
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۰۸
۱
ای آفتاب آینه دار جمال تو
مشک سیاه مجمره گردان خال تو
۲
صحن سرای دیده بشستم ولی چه سود
کـاین گوشه نیست درخور خیل خیال تو
۳
در اوج ناز و نعمتی ای پادشاه حسن
یا رب مباد تا به قیامت زوال تو
۴
مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز
طغرانویس ابروی مشکین مثال تو
۵
در چین زلفش ای دل مسکین چگونهای
کآشفته گفت باد صبا شرح حال تو
۶
برخاست بوی گل ز در آشتی درآی
ای نوبهار ما رخ فرخنده فال تو
۷
تا آسمان ز حلقه به گوشان ما شود
کو عشوهای ز ابروی همچون هلال تو
۸
تا پیش بخت بازروم تهنیت کنان
کو مژدهای ز مقدم عید وصال تو
۹
این نقطه سیاه که آمد مدار نور
عکسیست در حدیقه بینش ز خال تو
۱۰
در پیش شاه عرض کدامین جفا کنم
شرح نیازمندی خود یا ملال تو
۱۱
حافظ در این کمند سر سرکشان بسیست
سودای کج مپز که نباشد مجال تو
تصاویر و صوت








نظرات
حاج رضا
ملیحه رجایی
کسرا
حافظ
مهدی ابراهیمی
ریحان
nabavar
مژگان
حسین،۱
علی کمالی
رضا ساقی
علی امینی
مهدی ابراهیمی
مهدی ابراهیمی
برگ بی برگی
علی شجاعی اصفهانی
محسن جوینده
در سکوت