
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۱۱
۱
تاب بنفشه میدهد طرّهٔ مشکسای تو
پردهٔ غنچه میدرد خندهٔ دلگشای تو
۲
ای گل خوشنسیمِ من بلبلِ خویش را مسوز
کز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
۳
من که ملول گشتمی از نفس فرشتگان
قال و مقال عالَمی میکشم از برای تو
۴
دولت عشق بین که چون از سر فقر و افتخار
گوشهٔ تاج سلطنت میشکند گدای تو
۵
خرقهٔ زهد و جام مِی گرچه نه درخور همند
این همه نقش میزنم از جهت رضای تو
۶
شور شراب عشق تو آن نفسم رود ز سر
کاین سر پُر هوس شود خاک در سرای تو
۷
شاهنشین چشم من تکیهگه خیال توست
جای دعاست شاه من بیتو مباد جای تو
۸
خوش چمنیست عارضت خاصه که در بهار حسن
حافظ ِخوشکلام شد مرغِ سخنسرایِ تو
تصاویر و صوت













نظرات
آناهیتا
پاسخ: با تشکر، مطابق پیشنهادتان عمل شد.
محسن
احسان
سعید
پاسخ: با تشکر، در تصحیح قزوینی/غنی «فقر و افتخار» آورده، تغییری اعمال نشد.
سروش الدین
مجید
پاسخ منفی بود . با این همه از ادب دوستان تقاضا دارم در این مورد تحقیق بیشتری بفرمایند . با تجدید احترام مجید
سعید
چنگیز گهرویی
چنگیز گهرویی
چنگیز گهرویی
روفیا
اورنگ
اورنگ
ناشناس
جاوید مدرس اول رافض
جاوید مدرس اول رافض
مسعود
علی اصغر یوسفی
سیدعلی ساقی
صادق
نادر..
فرخ مردان
فرخ مردان
حبیب
میثم
برگ بی برگی
علی
پدرام
مجتبی
علی امینی
محمد فخار زاده جهرمی
محمد فخار زاده جهرمی
محمد فخار زاده
نادر
آزاده
آزاده
فرهاد
محسن
در سکوت
محمدعلی افشارفر
نون الف