
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۱۹
۱
وصال او ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
۲
به شمشیرم زد و با کس نگفتم
که راز دوست از دشمن نهان به
۳
به داغ بندگی مردن بر این در
به جان او که از ملک جهان به
۴
خدا را از طبیب من بپرسید
که آخر کی شود این ناتوان به
۵
گلی کان پایمال سرو ما گشت
بود خاکش ز خون ارغوان به
۶
به خلدم دعوت ای زاهد مفرما
که این سیب زنخ زان بوستان به
۷
دلا دایم گدای کوی او باش
به حکم آن که دولت جاودان به
۸
جوانا سر متاب از پند پیران
که رای پیر از بخت جوان به
۹
شبی میگفت چشم کس ندیدهست
ز مروارید گوشم در جهان به
۱۰
اگر چه زنده رود آب حیات است
ولی شیراز ما از اصفهان به
۱۱
سخن اندر دهان دوست شِکَّر
ولیکن گفته حافظ از آن به
تصاویر و صوت









نظرات
خسرو
علی
شکوه
لیلی
پوریا
شرح سرخی بر حافظ
شرح سرخی بر حافظ
شمس شیرازی
مهرداد
کمال
علی شیرازی
پاسخ به شمس الحق در مذمت لیلی و دیگران کار خدای مهربان و بنده نه کار مادر و فرزند است و نه کار شاهد و شاهد و شاهد باز.چرا در رابطه خدا و بنده اش وارد می شوی و بندگان خدا را چنین می آزاری مگر او نفرموده که انی قریب، اقرب من حبل الورید ؟کدام وصل از این قوی تردوست نزدیک تر از من به من است.وین عجب بین که من از وی دورم.بگذار با وصال اعتباریم خوش باشم. بگذار گمان کنم که فرموده بنده من و نعره ام بر آسمان برود.شمس الحق عزیز دم از وصال من و امثال من که نزده اند. که مورد بازخواست قرار گیرند.دم از وصال خدای خویش زده اند که وجود هیچ آفریده ای یک دم بی او ممکن نباشد.مرا چه به داوری که او خود بهترین داور است.لیلی عزیز و هر کس که در آرزوی وصال حضرت پروردگار است، آرزوی فرخنده تان مبارک باد، باشد تا دیده هاتان جز او نبیند، زبان شما جز او را نخواند و جان شما زمزمه خوش او را نیوشا باشد.وَإِذَا سَأَلَکَ عِبَادِی عَنِّی فَإِنِّی قَرِیبٌ أُجِیبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِبقره 186
علی شیرازی
مسعود هوشمند
رضا ساقی
پاسخ به دعوت شاه محمود برادر شاه شجاع سروده است. یعنی به عبارتی هنگامی که شاه محمود دراصفهان مشغول جمع کردن یار وطرح ریزی توطئه برعلیه شاه شجاع بوده باهدف جذب مُهره های اصلی دولتِ شاه شجاع،به حضرت حافظ وبعضی ازعناصر مهم ازجمله قوام الدّین صاحب عیار با دادن وعده ووعید پیشنهاد همکاری داده است لیکن حافظ نپذیرفته ودرحقیت باسرودن این غزل به زبان کنایه این پیشنهاد را رد نموده است.گرچه کنایه ها ومعانی بعضی ازابیات غزل،بااین فرضیه همخوانی داشته و صحّت ِآن راتقویت می نماید لیکن باتوجّه به نبودِ سندتاریخی نمی توان دراین مورد اظهارنظرقطعی نمود. برای هرعاشق وهردلداده ای رسیدن به حریم وصال معشوق، مهمّترین هدف ووالاترین آرزوهاست.حافظ نیزازاین قاعده مستثنی نبوده وبهرمندی ازوصال،سرمنزل منظور ومقصود اوست.معنی بیت: دسترسی به معشوق وپیوستن به یار،ازداشتن عمرجاویدان بهتراست خداوندا برای من نعمت بودن درکناریار را عطا کن که وصال برای من ازهرچیزی بهتراست.زمَحرمان سراپرده ی وصال شومزبندگان خداوندگار خود باشمبه شمشیرم زد وبا کس نگفتمکه رازدوست ازدشمن نهان به"شمشیر" دراینجا کنایه ازنامهربانی وجور وجفاست.معنی بیت:معشوق قصدجانم کرد ومرابانامهربانی وشمشیرجوروجفا آزرد امّا این رازرا باکسی نگفتم چراکه پوشیده نگاه داشتن رازدوست ازدشمنان بهتراست وعاشق باید رازنگهدارباشد.غم حبیب نهان به زگفت وگوی رقیبکه نیست سینه ی ارباب کینه محرم رازبه داغ بندگی مُردن بر این دربه جان او که ازمُلک جهان بهداغ بندگی: داغی که با آهن گداخته بربدن غلامان وبندگان می گذاشتند.مُلک جهان: پادشاهی جهانمعنی بیت: افتخاربندگی بردربارمعشوق ومُردن به داغ بندگی ِ براین درگاه، قسم به جان معشوق ازپادشاهی عالم بهتراست.لذّت داغ غمت بردل ما بادحراماگرجورغم عشق تودادی طلبیمخدا را از طبیب من بپرسیدکه آخرکی شوداین ناتوان بهمعنی بیت: محض رضای خدا از طبیب من بپرسید که این بیمارضعیف وناتوان کی بهبودی حاصل خواهدکرد؟خواهم که پیش میرمت ای بی وفاطبیببیماربازپرس که درانتظارمتگُلی کان پایمال سرو ما گشتبُوَد خاکش زخون ارغوان بهاگرفرضیّه ای که درابتدای غزل مورداشاره قرارگرفت صحّت داشته باشد بی گمان منظور از"گُلی" دراین بیت وزیرباکفایت وکاردان ورفیق شفیق حضرت حافظ است که با دسیسه ی اطرافیان،مورد غضب شاه شجاع قرارگرفت وپس اززندانی شدن، به طرزفجیعی کشته شد. همه ی تاریخ نگاران ازاین وزیرباکفایت به نیکی یادکرده اند. حافظ نیز درچندین غزل وقصیده ازاوبه عنوان مردی فاضل،مقتدر وکاردان یادکرده است.پایمال: پرپرشدنبادرنظرگرفتن فرضیّه ی موردبحث "سرو" نیزکنایه ازشاه شجاع خوش قد وقامت است.ارغوان: گلی سرخرنگ با برگهای گِرد که در اول بهار قبل ازآنکه برگهای آن سبزشوند گل میدهد و قسمتهای مختلف آن ارزشمند ومصرف دارویی دارد. "ارغوان" معمولاً نماد حماسی ومبارزه هست ودرترانه های حماسی بکارگرفته می شود. ارغوان که از ابتدا گل آن بر شاخسار هویداست، گویی که پیر وکاردان وفهمیده متولد می شود وبرای سایر گلها نقش راهنما برای شکوفندگی را ایفا می کند. قطعاًحافظِ خوش ذوق بادرنظرگرفتن ویژگیهای گل ارغوان، خاکِ صاحب عیار راازخون ارغوان ارزشمندتردانسته است.معنی بیت: گل زیبا وارزشمندی که(خواجه صاحب عیار) زیرپاهای سرو(شاه شجاع) پرپرگشت، خاک پاکش ازخون ارغوان نیز عزیزتر،ارزشمندتروبهتراست.هزارنقد به بازارکائنات آرندیکی به سکّه ی صاحب عیارمانرسدبه خُلدم دعوت ای زاهد مفرماکه این سیب زنخ زان بوستان بهبه خُلدم : به بهشتم، مرابه بهشتسیب زنخ: گردی وفرورفتگی چانهمعنی بیت: ای زاهد مرابه بهشت دعوت مکن که بوستان بهشت برای من جذابیّتی ندارد سیب زنخدان معشوق درنظرگاه من ازکل بوستان بهشت تو زیباتر ومطلوبتراست.چوطفلان تابه کی زاهد فریبی؟به سیب بوستان وشهد وشیرمچنان پرشد فضای سینه ازدوستکه فکرخویش گم شددرضمیرمدلا دایم گدای کوی او باشبه حکم آن که دولت جاودان بهمعنی بیت: ای دل دایم گدای کوی دوست باش وبه پیشنهادات وسوسه برانگیز توجّه مکن به حُکم آنکه ثروت وسعادت ورستگاری باید دایمی وجاودانه باشد. تنها دولتی که غم ازآسیب زوال ندارد دولت عشق وگدایی درکوی دلبراست.گداییِ درجانان به سلطنت مفروشکسی زسایه ی این دربه آفتاب رود؟جوانا سر متاب از پند پیرانکه رای پیرازبخت جوان بهمعنی بیت: ای جوان ازپند واندرز پیران باتجربه وکارآزموده سرپیچی مکن که اندیشه های پیر سردوگرم چشیده ی روزگار ازبخت واقبال جوانان هم ارزشمندتراست.پیران سخن به تجربه گویند گفتمتهان ای پسر که پیرشوی پند گوش کنشبی میگفت چشم کس ندیدهستز مروارید گوشم در جهان به"مروارید" دراینجا کنایه ازسخنان محبت آمیزاست.معنی بیت: ای خوشا آن شبی که دوست بادرک محبّت خالصانه ی من، سخنانم رابه مرواریدی ارزشمند تشبیه می نمود ومی گفت: هیچ کس درجهان مرواریدی زیباترازسخنانی که درگوش من هست ندیده است.اگر چه زنده رود آب حیات استولی شیراز ما از اصفهان بهمعنی بیت: با اینکه آب زاینده رود آب زندگانی بخش است ولی شیراز ازاصفهان بهتر وباصفاتراست.شیراز وآب رُکنی واین بادخوش نسیمعیبش مکن که خال رخ هفت کشوراستسخن اندر دهان دوست شکرولیکن گفته ی حافظ ازآن بهمعنی بیت: درست است که سخن دردهان معشوق همانندِ شکرشیرین است ولی شعر حافظ ازشکرهم بهتر وشیرین تراست.شاه شجاع از طبع شعری نیزبهره ای داشت وگهگاه دستی به قلم برده وشعرمی سرود احتمالاً باحافظ نیز درمورد شعروشاعری ،مشاعره وکل کل نیزداشته شاید اشاره به این موضوع بوده باشد.زبان کِلک تو حافظ چه شکرآن گویدکه گفته ی سخنت می برند دست به دست
علی امینی
عباس. پردازی
مهدی ابراهیمی
مهدی ابراهیمی
عباسی-فسا @abbasi۲۱۵۳
مرتضی
عبدالله کومه ای
Mahmood Shams
محسن جهان
در سکوت