حافظ

حافظ

غزل شمارهٔ ۴۳۷

۱

ای قصه بهشت ز کویت حکایتی

شرح جمال حور ز رویت روایتی

۲

انفاس عیسی از لب لعلت لطیفه‌ای

آب خضر ز نوش لبانت کنایتی

۳

هر پاره از دل من و از غصه قصه‌ای

هر سطری از خصال تو و از رحمت آیتی

۴

کی عطرسای مجلس روحانیان شدی

گل را اگر نه بوی تو کردی رعایتی

۵

در آرزوی خاک در یار سوختیم

یاد آور ای صبا که نکردی حمایتی

۶

ای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفت

صد مایه داشتی و نکردی کفایتی

۷

بوی دل کباب من آفاق را گرفت

این آتش درون بکند هم سرایتی

۸

در آتش ار خیال رخش دست می‌دهد

ساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتی

۹

دانی مراد حافظ از این درد و غصه چیست

از تو کرشمه‌ای و ز خسرو عنایتی

تصاویر و صوت

دیوان حافظ به اهتمام محمد قزوینی و دکتر قاسم غنی، به خط حسن زرین خط، مرداد ۱۳۲۰ شمسی ، زوار، چاپ سینا، تهران » تصویر 434
دیوان حافظ دانشگاه پرینستون نوشته شده به تاریخ جمادی الثانی ۹۲۶ هجری قمری » تصویر 213
کتاب خواجه حافظ شیرازی به خط محمد ساوجی مورخ ۱۲۸۰ هجری قمری » تصویر 315
دیوان لسان الغیب سنهٔ ۹۲۰ هجری قمری دارای مقدمهٔ منثور » تصویر 306
دیوان حافظ (براساس نسخه خلخالی «مورخ ۸۲۷ ق» با مقابله نسخه بادلیان «۸۴۳ ق» و پنجاب «۸۹۴ ق») به تصحیح بهاءالدین خرمشاهی - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۴۸۲
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی به کوشش سید علی محمد رفیعی - خواجه شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۵۷۷
دیوان حافظ به توضیح و تصحیح پرویز ناتل خانلری - ج ۱ (غزلیات) - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۸۷۴
دیوان خواجه شمس الدین محمد حافظ شیرازی (براساس نسخه مورخ ۸۲۴ هجری) به کوشش سید محمدرضا جلالی نائینی و نذیر احمد - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۵۱۷
خاطر مجموع (جامع دیوان جامع حافظ بر اساس بیست و یک متن معتبر چاپی) تدوین و توضیح شفیع شجاعی ادیب - شمس الدین محمد حافظ - تصویر ۹۵۹
فریدون فرح‌اندوز :
سهیل قاسمی :
مریم فقیهی کیا :
فاطمه زندی :
محسن لیله‌کوهی :
محمدرضا مومن نژاد :
عندلیب :
افسر آریا :
شاپرک شیرازی :

نظرات

user_image
امیرعلی
۱۳۹۴/۰۳/۱۳ - ۰۷:۱۳:۲۱
سلامبیت سوم مصرع دوم درنسخ دکتر محمد قزوینی وقاسم غنی(هرسطری ازخصال تو وزرحمت آیتی)آمده است.
user_image
رضا ساقی
۱۳۹۷/۰۹/۰۵ - ۰۹:۳۱:۰۶
ای قصّه ی بهشت ز کویت حکایتیشرح جمال حور ز رویت روایتیجمال:حُسن، زیباییحور: زنان سیاه و درشت چشم بهشتی.معنی بیت: ای محبوب، داستان هایی که ازجاذبه های بهشت نقل می شود درحقیقت یک روایت مختصرازویژگیهای کوی توست. زیبائی هایی راکه به حوریان بهشتی نسبت می کنند توصیف روی زیبای توست. ازدرخویش خدارابه بهشتم مفرستکه سرکوی توازکون ومکان مارابساَنفاس عیسی از لب لَعلت لطیفه‌ایآب خِضِر ز نوشِ لبانت کنایتیاَنفاس: جمع نفس. انفاس عیسی: نفس های روح بخش عیسی که به مردگان جان می بخشید لب لعل: لب سرخ رنگ وآبدارلطیفه: کلام کوتاه و شیرین.خِضِر: خ‍ِضْرْ (با کسر دوم به علت ضرورت وزن شعر) نام پیغمبری که آب حیات نوشید و عمری طولانی یافت. نوش: شهد و شیرینی کنایت: کنایه، در بیان، کلمه‌ای که غیر از معنی حقیقی خود، برای معنی و مدلول دیگری استعمال شود، مانندِ کاسه‌سیاه و سیه‌کاسه برای کسی که بخیل و خسیس است.معنی بیت: هرآنچه که ازروح بخشی نفس های عیسی گفته شده درمقابل روان بخشی لبهای آبدار وسرخ تو لطیفه ای بیش نیست همچنین شرح خواص آب زندگانی، درحقیقت شرحی ناقص ازشرح شیرینی لبان توست که بااشاره وکنایه گفته شده است. ازروان بخشی عیسی نزنم دم هرگززانکه درروح فزایی چولبت ماهرنیستهر پاره از دل من و از غصّه قصّه‌ایهرسطری ازخصال توو از رحمت آیتیخصال: خصلت ها وویژگیهاآیتی: نشانه ایمعنی بیت: هرتکّه ای ازدل عاشق من درفراق توازغم واندوه داستان غم انگیزیست هرجزیی ازویژگیها وخصلتهای تودرواقع نشانه ای ازلطف ومرحمت خداوند برای بشریّت است.روی خوبت آیتی ازلطف برماکشف کردزان زمان جزلطف وخوبی نیست درتفسیرماکی عطرسای مجلس روحانیان شدیگل را اگرنه بوی تو کردی رعایتیعطرسای: عطرافشانروحانیان: اهل معرفت وعشق،اهل دل، رعایت: مراعات، ملاحظه کی شدی: چه وقت می شد، چگونه رخ می داد.معنی بیت: اگرعطروبوی تو به گل فیض نمی رساند کِی وچگونه گل می توانست به مجلس اهالی عشق ومعرفت وادب عطرافشانی کند؟ معطّربودن گل درسایه ی لطف توست.چون آب روی لاله وگل فیض حُسن توستای ابرلطف برمن خاکی ببارهمدر آرزوی خاک در یار سوختیمیادآورای صبا که نکردی حمایتیمعنی بیت: درآتش حسرت وآرزوی رسیدن به خاک آستانه ی سرمنزل معشوق سوختیم ای نسیم صبا به یادداشته باش که شاهد سوخته شدن ما بودی و هیچ حمایتی نکردی.بسوختیم دراین آرزوی خام ونشدگداخت جان که شودکاردل تمام ونشدای دل به هرزه دانش و عمرت به باد رفتصد مایه داشتیّ و نکردی کفایتیکفایت: شایستگی، توانمندیمعنی بیت: ای دل تمام عمرت وهمه ی دانشی که اندوخته بودی بیهوده بربادرفت درحالی که توانمندیهای زیادی داشتی و آنهارابکارنبستیای دل به کوی عشق گذاری نمی کنیاسباب جمع داری وکاری نمی کنیبوی دل کبابِ من آفاق را گرفتاین آتش درون بکند هم سرایتیمعنی بیت:بوی دل کباب شده ی من همه ی اطراف واکناف رافراگرفت بی شک این آتشی که دردرون من شعله وراست به همه جاسرایت خواهدکردزسوزشوق دلم شدکباب دورازیارمدام خون وجگر می خورم زخوان فرافدر آتش اَر خیال رخش دست می‌دهدساقی بیا که نیست ز دوزخ شکایتیمعنی بیت: اگردردرون آتش امکان خیالپردازی ومجسّم کردن تصویررخساردوست میسّرباشد ساقیا بیا وشراب بیاورکه مراازدوزخ شکایتی نیست چون درآنجاهم خواهم توانست تصویر رخ دوست رامجسّم سازم وخودرا آرام کنم.من که درآتش سودای توآهی نزنمکی توان گفت که برداغ، دلم صابرنیستدانی مُراد حافظ ازاین درد و غصّه چیستازتوکرشمه‌ای و زخسرو عنایتیگرچه هیچ اسمی ازمخاطب دراین غزل برده نشده است امّا باتوجّه به بیت پنجم وهمین بیت پایانی، می توان حدس زد که احتمالاً حافظ این غزل را خطاب به خواجه تورانشاه وزیرباکفایت وکاردان شاه شجاع سروده است.چنانکه دربیت پنجم ملاحظه شد احتمالاً حافظ با مضمون زیبای: "یادآورای صبا که نکردی حمایتی" ازوی درخواست کمک برای میانجیگری بین خود وشاه شجاع نموده است.بانظرداشت این احتمال،دراین بیت پایانی نیزخطاب به تورانشاه می فرماید:ای خواجه می دانی منظور ومرادحافظ ازاین غزل وازابن همه آه وناله چیست؟ وخود
پاسخ می دهدکه: برای این است که ازتو حرکات دلنشین(کنایه از حمایت ومیانجگیری) ببیند واز خسرو(شاه شجاع) التفات وتوجّهی شایسته.حافظ دوام وصل میسّرنمی شودشاهان کم التفاوت به حال گداکنند.
user_image
ستاره نجفیان
۱۳۹۷/۰۹/۱۴ - ۱۰:۵۰:۲۸
با سلام با توجه به بیت چهارم این شعر در مدح حضرت محمد (ص) سروده شده چرا که عطر سای مجلس روحانیان گلاب است و اصل گلاب یعنی گل محمدی با عنایت حضرتش خوشبو گشته است ، و نیز در بیت آخر مصرع دوم منظور از تو و خسرو ، پیامبر و خدا میباشد، یعنی پیامبر تو شفاعتم کن تا خدا نظر کند
user_image
رضا س
۱۳۹۸/۰۶/۲۷ - ۱۸:۴۷:۵۹
خانم ستاره نجفیان منظور از خسرو در اینجا شاه شجاع‌ست. بهتره نیات خودمون رو به حافظ نچسبونیم. رضا ساقی در بالا به زیبایی غزل رو شرح داده.
user_image
هادی تدین
۱۳۹۹/۰۶/۰۸ - ۰۶:۳۸:۰۰
در این غزل حافظ واضح اشاره کرده که روی سخن با کیست، این غزل در واقع صحبت های درونی حافظ با خودش است در غم یار وحتی خودش رو سرزنش هم می کنه که صدمایه داشتی و نکرد کفایتی همش در یاد و در غم یار بودی و خسرو هم کنایه ای از خودش هست، این غزل غزل کنایه آمیزی هست، همش کنایست، به یارش می گه که گل اگر بوی تورو نمی داد به عنوان عطر استفاده نمی شد، حتی بوی گل هم کنایه از یارش می بینه، شراب می خوره و در آتش نگاه می کنه و رخ یارشو تصور می کنه پس جهنم براش بهشته، فقط در این شعر خسرو کنایه ای از خودش هست وبقیه از یار، نمی دونم حالا تاریخ نگاران ادبی چه پیشینه ای از این غزل دارند
user_image
در سکوت
۱۴۰۱/۰۹/۲۷ - ۲۰:۳۴:۲۹
این غزل را "در سکوت" بشنوید
user_image
زهیر
۱۴۰۲/۰۳/۱۳ - ۰۹:۳۸:۰۳
بعد از این غزل، خواندن این حدیث هم خالی از لطف نیست: لینک حدیث