
حافظ
غزل شمارهٔ ۴۳۹
۱
دیدم به خواب دوش که ماهی برآمدی
کز عکس روی او شب هجران سر آمدی
۲
تعبیر رفت یار سفرکرده میرسد
ای کاج هر چه زودتر از در درآمدی
۳
ذکرش به خیر ساقی فرخنده فال من
کز در مدام با قدح و ساغر آمدی
۴
خوش بودی ار به خواب بدیدی دیار خویش
تا یاد صحبتش سوی ما رهبر آمدی
۵
فیض ازل به زور و زر ار آمدی به دست
آب خضر نصیبه اسکندر آمدی
۶
آن عهد یاد باد که از بام و در مرا
هر دم پیام یار و خط دلبر آمدی
۷
کی یافتی رقیب تو چندین مجال ظلم
مظلومی ار شبی به در داور آمدی
۸
خامان ره نرفته چه دانند ذوق عشق
دریادلی بجوی دلیری سرآمدی
۹
آن کو تو را به سنگ دلی کرد رهنمون
ای کاشکی که پاش به سنگی برآمدی
۱۰
گر دیگری به شیوه حافظ زدی رقم
مقبول طبع شاه هنرپرور آمدی
تصاویر و صوت









نظرات
ناشناس
پاسخ: «کاج» صورت قدیمی «کاش» است، در لغتنامه ببینید کاج.
شهریار۷۰
شهریار۷۰
دکتر ترابی
خسرو ضیغمی
جاوید مدرس اول رافض
رضا ساقی
در سکوت
برگ بی برگی